نگاهی مستند به بزرگترین جنایتجنگی انگلستان در ایران- ۱۶
تهران تقریبا از جمعیت خالی شده است!
در اوایل فوریه 1918 (جمادیالثانی 1336) نظمیه تهران گزارش میدهد آمار مرگ و میر دوازده ماه گذشته تهران 48000 نفر بوده است. عینالسلطنه این رقم را به سخره میگیرد و میافزاید «حالیه هم روزی یک هزار نفر چه از گرسنگی چه به واسطه ناخوشی حصبه تلف میشوند.» او میافزاید کمبود ارزاق در قزوین بدتر بوده است، اما «به قدر طهران آدم نمیمیرد.» محمدولی خان سپهسالار تنکابنی در خاطرات روزانه خود در سهشنبه، 12 مارس 1918 مینویسد: «امشب که شب چهارشنبه 29 جمادی الاول 1336 است باران هم میآید بیست روز به عید داریم ولیکن بحمدالله برف و باران خوب آمد تشویش زراعت نیست ولیکن گندم خرواری الی صدتومان جو هفتاد و پنج تومان برنج خرواری یکصد و بیست تومان حبوبات. الی ماشاءالله ایران همه جا یاغی طاغی. شاه هم فرحآباد به شهر جرأت ندارد بیاید. ایران هم ندانمکاری وزراء و شاه از همه جا خرابتر، گرسنگی قحطی مافوق، در این تهران از گرسنگی روزی سیصد نفر هم میمیرند.»در 16 مارس 1918، شولر، دبیر کمیته امداد آمریکا در ایران، به چارلز ویکری در نیویورک تلگراف میزند: «اوضاع اسفبار تداوم دارد، صدها تن میمیرند. در تهران حدود بیست هزار نفر اطعام میشوند اما اقدامات امدادی به مشهد، همدان، قزوین، کرمانشاه و سلطانآباد گسترش مییابد.»
در 17 آوریل 1918، کالدول تلگراف میزند: «در شمال غرب ایران قحطی بدتر شده، بینظمی ادامه دارد.» در 4 می 1918، جردن به ویکری در نیویورک تلگراف میزند: «سپاس مرا برای سی و پنج هزار دلار بپذیرید. اوضاع قحطی فراتر از انتظار رو به فزونی است و مرضهای مسری چون تیفوئید، تیفوس فراگیرند. همین وضعیت در دیگر شهرهای ایران نیز برقرار است. ارزاق را تقریباً نمیتوان تهیه کرد، قیمتها هنگفت شده. مردم علف، سگ، مردار حیوان، حتی آدم میخورند. اگر ممکن است صد هزار دلار دیگر بفرستید. بیش از این میتوان صرف کرد. امضاء جردن» در 25 می 1918 جردن به ویکری تلگراف میزند: «قحطی بسیار بدتر شده است. هزینههای جاری دویست هزار دلار در ماه است، اما تنها بخشی از مشقت موجود را جواب میدهد. اگر مقدور است دویست و پنجاه هزار دلار بفرستید. امضاء جردن» تا می 1918، شدت وخامت اوضاع را کالدول در تلگرامی با تاریخ 13 می 1918 چنین توصیف میکند: «اوضاع اقتصادی رقتبار است، قحطی تمام کشور را در برگرفته و هزاران نفر هر روز میمیرند. خرمن بهار خوب است و وقتی تا شش هفته دیگر جمع شود، اوضاع باید بهتر شود.»
کالدول این اوضاع رقتبار در بهار 1918 را در گزارشی توضیح میدهد. علیرغم کار بزرگ کمیتههای امداد و اطعام هزاران قحطیزده، کالدول مینویسد: «هزاران نفر که امکان رسیدگی به آنها وجود نداشت، در اثر گرسنگی و مرض، خصوصاً در تهران، مشهد و همدان مردهاند. اطلاعات موثق نشان میدهند مشقّت و گرسنگی آن چنان وخیم بوده است که صدها تن از مردم با خوردن علف و مردار حیوانات زنده ماندهاند و در برخی موارد آنها گوشت انسان خوردهاند ... مشقت گسترده، شهرهای کوچک و هزاران روستای ایران را نیز در بر گرفته، اما دسترسی به این مکانها، اگر مشقت حمل ارزاق به این نقاط کوهستانی و بیابانی را لحاظ نکنیم، به خاطر نبود امکانات تقریباً ناممکن است. گویا اهالی ایران به گونهای بزرگ شدهاند که به دیدن مرگ به بدترین شکلش-گرسنگی- عادت دارند و حتی خارجیهای مقیم اینجا به خاطر آن که بدبختی بیحساب در همه جا دیده میشود، نسبت به آن سنگدل شدهاند.»
کالدول درباره ابعاد مرگ و رنج دید به دست میدهد: «نرخ عادی مرگ و میر در تهران ده تا پانزده نفر در روز است اما آخرین گزارشها از شورای صحه نشان میدهد نرخ مرگ و میر روزانه در تهران اکنون 180 نفر است. این رقم هشداردهنده است به ویژه اگر جمعیت تهران را چیزی کمتر از دویست هزار نفر لحاظ کنیم.» کالدول به عنوان نشانهای از کمیابی نان مینویسد: «نان اگر تنها قوت فقرا نباشد مهمترین غذای آنهاست و قیمت عادی آن حدود هر پوند سه سنت است، ولی اکنون قیمت آن بین هر پوند سی و پنج و چهل سنت است، و حتی با این قیمت نیز آن قدر کمیاب است که به سختی میتوان تهیه کرد.» علاوه بر کمبود ارزاق، کالدول میافزاید: «چندی است که بیماریهای واگیر تیفوئید و تیفوس و وبا به نقاط مختلف ایران حملهور شدهاند.» عبدالحسن عمیدی نوری، وکیل و سردبیر آینده روزنامه داد در خاطراتش از دوران قحطی 1918-1917 مینویسد، اجساد در خیابانهای تهران پراکنده بودند. علاوه بر آن، در غسالخانهها اجساد را روی هم تلانبار کرده و در گورهای دسته جمعی دفن میکردند. جایی که قحطی نبود، وبا و تیفوئید جای آن را گرفته بودند. نویسنده این خاطرات مینویسد که در خانه خود او، سه نفر در اثر وبا در زمانی کوتاه در تابستان 1918 مردند. او معتقد است در تابستان 1918 در اثر وبا 30000 نفر در تهران مردند. کالدول از مرگ روزانه بیش از 200 نفر تنها در تهران در اثر وبا گزارش میکند: «با چشماندازی که از برداشت خوب محصول وجود دارد، اوضاع قحطی رو به بهبودی است اما بیماری واگیر وبا در محلات مختلف روزانه بیش از دویست فر را به کام مرگ میبرد.»
در می 1918، نظمیه تهران ارقام مرگ و میر بازبینی شده و جدیدی ارائه میکند و آن طور که عینالسلطنه گزارش کرده، این ارقام در روزنامهها از جمله رعد منتشر شده است. نظمیه تهران گزارش کرده که در طول سال 1296ش، 186000 نفر در اثر قحطی و مرض در تهران مردهاند. عینالسطنه ضمن ارائه نظر خود درباره گزارش رعد اظهار میدارد که کاهش جمعیت تهران بسیار قابل توجه بوده است. در کاشان، 30000 نفر مردهاند و در قم، «غالب خانهها همان طور درش قفل است که تمام ساکنین آن بدرود زندگانی گفتهاند.» شاهدان دیگر نیز در این باره که تهران نیز از جمعیت خالی شده است سخن گفتهاند. باید توجه کرد که قحطی و وبا تا تابستان 1918 ادامه پیدا کرد و به سادگی شمار قربانیان را در تهران به 250000 نفر رسانید. همان طور که در ادامه در فصل چهار توضیح داده میشود، جمعیت تهران در 1914 به طور موثق 500000 نفر گزارش شده است. در 1920، کالدول جمعیت تهران را 200000 نفر گزارش میکند. با تعمق درباره این اعداد، میتوان فهمید که عمق فاجعه تا کجا بوده است.
گزارشهای وایت و ساثرد
در آوریل 1918، فرانسیس وایت، معاون سفارت آمریکا، از بغداد به تهران سفر میکند. کالدول مینویسد:
افتخار دارم به پیوست یادداشتی را که ممکن است برای آن وزارتخانه مطلوب باشد ارسال دارم. این یادداشت حاوی برخی اطلاعات خاص است که وی ضمن سفر از بغداد به تهران به دست آورده است.
این یادداشت حاوی اطلاعات بسیاری درباره اوضاع قحطی و امور نظامی است. وایت اوضاع قحطی را توضیح میدهد:
اطفال که تنها پوست و استخوانند، برهنه همهجا در طول جاده دیده میشوند. دور پاهایشان بیش از سه اینچ نیست و چهرههایشان چون پیران هشتادساله رنگپریده، پژمرده و چروکیده است. نیاز در همه جا هست و مردم مجبورند علف یا یونجه بخورند و یا حتی دانههای غله را از فضولات احشام در جادهها جمع کنند تا نان درست کنند. به واقع در همدان چندین مورد آدمخواری دیده شده و دیدن این که اطفال و سگان بر سر مردار حیوانی با هم میجنگند و یا قاپیدن زبالهای که به خیابان ریخته شود، امری عادی است.
وایت از کار خوب میسیونرهای آمریکایی میگوید:
در همدان میسیونرهای آمریکایی در اقدامات امدادی بسیار فعال هستند و هر روز چندین هزار نفر را تغذیه میکنند و یا در راهسازی به کار میگیرند. امید میرود بعد از برداشت بهار اوضاع بسیار بهتر شود و بعد از برداشت پاییز به حالت عادی بسیار نزدیکتر شود.