گشاده رویی؛ صدقهای با فضیلت
علی راجی
در مطلب حاضر نویسنده با تشریح اهمیت گشادهرویی از دیدگاه آموزههای دینی از خوشخویی و خوشگویی و خوشرویی به عنوان نشانههای حسن خلق یاد کرده و بر ضرورت آراسته شدن به این صفات اخلاقی تاکید کرده است.
***
روی گشاده؛ بهترین صدقه
شاد کردن دیگران، هنر دشواری نیست و هزینهای نیز ندارد؛ اما بیگمان، سود سرشاری دارد که هیچ خردمندی هرگز از آن نمیگذرد. از نظر قرآن، مومن واقعی همواره در دل مسرور است و نشانههایی از سرور در مواجهه با دیگران بر چهرهاش نشسته است؛ حتی اگر به هر دلیلی غم و اندوهی در دل داشته باشد، هرگز آن را آشکار نمیسازد و تنها شادی خودش را با دیگران تقسیم میکند، نه آنکه دیگران را تنها در غم و اندوهش شریک گرداند.
انسانها بیش از آنکه به صدقات مالی کسی نیاز داشته باشند، به روی گشاده و خوش او نیاز دارند؛ زیرا عواطف انسانی بسیار قویتر، روشنتر و حساستر است؛ این گونه است که انسانها با همه نیاز به لقمه نانی و قرض مالی، گاه عطای تندخو را بر لقایش میبخشند و از خیر نیاز میگذرند تا عواطف و احساسات خویش را پاس داشته باشند؛ چرا که انسان عزت نفس خویش را هرگز فدای چیزی نمیکند و حاضر است بدترین شرایط و سختترین مشکلات از جمله گرسنگی و تشنگی را تحمل کند، ولی گام بر عزت نفس خود نگذارد و خود را خوار و ذلیل در برابر بندگان و دیگران نکند؛ زیرا خواری را تنها در پیشگاه خدا میپسندد ولاغیر.
در فرهنگ و ادبیات اسلامی، صدقات انواع مختلفی دارد که شامل صدقات مالی، امر به معروف و نهی از منکر، ارشاد و هدایتگری، برداشتن مانع از سر راه مردم، کمک به دیگران و مانند آنها میشود؛ اما در این میان از نظر اسلام، روی خوش و گشاده، مهمترین و زیباترین و اساسیترین صدقهای است که کسی به دیگری میبخشد. از همین رو پیامبر(ص) میفرماید: تَبَسُّمُكَ في وَجهِ أخيكَ صَدَقه؛ لبخند زدن تو به روى برادرت صدقه است.(كنز العمّال، هندی، شماره حدیث 16305 )
سرور باطنی و لبخند ظاهری
از نظر قرآن، مومن واقعی در مقام اطمینان قرار دارد(فجر، آیه 27)؛ زیرا وی با پیروی از نفس ملهمه الهی که حق و باطل را به وی نشان داده و گرایش به خیر و گریز از شر را در جانش قوام بخشیده است(شمس، آیات 7 تا 10) از یقین شهودی در مقامات علمالیقین و عینالیقین و حقالیقین برخوردار است؛ پس همیشه با مقدرات الهی که با تدبیرش همسانی نیافته، کنار میآید و «راضیه مرضیه» به آن مینگرد و میپذیرد(فجر، آیات 28)؛ زیرا بر این باور است که هر آنچه از خیر و شر به عنوان ابتلاء (انبیاء، آیه 35) به وی میرسد، بر اساس مشیت الهی است که پیش از خلقت در امالکتاب رقم خورده است و نباید به گرفتههایش اندوهگین و به دادههایش فرحناک شده و هیجانزده رفتاری غیرعقلانی از خود نشان دهد.(حدید، آیات 22 و 23)
بنابراین، انسان مومن همواره مسرور است و حالتی خوش در جانش دارد و شادی نهانش او را به وجد میآورد.
این سرور باطنی که برخاسته از مقام رضا و رضوان و اطمینان است، در ظاهر نیز بروز میکند و چهرهاش شاد و گشاده است و لبخند بر لبش نشسته است. با دیگران با چنین حالتی مواجه میشود، به طوری که دیگران از نشست و برخاست و معاشرت با وی لذت میبرند.
انسان مسرور، به دور از افراط و تفریط عمل میکند. پس گرفتار مرح و فرح باطل نیست؛ زیرا خداوند فرح باطل و مرح در دنیا را ناخوش داشته و دوست نمی دارد: لَا تَفْرَحْ إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ الْفَرِحِينَ؛ فرح و شادی افراطی نداشته باش! زیرا خداوند فرحناکان را دوست نمی دارد.(قصص، آیه 76)
خداوند همچنین میفرماید: ذَلِكُمْ بِمَا كُنْتُمْ تَفْرَحُونَ فِي الْأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ و َبِمَا كُنْتُمْ تَمْرَحُونَ؛ اين عقوبت و کیفر به سبب آن است كه در زمين به ناروا شادى و سرمستى میکرديد و بدان سبب است كه سخت به خود مىنازيديد و به شدت شادمانی میکردید.(غافر، آیه 75)
واژه «مرح» در لغت به معناى شدّت افراط در شادمانى است. (مجمع البيان، ج 7 - 8، ص 827؛ روحالمعانى، ج 13، جزء 24، ص 132)؛ همچنین فرح به معنای شادی افراطی و بدمستی است که گاه با پایکوبی و هیجانات شدید رفتاری و گفتاری همراه است. البته قرآن، فرح را در قیامت و آخرت جایز دانسته است؛ زیرا آن را برای اهل بهشت نیکو میداند؛ اما در دنیا آن را نادرست میشمارد؛ از همین رو در این آیه فرح را با قید آورده است؛ این در حالی است که مرح همواره مذموم است. به هر حال، مقيّد شدن «فرح» در آیه به قید «بغير الحقّ» به اين دليل است كه «فرح» و شادمانى گاهى به حق است و مورد ستايش، و گاهى دیگر باطل است و مورد سرزنش.(مجمع البيان، ج 7 ـ 8 ، ص 828)
انسانهای مشرک، گمراه و کافر(غافر، آیات 73 تا 75) و حتی مسلمانان غیر مومن غافل(همان)، گرفتار هیجانات افراطی و واکنشهای تند متقابل هستند. این افراد به سرعت و با كمترين سختى یا رفاه و مصیبت و نعمت، احوال روحى و روانىشان به نااميدى وشادمانى، تغيير میکند (هود، آیات 9 و 10؛ شوری، آیه 48)؛ زیرا این افراد از مقام آرامش و اطمینان برخوردار نیستند.
به هر حال، مومن هم در باطن، مسرور و هم در چهره و رفتار گشاده رو است و همواره لبخند و تبسمی بر لب دارد و با گشادهرویی با دیگران برخورد و معاشرت دارد.
رسولالله(ص) میفرمایند: اَحَبُّ الاَعْمالِ اِلَى اللّهِ عَزَّ وَ جَلَّ سُرُورٌ يُدْخِلُهُ مُؤْمِنٌ عَلى مُؤْمِنٍ، يَطْرُدُ عَنْهُ جُوعَهُ اَوْ يَكْشِفُ عَنْهُ كَرْبَهُ؛ بهترين اعمال در پيشگاه الهى سه چيز است: ايجاد خوشحالى در دل مؤمن، رفع گرسنگى و زدودن غم و اندوه از چهره او.( بحارالأنوار، ج 74، ص 312 و نیز ص 289).
در منابع اهل سنت نیز آمده است: پیامبر(ص) فرمود: أَحَبُّ النَّاسِ إِلَى اللهِ أَنْفَعُهُمْ لِلنَّاسِ، وَأَحَبُّ الأَعْمَالِ إِلَى اللَهِ سُرُورٌ تُدْخِلُهُ عَلَى مُسْلِمٍ؛ دوستداشتنیترین مردم نزد خداوند سودمندترینشان است و محبوترین كارها نزد خداوند سروری است كه بر قلب مسلمان وارد میكنی. (کتاب توبیخ و تنبیه، حدیث 88)
آن حضرت(ص) همچنین میفرماید: مَنْ سَرَّ مُؤْمِنا فَقَدْ سَرَّنى وَ مَنْ سَرَّنِى فَقَدْ سَرَّاللهَ؛ كسى كه مؤمنى را خوشحال كند، مرا خوشحال نموده و كسى كه مرا خوشحال کرده، خدا را خوشحال کرده است. ( بحارالأنوار، ج 74، ص 287.)
باید با دیگران به گونهای باشیم که غم و اندوه را از آنها بزدایم و با چهره گشاده و لبخند اجازه دهیم که زندگی شیرین و شاد شود. صله رحم و دیدار با خویشان از عوامل سرور و شادی است. همچنین گردش و حضور در طبیعت و بهرهمندی از گیاهان و آب دریا و رودها موجب شادی است.(حج، آیه 5؛ نمل، آیه 60 ) پس باید خود را به طبیعت سپرد و با بهرهگیری از آن شادی را در خود ایجاد کرد؛ چنان که با خواندن آیات قرآن سرور باطنی را در قلب ایجاد کرد و شادی را بر لب نشاند. (توبه، آیه 124؛ نحل، آیه 86؛ رعد، آیه 36)
اصولا اسلام، دين نشاط و شادابى است و از نشانههاى خوش اخلاقى مؤمن آن است كه اهل مزاح و شوخى باشد و با مزاح و مداعبه، ديگران را شاد كند. در روايات اسلامى شاد كردن ديگران و «ادخال سرور در قلب مؤمن» كارى پسنديده و مطلوب به شمار آمده است. در عين حال بايد مراعات كرد تا از حدّ نگذرد و به دروغ و طعنه و استهزاى مؤمن و تحقير و توهين ديگران نینجامد. آرى، شوخى و مزاح خوب است، تا وقتى كه از مرز حق فراتر نرود و به دروغ و هتّاكى نرسد. درباره سنت و سیره پیامبر(ص) امام صادق(ع) میفرماید: رسول خدا شوخى و مزاح مىكرد، ولى جز حقّ چيزى نمى گفت.(بحـارالانوار، ج ۱۶، ص ۲۴۴)
پس شوخ طبعى و مزاح، در حدّ اعتدال و دورى از افراط، پسندیده است. سیره پیامبر(ص) و ائمّه(ع) چنین بوده که گاهى براى شاد کردن کسى یا زدودن غم و غصّه از او، شوخى مى کردند و سخنان شیرین و شوخى آمیز مىگفتند. انسانهاى شوخطبع به خاطر آنکه موجب شادى و نشاط دیگران مىشوند، محبوبیّت پیدا مىکنند و افراد عبوس و اخمو و بدخلق، از نظر خداوند هم مطرودند. امّا باید حدّ و حریمها حفظ شود و به زیادهروى و افراط کشیده نشود و شوخى و مزاح، سبب رنجش دیگران و تحقیر و استهزاى آنان نگردد.
حضرت على(ع) فرمود: پیامبر خدا هرگاه یکى از اصحاب را غمگین مىدید، با شوخى او را خوشحال مىکرد و مىفرمود: خداوند، کسى را که با برادرانش با ترشروئى و چهره عبوس روبهرو برو شود، دشمن مىدارد. (سُـنَنُ النـَّبى، ص ۶۱)
نشانههای حسن خلق
دستیابی به حسن خلق و گشادهروئی یک اصل اساسی در اسلام و بویژه در رفتار اجتماعی است به طوری که گفته میشود جز خوشخویان کسی به بهشت نمیرود. خوشروئى، خوشخوئى و خوشگوئى از نشانههاى «حسن خلق» است. برخورد خوب و با چهره بشّاش و اخلاق نیک، عامل جذب دیگران است. بر عکس، تندخویى و بداخلاقى و بد زبانى، دیگران را مىآزارد و فرارى مىدهد. یکى از مهمترین عوامل موفقیت پیامبر در دعوت اسلامى، اخلاق نیکوى او بود چنان که قرآن میفرماید: به برکتِ رحمت الهى، با آنان نرمخو و پُر مِهر شدى، اگر خشن و تندخو بودى مردم از دور تو پراکنده مىشدند. (آل عمران 159)
امیرمومنان على(ع) با اشاره به برخی از خصوصیات رفتاری پیامبر(ص) نشان میدهد که آن حضرت (ص) تا چه اندازه خوشخو بود. ایشان میفرماید: کانَ رَسُولُ الله دائِمَ الْبِشْرِ، سَهْلَ الْخُلْقِ، لَیِّـنَ الْجانِبِ، لَیْسَ بِفَـظٍّ وَ لا غَـلیظٍ؛ رسول خدا صلی الله علیه و آله همواره خوشرو، خوشخو و نرم بود، خشن و درشتخوى نبود.(مـکارم الاخـلاق، ص ۱۴)
گفـتار نرم و محکم و استوار از جمله آداب سخن گفتن است که در آیات قرآن بیان شده است. همچنین انسان میبایست زبان از گناه زبانی نگه دارد که بسیاری از گناهان کبیره به زبان باز میگردد که از جمله آنها تهمت و غیبت و قذف و بهتان و دروغ است. در آداب اجتماعی و آداب سخنوری و سخن گفتن آمده است که شیرینزبان و نرمگفتار باشید و با سلام و صلوات سخن بگوئید (فرقان، آیه ۶۳) و همواره نیکو سخن(بقره، آیه ۸۳) و پاکسخن (حج، آیه ۲۴) باشید؛ اما برخى از مردم، زبان تلخ و گزنده دارند و پیوسته در پى سرزنش و عیبجویى از دیگران و بردن آبروى آنانند. برخى هم بزرگوار و اهل کرامتند و زبان از نکوهش و بدگویى دیگران نگه مىدارند. پیامبر خدا از اینگونه افراد بود و هرگز در پى کشف لغزشها و خطاهاى دیگران نبود تا آنها را به رخ ایشان بکشد و آبروى آنان را ببرد. از سخنان لغو و بیهوده هم پرهیز داشت و جایى زبان به سخن مىگشود که ثواب داشته باشد و موجب رضاى الهى گردد.
امام عـلى(ع) فرمود: آن حضرت هرگز کسى را مذمّت نمىکرد، و در پىلغزشها و عیوب و اسرار دیگران نبود و سخن نمىگفت مگر آنجا که امید ثواب داشت. (سُنَنُ النَّبى، ص ۱۷)