تعدد قرائتها در دين(زلال بصیرت)
بدون شك مواردى براى صاحب نظران علوم مختلف، پيش مى آيد كه اتفاقنظر ندارند. در همه حوزههاى معرفتى، چنين چيزهايى وجود دارد. البته در بعضى از حوزهها بسيار نادر است و در بعضى ديگر بسيار شايع؛ به عنوان مثال در مسائل رياضى اختلاف نظر اساسى بسيار نادر است؛ زيرا راههاى يقينى در مسائل رياضى آنقدر زياد و طبيعت مسائل بگونهاى است كه چندان اختلاف بردار نيست.
در مقابل، بعضى از مسائل در حوزههاى معرفتى ديگر، طبيعتشان چنان است كه نمىتوان نظر قطعى و ثابتى را عرضه كرد. گاهى پاسخى كه به مسئلهاى داده مى شود، محدود به محدوده مكانى يا زمانى خاصى است و در شرايط ديگر، پاسخ مسئله عوض مى شود. به فرض، قيدى در صورت مسئله اضافه مى شود كه بالطبع جواب مسئله هم تغيير مى يابد. بسيارى از رشتههاى علوم انسانى اين چنين است.
اگر كسى بگويد در يك حوزه معرفتى، اصلاً اختلاف نظر پذيرفته نيست و همه بايد يكسان سخن بگويند، اين حرف نامعقولى است و عقل و شواهد عينى چنين چيزى را تأئيد نمىكنند؛ لكن سؤال اين است كه اختلاف نظرها تا چه اندازه عقلاً پذيرفتنى و قابل اعتنا است؟ آيا گفته هر كسى، در هر زمينه علمى همانند نظر صاحب نظران داراى ارزش خواهد بود؟ يا نظرى ارزش و بها دارد و قابل مطالعه و بررسى است و در نهايت، امكان پذيرش دارد كه واجد شرايطى باشد؟
سؤال ديگر اين است كه آيا ما در حوزه هاى گوناگون معرفتى، مسائلى داريم كه جاى اختلاف نيست؟ گفته میشود كه در حوزههاى معرفتى، بخصوص در حوزههاى معرفتى علوم انسانى مسائل مورد اختلاف فراوان است؛ اما اين سخن نفىكننده اين نكته نيست كه در بعضى از مسائل علوم هم اختلافى نباشد. نظير مسائلى كه در رياضيات مطرح است كه اگر كسى اهل نظر و استدلال باشد، جواب خواهد داد.
بنابراين در اينكه بعضى از مسائل قابل اختلاف است، جاى شكى نيست. اگر از هر فردى، حتى اگر بىسواد باشد، بپرسيم كه آيا علماى اسلام فتاوايشان با هم اختلاف دارد يا نه، هيچ كس نيست كه نداند مراجع دين، فتاواى متفاوت دارند. پس حتى در حوزه معرفتهاى دينى هم مسائلى هست كه محل آرا و قرائتهاى مختلف باشد و در اين مسئله هم نزاعى نيست. كلام در آن طرف قضيه است كه آيا در دين، مسائلى داريم كه اگر با متد صحيح تحقيق شود، بيش از يك جواب نداشته باشد؟ يا اينكه همه مسائل دينى، قابل اختلاف و در معرض تكثر و قرائتهاى گوناگون است و هيچ كس نمى تواند ادعا كند كه در فلان مسئله، يك جواب صحيح وجود دارد و يا بگويد فقط جواب من صحيح است و ساير جوابها نادرست است؟
بطلان قرائتهای متعدد از دین
كسانى به استناد اينكه موارد زيادى در دين داريم كه صاحبنظران در دين اختلاف دارند (چنانكه فقها در موارد زيادى، اختلاف فتوا دارند) نتيجه گرفتهاند كه هيچ قرائتى بر قرائت ديگر رجحان ندارد و همه برداشتها و قرائتها، يكسان و همه در صراط مستقيم هستند. بر اين اساس مىگويند نه شيعه بر سنى مزيتى دارد، نه سنى بر شيعه؛ نه اسلام بر مسيحيت برترى دارد و نه مسيحيت بر اسلام.
سؤال ديگر در باب قرائت هاى مختلف اين است كه حال كه در مسائل دينى اختلاف نظر وجود دارد، چگونه مى توان اثبات كرد كه قرائتى بهتر از ديگرى است. پرسش ديگر نيز اين است كه كدام دسته از مسائل دينى قابل اختلاف و كدام دسته اختلاف بردار نيست؟ معيار بازشناسى اين دسته از آن دسته كدام است؟
مسلم است اين روش كه ما براى اثبات مدعاى خود چند نمونه را بگيريم و بعد تعميم بدهيم، روشى مغالطهآميز است. همه كسانى كه با اصول و قواعد علم منطق آشنا هستند، مى دانند كه هيچ وقت با ارائه چند نمونه، نمى توان نتيجه كلى گرفت؛ ولى متأسفانه برخى صاحبنظران يا كسانى كه خود را صاحب نظر معرفى مىكنند، در بسيارى از بحثها با ذكر چند نمونه نتيجه كلى مىگيرند. گاه مىگويند مرحوم مطهرى فرمود فتواى فقيه روستايى با فقيه شهرى فرق مىكند! البته همه مىدانند كه كم و بيش، محيط فرهنگى و تربيتى در مسائل اختلافبردار، تأثير دارد؛ اما آيا مفهوم اين سخن آن است كه همه مسائل دين چنين است؟ اگر مثلاً بپرسيم از ديدگاه اسلام چند خدا وجود دارد، برخى بگويند يكى است؛ عده اى هم بگويند خدا اصلاً وجود ندارد؛ برخى هم نظر دهند كه همه چيز خدا است!؟ آيا مى توانيم بگوئيم بين هيچ يك از اقوال فرقى نيست و هر قول را خواستيم، مىتوانيم انتخاب كنيم؟ چنين امرى، معقول است؟
همچنين درباره نبوت و انبيا، آيا كسى كه معتقد است وحى راهى براى كشف حقيقت است با كسى كه اعتقاد دارد كه وحى يك احساس شخصى است كه هيچ چيز با آن اثبات نمى شود، يكسان هستند؟ امروز در همين كشور كسانى معتقدند همان گونه كه احساسهاى شخصى نمى تواند دليل بر واقعيت خارجى باشد، وحى نيز به همين صورت است. همان طور كه اگر كسى ناگهان بترسد، دليل بر اين نيست كه عامل ترسناكى در خارج وجود دارد، وحى هم همين گونه است. پيامبر خيال مى كند كه كسى با او حرف مىزند؛ ولى هيچ دليلى ندارد كه خدا و جبرئيلى هست. اين صرفاً احساسى است كه به پيامبر دست مىدهد. حال اگر كسى هم بگويد وحى، دلالت بر يك وحى كننده حقيقى مىكند و به انسان شناخت واقعى مىدهد آيا اين دو جواب، مساوى است و هيچ يك بر ديگرى مزيتى ندارد؟ جالب است كه بدانيد كسانى اين اختلاف را به اسلام نسبت مىدهند و مىگويند نظر اسلام در باب وحى اين است كه هر دو اين تلقىها از وحى، درست است و به هر دو مىتوان اعتقاد داشت!
همين طور اگر از قائلان به قرائت هاى مختلف، بپرسند كه: آيا پس از مرگ عالمى هست؛ آيا منطقى است كه پاسخ دهند كه در اسلام بنا بر يك قرائت، معاد هست و بنا بر قرائت ديگر، معاد نيست و سپس نتيجه بگيرند كه در اسلام هر دو قرائت صحيح و هر دو صراط مستقيم است!؟ روشن است كه هر مسلمان بى غرضى، به باطل بودن اين استدلالها اذعان خواهد كرد؛ اما برخى مىگويند يك مسلمان مى تواند معتقد باشد كه خدا هست و مى تواند معتقد باشد كه خدا نيست؛ چون اعتقاد به خدا از ذاتيات دين نيست!
اما اگر اين را پذيرفتيم كه وقتى از ما سؤال میشود كه خداىِ اسلام، يكى است يا چند تا، بيش از يك جواب نمیتوانيم بدهيم و بايد بگوئيم: اِلهُكُم اِلهٌ واحدٌ لا اله الا هو الرحمن الرحيم(بقره /163)؛ آن وقت اين سؤال مطرح مىشود كه پس فرق اين مسئله كه يك جواب دارد با مسائل ديگر كه چند جوابى است، چگونه است؟ مانند تسبيحات اربعه در نماز كه بعضى از فقها يك بار تسبيحات را كافى مىدانند و بعضى هم مىگويند بايد سه بار گفته شود.
وجود تعدد قرائات در مسائل ظنی دینی
پاسخ اين سؤالها و شبهات اين است كه در حوزههاى معرفتى معمولاً دو نوع مسئله وجود دارد: مسائلى كه با شيوه خاص و صحيح آن علم مى توان به نتيجه قطعى دست يافت. اين قبيل مسائل، مشابه مسائل رياضى است كه اهل آن علم با اقامه برهان مىتوانند پاسخ قطعى بدهند. نوع دوم، مسائلى هستند كه نمى توان به آنها پاسخ قطعى داد؛ مشابه اكثر مسائل علوم انسانى و برخى از مسائل علوم تجربى؛ چنانكه در زيست شناسى على رغم اينكه سالها از نظريه داروين مىگذرد، اما هنوز محل آرا و نظرات مختلف است؛ برخى آن را پذيرفتهاند و برخى هنوز نپذيرفتهاند.
در حوزههاى معرفت دينى هم ، چنين مسائلى وجود دارد؛ به عنوان نمونه درباره تسبيحات اربعه، بعضى روايات يك تسبيح را كافى مىدانند و بعضى سه تسبيح را. از آنجا كه فقيه در اين قبيل مسائل با ادله ظنى سر و كار دارد لذا نمىتوان حكم قطعى صادر کرد؛ اما يك سلسله از مسائل، جواب برهانى، عقلى و قطعى دارد كه اگر درست تحليل شود، به براهين شبه رياضى برمىگردد، بلكه قوىتر از براهين رياضى. منتها تحليل كردن يا به دست آوردن آن از اصول اوليه و ارجاع اين مسائل كار دشوارى است؛ مثل بعضى از براهين پيچيده رياضى كه كار هر كسى نيست. كشف بعضى از فرمولها، فردى چون انيشتين را مىخواهد تا بتواند آن را به اثبات رساند.
در دين هم مسائلى هست كه از راه خبر متواتر ثابت مى شود و شكى در آن نداريم، يا از راه دليل عقلى قطعى ثابت مىشود و يك جواب بيشتر ندارد و اگر با متد صحيح، آن مسئله را تحقيق كنند به نتيجه مىرسند. يك سلسله مسائل ديگر نيز هستند كه دلايل قطعى ندارند. در اينجا نيز تكليف روشن است و فقط بايد رجوع به صاحب نظرانى كرد كه با متد صحيح به نتيجهاى رسيده اند، هر چند نتيجه يقينى نيست؛ اما نظر آنان محترم است. بيمارى كه پزشك دارويى را براى او تجويز كرده است، گرچه ممكن است پزشك هم هنوز درمان قطعى بيمارى را نداند، با اين حال هيچ گاه بيمار به دانشجوى پزشكى مراجعه نخواهد كرد؛ زيرا مىداند كه تشخيص و تجويز پزشك، نزديكتر به واقع است. در مسائل دينى هم، در مواردى كه اختلاف نظر وجود دارد، تنها به فقيهى مى توان رجوع كرد كه با متد صحيح فقهى به نتيجه رسيده است، نه هر كسى كه مدعى فضل است.
حاصل اينكه اختلاف نظر و تعدد قرائات، به يك معنا در دين هم داريم؛ اما تنها در مسائلى كه دلايل يقينى ندارند. اين اختلاف نظرها هم از كسانى پسنديده و قابل اعتنا است كه صاحب نظر باشند، متد صحيح آن علم را بدانند و در به كارگيرى آن متد تمرين كرده باشند.
پس پاسخ به مسئله اختلاف قرائت، اين است كه اختلاف قرائت به صورت موجبه جزئيه صحيح است و مىپذيريم.
بیانات آيتالله مصباح يزدي (دام ظله) درجلسه پرسش و پاسخ در جمع اساتيد دانشگاه شيراز
زلال بصیرت روزهای پنج شنبه منتشر میشود.