کد خبر: ۳۱۶۷۶۷
تاریخ انتشار : ۲۸ مرداد ۱۴۰۴ - ۲۱:۵۰
مقاله وارده

نگاهی به بیانیه جبهه اصلاحات

سید ابوالحسن موسوی طباطبایی
تجربه سالیان کشور به روشنی نشان می‌دهد در هر مقطعِ زمانی که ملت ما به پیروزی و نصرتی نایل شده است، جبهه موسوم به اصلاحات با رفتاری ناهنجار(یا حتی انتقام‌جویانه)، خنده را بر لبان مردم خشکانده و شیرینی حاصل از آن موفقیت را به کام آنان زهر کرده است.
میرحسین موسوی در انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۸۸ پیش از آغاز شمارش آرا و زمانی که هنوز رأىگیری ادامه داشت، ناگهان در مصاحبه‌ خبری‌، خود را پیروز قطعی انتخابات دانست و فتنه را کلید زد و هشت ماه کشور را در بحران و آشوب قرار داد. بدین ترتیب حضور ۸۵ درصدی مردم پای صندوق‌های رأی را که نصابی بی‌نظیر در مردمسالاری بود و پیروزی درخشانی در مشارکت مردمی محسوب می‌شد به کام ملت تلخ کرد.
وی این بار نیز پس از پیروزی ایران در جنگ ۱۲ روزه، قلم خود را به کار گرفت و از «برگزاری همه‌پرسی برای تأسيس مجلس مؤسسان قانون اساسی» نوشت. به عبارت دیگر مطالبه وی تغییر رژیم بود. هدفی که آمریکا و اسرائیل، در جنگ ۱۲ روزه به آن نرسیدند.
بیانیه جدید جبهه اصلاحات نیز که در اقتفای اطلاعیه میرحسین موسوی صادر شده، نشان می‌دهد که پس از گذشت ۱۶ سال از فتنه ۸۸ هنوز هم این طایفه، بزرگ‌ترین سرمایه اسرائیل در ایران هستند. بیانیه‌ای مخالف اتحاد ملی، به چالش کشنده اقتدار کشور، مغایر با امنیت و تمامیت ارضی کشور و همسو با مطامع آمریکا و اسرائیل و تداوم سیاست‌های شکست خورده‌شان و البته با الفاظی فریبنده و منافقانه!
اما نگاهی کوتاه به برخی مواضع این نامه تفرقه‌انگیز:
۱. از یاد نبرده‌ایم که مدعیان اصلاحات از ابتدا با توان نظامی و اقتدار نیروهای مسلح مخالف بودند و دنیای فردا را دنیای گفتمان می‌دانستند و نه قدرت موشکی و معتقد بودند بودجه نظامی می‌بایست صرف عمران و پیشرفت علمی کشور شود. اما در این بیانیه بدون اینکه اشاره‌ای به پیشینه سوءِ و موضعگیری غلطِ خود در نفی اقتدار ارتش داشته باشند، صریحا قدرت نظامی و توان بازدارندگی نیروهای مسلح را وسیله دفاع از تمامیت ارضی دانسته‌اند. این اعتراف دیر هنگام چنانچه از روی صداقت بوده، امید می‌رود نشانه توبه و بازگشت از گناه عظیمشان باشد‌، آن زمان که خنّاسانه ملت را به پرهیز از اقتدار موشکی و ورود به دنیای گفتمان دعوت می‌کردند.
با این حال پس از این اعتراف، بلافاصله در ادعائی گنگ و نامفهوم سخن از «بازسازی اعتماد ملی و گشودن باب تعامل سازنده با جهان» رانده‌اند! اصلاح‌طلبان که به اظهار سخنان دوپهلو و غیر شفاف شهره‌اند در این‌جا روشن نکرده‌اند اعتماد ملی در کجا و توسط چه کسانی مخدوش شده‌ است.
اعتماد ملی آنگاه خدشه‌دار شد که قدرت دست نیروهای اصلاح‌طلب افتاد. آنها که زبان ملت را نفهمیده و از درک شرایط کشور عاجزند و پیوسته به جای پیگیری مطالبات مردمی و کاستن از رنج عمومی، عمر ملت و سرمایه‌های کشور را در مسائل جنبی و موهوم تلف کرده‌اند. هنوز ملت ما روزگار ننگین مجلس ششم را از یاد نبرده‌اند که چطور این قوم تشنه قدرت، حاضرند استقلال کشور و منافع ملی را زیر پای هوس‌ها و خواسته‌های نامشروع خود ذبح کنند.
مگر جز این است که اعتماد ملی در جنگ ۱۲ روزه به شکل بی‌نظیری تقویت شد و معلوم گردید در تمام روزهایی که مردم مشغول زندگی روزمره خود بودند، دانشمندان و نخبگان این سرزمین تحت تدابیر رهبر حکیم، شب و روز مجاهده کردند تا در راه امنیت مرزهای کشور به چنین پیشرفت‌های محیرالعقولی نایل آمدند. آنها در این مسیر با همه بی‌مهری‌هایی که از امثال اصلاح‌طلبان تفرقه‌افکن می‌دیدند هیچ گاه دلسرد نشدند تا کشور را به قله‌های افتخار و سربلندی نزدیک ساختند.
۲. در فرازی از این بیانیه چنین آمده «امروز روان جمعی ایرانیان زخمی است و سایه ناامیدی و اضطراب همچنان بر زندگی روزمره مردم سنگینی می‌کند»! راستی چرا باید گروهی معلوم‌الحال اجازه داشته باشند چنین ادبیات سخیفی را در‌باره ملت بزرگ ایران به کار برند؟ آیا از این تعابیر کسی جز دشمن سود می‌برد؟
شاید آنچه که زخمی شده، روح و روانِ عده‌ای اصلاح‌طلب تندرو و فریفته غرب باشد که شکست‌ مفتضحانه آمریکا و اسرائیل برایشان غیر قابل تحمل است. حال آنکه ملت آزاده ایران پس از چندین دهه انتظار، سرانجام رو در روی دشمن کودک‌کش ایستاد و آنچنان او را تنبیه کرد که میلیاردها نفر از سراسر جهان، فریاد شادی و همراهی برآوردند و ایران قهرمان را ستودند. پیروزی در این جنگ، غم‌ها را زدود، کاستی‌ها را به دست فراموشی سپرد و همبستگی و نشاطی بی‌سابقه در جامعه ایجاد کرد.
اما اگر مقصود، سیاست‌های غلط اقتصادی است که زندگی را بر مردم تیره و تار کرده، اصلاح‌طلبان حق اظهارنظر ندارند و در این موضوع باید به عنوان متهم پاسخگو باشند. زیرا این شرایط نتیجه حمایت آنان از دولت‌هایی است که با الگوبرداری از اقتصاد غرب‌، کشور را اداره کردند. «تورم افسار گسیخته، رکود تولید، سقوط ارزش پول ملی و...» که در بیانیه به آن اشاره شده حاصل سیاست‌های غلط اقتصادی دولت‌هایی است که جماعت اصلاح‌طلب به پشتیبانی آنها برخاستند. یعنی آنها معترض شرایطی هستند که خودشان مسبب آن بوده‌اند. همچون سارقی که خود را در جمع مردم پنهان کرده و همراه آنان فریاد می‌زد آهای دزد را بگیرید!
به علاوه در سه سال دولت شهید رئیسی، این توپخانه تهمت و افترا و کارشکنی اصلاح‌طلبان بود که بی‌وقفه کار می‌کرد و آن شهید خدوم و دلسوز، مظلومانه گله‌های خود را نزد پدر مهربان ملت و رهبر عزیز می‌برد. جمله «دلم برای رئیسی سوخت» چیزی نبود جز نتیجه حملات ناجوانمردانه رسانه‌های اصلاح‌طلب. جبهه اصلاحات با چنین پرونده سیاه و قطور، چه حقی دارد که از مردم و رنج آنان دم زند؟
۳. راه‌حلی که در این نامه پیشنهاد شده چنین است: «انتخاب شجاعانه آشتی ملی و ترک تخاصم در داخل و خارج کشور با هدف اصلاح ساختار حکمرانی و بازگشت به اصل حاکمیت مردم از طریق برگزاری انتخابات آزاد و حذف نظارت استصوابی و از سوی دیگر پایان دادن به تنش‌زایی و انزوای بین‌المللی.»
شیطنت و نفاق از واژه واژه این عبارت پیداست که به شکل بی‌شرمانه‌ای به دنبال اضمحلال و تجزیه کشور است. گویی مأموريت ناتمام اسرائیل را این بیانیه‌نویسان بر عهده گرفته‌اند که اگر از راه حمله نظامی نشد از طریق براندازی نرم صورت بگیرد. مظلومیت چنین است که دشمن تجاوز می‌کند و نظام اسلامی مقصر شمرده می‌شود! انگار ما آغازگر جنگ بوده‌ و تنش‌زایی کرده‌ایم.
اما «آشتی ملی، بازگشت به حاکمیت مردم و انزوای بین‌المللی» که در بیانیه مطرح شده، اتهامات بی‌اساسی است که اصلاح‌طلبان مکرر به زبان آورده‌اند و این بار نیز به قصد همسویی با دشمن چنین دروغ‌هایی را مطرح می‌کنند وگرنه جمهوری اسلامی در مراجعه به آرای عمومی و دیپلماسی فعال و حضور در مجامع بین‌المللی جزء کشورهای شاخص و نمونه است.
۴. در بخش‌هایی از این بیانیه به مسائل متعددی اشاره شده از جمله: آزادی زندانیان سیاسی(مجرمان امنیتی)، بازگشت نیروهای نظامی به پادگان‌ها و خروج آنان از حوزه سیاست، اقتصاد و فرهنگ، تغییر در قوانین مربوط به حقوق زنان که در معرض تبعیض سیستماتیک و خشونت قرار دارند، جلوگیری از فعال‌سازی مکانیزم ماشه، اعلام آمادگی تعلیق داوطلبانه غنی‌سازی و پذیرش نظارت آژانس انرژی اتمی در قبال رفع کامل تحریم‌ها با هدف آغاز مذاکرات جامع و مستقیم با آمریکا و حمایت از کشور مستقل فلسطین.
همان‌گونه که مشاهده می‌شود در خرگاه اصلاحات گویا اطلاعات به روز نیست یا اساسا اطلاعاتی وجود ندارد و نویسنده بر مبنای فرضیاتی موهوم، خواسته‌هایی را مطرح نموده است.
به گفته خودشان وقتی از روزنامه‌نگاران و روشنفکران اصلاح‌طلب دعوت می‌شود، نام زندانیان سیاسیِ مد نظر را بنویسند تا برای بررسی به ریاست محترم قوه قضائیه ارائه گردد، با همه ادعا و سر و صدا، اسامی سه نفر تحویل داده می‌شود! پس شعار «زندانیان سیاسی را آزاد کنید» یک مطالبه مردمی نیست، بلکه تبلیغ علیه نظام و ایجاد هزینه و چالش برای حاکمیت است. عملی که بخشی از اطلاح‌طلبان تندرو در آن تخصص دارند.
اما تعلیق غنی‌سازی، پذیرش نظارت آژانس و جلوگیری از فعال شدن مکانیزم ماشه، در حالی این ادعاها تکرار می‌شود که دولت مورد حمایت اصلاح‌طلبان، وضعیت کشور را مشروط بر مذاکرات نگاه داشت و بیشترین نظارت‌ها را پذیرفت و به صورت داوطلبانه غنی‌سازی را تعلیق بلکه نابود کرد و حاصل آن، برجام خفت‌باری گردید که متضمن تهدید مکانیزم ماشه بود. با این وجود جبهه اصلاحات پیشنهاد می‌کند این مسیر رفته دوباره طی شود.
خواسته دیگر این بیانیه خروج نیروهای نظامی از حوزه سیاست، اقتصاد و فرهنگ است. ارتش و نیروهای مسلح، ظرفیت بسیار بالایی در هر کشور محسوب می‌شوند و توانایی و تخصص آنها، بازوی توانای دولت‌ها برای پیشبرد اهداف، قلمداد می‌گردد و هیچ انسان عاقلی نیست که بخواهد ظرفیت و امکانات نیروهای مسلح را در مسیر پیشرفت کشور نادیده بگیرد.
موضوع حقوق زنان نیز همان لاطائلات غرب و ادعاهای محافل اروپایی است. سال‌هاست که غرب، ایران اسلامی را به تبعیض و خشونت علیه زنان متهم می‌کند و حال آنکه آمارها و شواهد برخلاف این را نشان می‌دهد. در غرب زنان از حقوق مسلم خود محروم و قربانیان خشونت و تبعیض هستند. البته زن در غرب آزاد است که هر چه بیشتر برهنه و وسیله عیاشی مردان باشد. کرامت و شخصیت زنان در غرب کالایی ناموجود و موهوم است.
و اینک از اصلاح‌طلبان همان ادعاهای دشمنان دین و قرآن شنیده می‌شود.
اما حمایت از کشور مستقل فلسطین؛ در زمانی که جهان به این نتیجه رسیده که تا اسرائیل حیات داشته باشد، منطقه هرگز روی صلح و آرامش را نخواهد دید، اصلاح‌طلبان موضوع کشور مستقل فلسطین را مطرح می‌کنند و این یعنی بقای اسرائیل و دور شدن از آرمان مقاومت و منزوی شدن ایران در بین ملت‌هایی که چشم امید به این کشور دوخته‌اند.
محتوای این بیانیه، تسلیم شدن و زانو زدن در برابر دشمن، بازگشت از انقلاب اسلامی، دست کشیدن از آرمان‌های امام خمینی، تسلیم شدن در برابر فرهنگ منحط غرب، تضعیف ارتش و سپاه و نیروهای مسلح، تسلیم کردن ایران به آمریکا به شیوه پهلوی و سرانجام تجزیه و فروپاشی کشور است.
در این شرایط که کشور و ملت نیاز به نداهای اتحادگرایانه دارند، چنین بیانیه سخیف و تفرقه‌افکنی اگر دیکته دشمن خارجی نباشد، بافته دشمن داخلی‌ است و در خوشبینانه‌ترین حالت، انشای جاهلانه‌ و آرزوهای نابخردانه‌ای است که به نگارش عده‌ای بی‌بصیرت درآمده است. وگرنه هیچ انسان شرافتمندی با چنین بیانیه‌ای، نقش پیاده نظام دشمن را به عهده نمی‌گیرد و کشور و ملت مقتدر خود را خوار نمی‌سازد.