ارتباط چالشهای زیست محیطی با نابرابریهای اجتماعی
مشکلات «خوزستان» از زاویهای دیگر
مجتبی نامخواه
مسائل این روزهای خوزستان، وضعیت «بسیار سخت» و «دلخراش» مردم آن استان و در پی آن همرسانی همدردیهای مختلف در فضای مجازی و آنگاه فضای عمومی، زمینهای به دست میدهد تا یکبار دیگر بر روی مسئله محیط زیست و چالشهای آن تأمل کنیم. چالشهایی که حالا بیشتر از همیشه به ما نزدیک شدهاند، در برخی مناطق به سر حد بحران رسیده و در کل با سرعتی حیرتآور در حال سایه انداختن بر زندگی روزمره ما هستند. سؤال آن است که «چالشهای زیستمحیطی چه ماهیت و خاستگاهی دارند؟» این یادداشت میکوشد با فراهم آوردن چارچوبی مفهومی براساس «نظریه» انقلاب اسلامی، به «مشاهده» و تحلیل مورد خاص استان خوزستان بپردازد.
ماهیت مسئله:
زیستمحیط طبیعی
یا زیست جهان اجتماعی؟
بر خلاف تصور اولیه، خاستگاه و کانون ریزگردها در استان خوزستان و همچنین دیگر چالشهای زیست محیطی، نه محیط زیست که زیستجهان اجتماعی ماست. مقصود عمق و گستره مشکلی نیست که به سر بحران رسیده و سال به سال نیز حادتر خواهد شد، مقصود موطِن مشکل است. ما با مسئلهای مواجهیم که بخش معظم و منشاء آن نه در جهان طبیعی، که در زیستجهان اجتماعی ما ریشه دارد. ظاهر مسئله این است که ریزگردها از کانونهایی خشک در جهان طبیعی به جهان زندگی ما وارد شده و آن را مختل میکنند اما واقع مسئله آن است که این مشکلهای زیست محیطی، خود معلول و ادامه وضعیتها و چالشهایی در جهان اجتماعی ماست و این چیزی است که در اغلب تحلیلهای مرتبط با این مسئله نادیده گرفته میشود.
حسب تحلیلهای متفکران اجتماعی، از فیلسوفان کلاسیک همچون افلاطون و فارابی تا متفکران معاصر، محیطزیست طبیعی در شکلدادن به محیط زیست اجتماعی انسان نقش بهسزایی دارد. هنگامیکه ما در محیطزیست تصرف میکنیم و آن را تخریب یا نابود میکنیم، محیطزیست هم به نحوی متقابل در ما اثر میگذارد و زیست جهان اجتماعی ما را به نابودی میکشاند. این ایده که «تخریب محیطزیست معلول زمینههای اجتماعى است» اصلیترین گزاره نگره انقلاب اسلامی و متفکرانش به مسئله محیطزیست است که از نوع نگاه خاصی به انسان، هستی، محیطزیست و دین ناشی میشود. حسب این نگاه چالشهای زیست محیطی را باید در «نابرابری اجتماعی» و «استفاده غلط از طبیعت» جستوجو کرد که بهطور مشخص در اثر کنش «اقلیتی مرفه و ثروتمند» بروز و ظهور مییابد، آنچنانکه رهبر انقلاب، ۱۳ سال پیش فرمودهاند: «تخریب محیطزیست معلول نابرابریهاى اجتماعى و استفاده غلط از طبیعت و یکى از عوامل تضییع حقوق انسانهاست. متأسفانه در جهان امروز، اقلیتى مرفه و ثروتمند از همه امکانات و مواهب طبیعى و سالم بهرهبردارى مىکنند، ولى اکثریت ملتها محکوم به زندگى در شرایط محیطى آلوده و غیربهداشتى و تن دادن به عوارض سوء و انواع بیماریها و پذیرفتن بلا و مصیبت و مرگومیرند.» [ پیام رهبر انقلاب به همایش حقوق محیطزیست ایران، ۲۰ خرداد ۱۳۸۲]
محیط زیست؛ عدالت
و پیشرفت
محیطزیست از جمله مهمترین مسئلههایی بود که در جریان انقلاب اسلامی مورد توجه قرار گرفت. قانون اساسی که به وسیله «اسلامشناسان» و «کسانی که سالها برای اسلام مبارزه کرده بودند» تدوین شده است، در اصلی مستقل «فعالیتهای اقتصادی و غیرآن، که با آلودگی محیطزیست یا تخریب غیرقابل جبران آنملازمه پیدا کند» را در جمهوری اسلامی «ممنوع» اعلام کرده است. امام خمینی(ره) در آخرین سال حیاتشان و در جمعبندی تجربه 10ساله جمهوری اسلامی، «حفظ محیط زیست را در زمره مهمترین مسائل پیش روی جامعه و حاکمیت میدانند که فقه و تفکر اسلامی باید بدان پاسخ بدهد». همچنین دیگر متفکرین انقلاب ابعاد گوناگونی چالشهای زیستمحیطی را تحلیل کردهاند. رهبر انقلاب نیز در سطوح مختلف فکری و سیاستگذاری به این مسئله پرداختهاند. با این همه، استدلال فوقالذکر از رهبر انقلاب را میتوان حاوی چکیده دیدگاه انقلاب اسلامی درباره «علت» و «عامیلت» چالشهای زیستمحیطی دانست؛ آنجا که رهبر انقلاب علت تخریب را نابرابری اجتماعی و استفاده غلط از طبیعت و اقلیتى مرفه و ثروتمند را عاملیت این پدیده میدانند.
پس مسائل زیست محیطی زمینهای کاملا اجتماعی دارند؛ این زمینه، از دو نارسایی برمیخیزد: یک سطح از مسئله به مقوله عدالت باز میگردد: تخریب محیطزیست محصول نابرابری اجتماعی است. سطح دیگر مسئله اما مسئله پیشرفت است. استفاده غلط از امکانات به چگونگی پیشرفت باز میگردد: محیط زیست مرز فعالیتهای اقتصادی، تولید ثروت و استفاده از امکانات طبیعت است.
چالش محیطزیست
در جوامع انسانی: جهانی و ایرانی
چالش زیست محیطی، اختصاصی به مردم استان خوزستان و یا جامعه ایران ندارد: «اکثریت ملتها محکوم به زندگى در شرایط محیطى آلوده و غیربهداشتى و تن دادن به عوارض سوء و انواع بیماریها و پذیرفتن بلا و مصیبت و مرگومیرند.» [پیام رهبر انقلاب]، چرا که در جهان امروز، عاملان این تخریب که «اقلیتى مرفه و ثروتمند» هستند، این امکان را یافتهاند که به تخریب محیطزیست بپردازند. این وضعیت و تحلیل اگرچه وضعیتی جهانی است اما میتواند مسائل و مناسبات اجتماعی ما را نیز توضیح بدهد: چالشهای زیست محیطی ما و بهطور مشخص مسائل استان خوزستان، بازتابی از همین وضعیت است.
مروری بر مشکلات
بسیار سخت خوزستان
[در ماهها و روزهای پایانی سال گذشته شاهد بودیم] چالش ریزگردها در استان خوزستان به نقطهای بحرانی رسیده است. دورههای بروز پدیده گرد و خاک نزدیکتر و بازههای آن بیشتر شده است. پیش از این هم در هنگام بروز پدیده ریزگردها خدمات بهداشتی و سلامتی چندانی به مردم ارائه نمیشده ولی حالا چند وقتی است که در این دوره خدمات متداول شهری مانند برق و در پی آن گاز و همینطور شبکههای ارتباطی قطع میشود. رهبر انقلاب مسائل اینروزهای خوزستان را مشکلات «دلخراش» و «بسیار سخت» برای مردم خوانده و وظیفه مسئولین در رسیدگی به آن را متذکر شدند.
مسئله اما اینجاست که با وجود مخابره اطلاعاتی از بروز این بحرانها و رنج مردم، کمتر تصویر و تقریر صحیحی از «مسئله» ارائه میشود. بحران امکان تأمل را محدود میکند و بیشتر به بروز عکسالعملهایی عادی و روزمره منتهی میشود. در این وضع پاسخها بیش و پیش از هر چیز، واکنشهایی طیبعی به سطح جاری بحران است تا واکاوی ریشههای آن. باید کوشید با تفکیک لایههای چالش، میان «بحران» و «مسئله» تمیز قائل شد و با ارائه تقریری جامع از مشکل، طرحوارهای جامع از پاسخ به آن را به دست بدهیم. در وضعیت اینروزهای خوزستان با دو سطح از چالش مواجهیم: سطح بحران بودگی و سطح مسئلهبودگی.
مقوله پیشرفت و چالشهای زیست محیطی در خوزستان
بخش قابل توجهی از چالشهای سطوح «بحران» و «مسئله» در استان خوزستان به مسئله پیشرفت باز میگردد. در سطح بحرانبودگی، ناکارآمدی برخی مسئولین مربوطه در جلوگیری از ایجاد شرایط بحرانی، بخش مهم و مؤثر در ایجاد بحران است. چرا با وقوع پدیده ریزگردها وضعیت این چنین بحرانی میشود؟
در سطح «مسئلهبودگی» اما میتوان بخش عمدهای از چالش زیست محیطی را به چگونگی توسعهای بازگرداند که در این سالها در استان خوزستان دنبال میشده است. بنابر اظهار صریح برخی از مسئولان مربوطه «توسعه با طبیعت معارضه دارد»؛ بخش عمدهای از چالش زیستمحیطی در خوزستان بههمین گزاره باز میگردد. طبعاً نمیتوان تخریب یا دستکم این سطح از تخریب محیطزیست را معلول اصل توسعه دانست و از اتخاذ سیاستها و اتخاذکنندگان سلب مسئولیت کرد. فارغ از بحث الگوی ایرانی- اسلامی پیشرفت و تفاوت آن با توسعه، اگر ممنوعیت مصرح در قانون اساسی برای فعالیتهای اقتصادی مخل و مخرب محیطزیست نیز جدی گرفته میشد، امروز وضعیت خوزستان به این مایه دلخراش نبود.
مقوله عدالت و چالشهای زیست محیطی در خوزستان
سطح دیگری از وضعیت خوزستان به مقولهعدالت باز میگردد. در سطح بحرانبودگی، بیتوجهی ضمنی برخی مسئولان، ناشی از فقدان نگاه عدالتگرایانه به مردم بود. نحوه مواجهه مسئولین کشوری با بحران خوزستان بهگونهای بود که برای شهروندان خوزستانی این احساس به وجود آمد که مورد بیتوجهی قرار گرفتهاند و کرامت انسانی آنها خدشهدار شده است.
در تحلیل سطح «مسئلهبودگی» نیز مقوله عدالت مطرح است. پاسخ به این پرسش ما را به حیطههایی میکشاند که کمتر مورد بحث و واکاوی قرار گرفته است. این یک واقعیت است که در شرایط کنونی، با تمام کوششها، آنچنانکه رهبر انقلاب تصریح کردهاند وضعیت عدالت مطلقاً راضیکننده نیست. بخش عمدهای از این نابرابری اجتماعی، به رانت نفت باز میگردد. در واقع جهان اجتماعی نابرابر ما، ساخته و پرداخته نفت و معادلات نفتی است. رانت بزرگی که همان نفت است پایه اصلی جهان اجتماعی ما را تشکیل میدهد.
وجود حجم انبوهی از رانت، طبقه اجتماعیای را شکل میدهد که توزیع (نابرابر) رانت را برعهده دارند. هستی طبقه رانتیر، در رانتی است که تولید (استحصال) و به نحوی نابرابر توزیع میکند. از اینرو این طبقه کوشش فراوانی میکند که همواره به میزان بیشتری رانت (نفت) را تولید (استحصال) کند. این کوشش که اغلب صورتی آزگونه دارد، بهطور مشخص متوجه تولید رانت است و نه حتی کسب درآمد از این طریق. برای طبقه رانتیر مهم نیست که افزایش استحصال و عرضه نفت به کاهش قمیت فروش منتهی شود. چرا که عایدی طبقه رانتیر نه از محل درآمد حاصل از فروش نفت، که از محل خود نفت است و «تولید بیشتر هر چند با قیمت کمتر»، بر «تولید کمتر هر چند با قیمت بیشتر» اولویت دارد. اگزجره شده[بزرگنمایی] این وضعیت را میتوانیم در ولعی مشاهده کنیم که طبقه رانتیر کشورهای نفتی حاشیه خلیج فارس و غیره برای تولید نفت دارند.
اگر چه انقلاب اسلامی حامل کوششی فراگیر برای مواجهه با این طبقه مرفه بوده است اما در مقاطع گوناگون این طبقه تلاشهایی برای بازتولید خود در صورتی جدید داشته است. خوزستان پایتخت نفت ایران و جولانگاه این طبقه رانتیر است. متأسفانه در حال حاضر بررسی قابل استنادی وجود ندارد که تأثیر تخریبی کوشش طبقه رانتیر برای استحصال نفت (رانت) را بر محیطزیست خوزستان بررسی کند. عدم وجود این چنین تحقیقی به معنای عدم وجود چنین تأثیری نیست. بلکه به معنای تفوق اراده معطوف به کتمان آن است. نگارنده خود به مواردی برخورده است که انجام پایاننامه و یا تحقیقاتی در این حوزه با مخالفت مسئولان و نهادهای ذینفع به بنبست برخورده است. آیا امکان دارد نسبت نفت و محیطزیست در استان خوزستان ذهن محققانی از رشتههای گوناگون را درگیر نکرده باشد و تحقیقات انبوهی را تولید نکرده باشد؟ کم و بیش در اینباره شنیدهایم که خشک شدن تالابها در اثر تولید نفت بیشتر، یکی از عوامل تولید ریزگردها و بحرانهای زیستمحیطی موجود است. عمق این تأثیر اما بیشتر از این موارد است و فقدان تحقیقات مکفیای که نشان دهنده این ربط معنادار باشد خود نشانی از این نقش مؤثر و مخفینگاه داشته شده است. همه آنچه گفته شد البته، فقط گوشهای از ربط چالشهای زیست محیطی به نابرابریهای اجتماعی است.