مقاومت، تنها گزینه مردم غزه مقابل ترامپ (نگاه)
مترجم: سید محمد امینآبادی
«نیویورک تایمز» اخیراً یک ویدئوی تحلیلی بحثبرانگیز منتشر کرد که در آن روزنامهنگار «ازرا کلاین» به بررسی استراتژی سیاسی دونالد ترامپ پرداخته است. «کلاین» در این ویدئو استدلال میکند که نباید هر اظهارنظری که رئیسجمهور آمریکا مطرح میکند را جدی گرفت. در این ویدئو اشاره شده است که رویکرد ترامپ بر اساس بیان پیدرپی اظهارات جنجالی، ظالمانه و جنونآمیز شکل گرفته که هدف اصلی آن جلب توجه عمومی است، در حالی که دولت او در پشت پرده، برنامههای واقعی خود را بیسروصدا پیش میبرد.
استدلال کلاین با بینش «استیو بنن» مشاور ارشد پیشین ترامپ، تقویت میشود که در این ویدئو روش عملکرد دولت ترامپ در دوره اول ریاستجمهوریاش را شرح میدهد. تحلیلهای «کلاین» نشان میدهد که جریان چپ لیبرال، ترامپ را بیشتر به عنوان یک فرد عوامفریب و جنجالی در نظر گرفته و نتوانسته تأثیرات واقعی و جدی سیاستهای او را بر گروههایی که فاقد قدرت سیاسی یا نظامی هستند، بهدرستی ارزیابی کند. دوره اول ریاستجمهوری ترامپ نشان داد که او در برخی زمینهها کاملاً جدی عمل کرده است، از جمله اخراج مهاجران، خروج از توافق هستهای ایران، انتقال سفارت آمریکا از تلآویو به اورشلیم، و میانجیگری برای عادیسازی روابط میان اسرائیل و کشورهای عربی.
میتوان گفت که ترامپ تنها زمانی شکست خورد که با مخالفت جدی روبهرو شد. اما برای جهان جنوب بهویژه فلسطینیها که زیر سایه یک اجماع دوحزبی در آمریکا زندگی میکنند مسئله جدی است. خون فلسطینیها برای دولتهای آمریکا چه دموکرات و چه جمهوریخواه بیارزش است. در دوران دموکراتها، آمریکا با حمایت از اسرائیل در جریان جنگ غزه، در نسلکشی فلسطینیان نقش داشته است، اما این کار را با پوششی ظاهراً بشردوستانه یا دیپلماتیک انجام داده است و اکنون آمریکا تحت رهبری جمهوریخواهان، تهدید به اخراج دستهجمعی مردم فلسطین از غزه میکند.
زمانی که ترامپ درباره انتقال 2 میلیون فلسطینی از غزه صحبت میکند، دو نکته اساسی باید مورد توجه قرار گیرد. نخست، از ابتدای نسلکشی در غزه، اسرائیل و جنبش صهیونیستی از هیچ تلاشی، چه از لحاظ مالی و چه از لحاظ عملی، برای تحقق هدف انتقال اجباری جمعیت دریغ نکردهاند. نظرسنجیها نشان میدهند که حدود ۸۰ درصد از یهودیان صهیونیست از این طرح حمایت میکنند. برای بسیاری از سیاستمداران اسرائیلی، بهویژه بنیامین نتانیاهو، این انتقال جمعیتی فرصتی برای حفظ موقعیت سیاسیشان در میان بیثباتی داخلی محسوب میشود.
در جریان نسلکشی، جناح چپ اسرائیل به دلایل امنیتی با اسکان مجدد در غزه مخالفت کرد، زیرا نگران بود که نتواند از شهرکنشینان در برابر مقاومت مسلحانه فلسطینیها محافظت کند. اما با احتمال موفقیتآمیز بودن انتقال اجباری فلسطینیان، به نظر میرسد که افکار عمومی اسرائیل بهتدریج پذیرای این ایده شده و حتی آن را پذیرفته است. باید به یاد داشت که مفاهیم «انتقال جمعیت» و «پاکسازی قومی» برای جامعه و رهبری اسرائیل تازگی ندارند. از آغاز صهیونیسم، تلاش مستمری برای ترویج این ایدهها وجود داشته که نقطه اوج آن در روز نکبت بود؛ واقعهای که طی آن حدود
۷۵۰ هزار فلسطینی به اجبار از سرزمین خود رانده شده و به کشورهای همسایه پناهنده شدند.
نکته دوم درباره برنامه ترامپ برای انتقال فلسطینیان این است که او معمولاً زمانی شکست میخورد که با مخالفت جدی سیاسی، چه در داخل و چه در سطح بینالمللی، مواجه شود. در شرایط کنونی، فلسطینیهای غزه نسلکشی را تجربه کردهاند که بهشدت در سطح بینالمللی توسط رسانهها پوشش داده شده است. تصاویر دردناک کودکان کشتهشده بر اثر بمبهای ساخت آمریکا هر روز رسانهها را پر میکند. با این حال دولتهای غربی جدای از جنبشهای مردمی و اعتراضات شجاعانه دانشجویی در مقابل این جنایتها سکوت کردند. در همین حال، ایالات متحده آنقدر فشار وارد کرد که توانست فعالیتهای دیوان کیفری بینالمللی در لاهه را مختل کند.
بهطرز غمانگیزی، درحالیکه در جوامع غربی اعتراضات گستردهای صورت گرفت، دولتهای عربی و تشکیلات خودگردان فلسطین اعتراضات ضد جنگ را بهشدت سرکوب کردند و در طول نسلکشی، روابط دیپلماتیک و اقتصادی خود را با اسرائیل حفظ کردند. تنها خط قرمز آنها این بود که از ورود فلسطینیان آواره به سرزمینهایشان جلوگیری کنند. تاکنون، مخالفت دولتهای عربی با طرح ترامپ برای انتقال فلسطینیان نه از روی خشم اخلاقی نسبت به رنج فلسطینیان، بلکه از ترس بیثبات شدن امنیت ملی خود در صورت ورود پناهجویان به کشورشان بوده است. به همین دلیل، مخالفت آنها را یک موضعگیری اخلاقی جدی نباید در نظر گرفت. مقاومت آنها در برابر جابهجایی فیزیکی فلسطینیان به داخل مرزهایشان است، نه در برابر اصل انتقال اجباری. اگر اسرائیل و ترامپ پیشنهاد میدادند که فلسطینیان به قطب جنوب یا مریخ منتقل شوند، بعید بود همان کسانی که در برابر قتل دستکم ۱۸ هزار کودک فلسطینی در غزه سکوت کردند، اعتراضی به این پیشنهاد میداشتند.
از زمانی که ترامپ طرح انتقال مردم غزه را اعلام کرد، اسرائیل بهطور تهاجمی خود را برای این سناریو آماده کرده و با نقض توافق آتشبس غزه، برای ازسرگیری عملیات نظامی آماده شده است. با حمایت آمریکا، اسرائیل حاضر شده است آتشبس را نقض کند، بدون اینکه آن را رسماً لغو کند، زیرا از واکنش خانوادههای اسرای اسرائیلی و افکار عمومی نگران است. اما پس از اینکه حماس اعلام کرد به دلیل نقضهای اسرائیل، تبادل اسرا را متوقف میکند، اسرائیل به وضعیت آمادهباش جنگی تغییر وضعیت داده و نیروهای ذخیره خود را فراخوانده است. به نظر میرسد آمادگی اسرائیل یک فریب نیست، بلکه نشاندهنده نیت واقعی آن برای اجرای انتقال اجباری از طریق ابزارهای نظامی است. این ممکن است شامل اشغال مجدد کامل غزه نباشد، بلکه بیشتر شامل بمبارانهای مداوم، گرسنگی دادن، و ایجاد شرایط غیرقابلزیست برای فلسطینیان خواهد بود تا مجبور به فرار شوند؛ همان استراتژیهایی که در زمان نکبت استفاده شد.
گفتمان گستردهای که در اسرائیل درباره انتقال اجباری وجود دارد، طرح ترامپ را نهتنها برای غزه، بلکه برای کرانه باختری اشغالی و حتی فلسطینیان داخل سرزمینهای اشغالی یک فرصت میداند. عملیات نظامی در شمال کرانه باختری، که دهها هزار نفر را آواره کرده است، و تصویب قانون جدید اسرائیلی برای اخراج خانوادههای حملهکنندگان به غزه نشانههای روشنی از این طرح گستردهتر هستند.
بیتفاوتی دنیای غرب نسبت به تهدیدهای «رهبر جهان آزاد» برای کوچ اجباری 2 میلیون انسان، نهتنها باید جهان جنوب بلکه کشورهای عربی را نیز نگران کند. با توجه به تهدید اخیر ترامپ برای قطع کمک به اردن و مصر در صورت عدم پذیرش پناهجویان فلسطینی، هیچ تضمینی وجود ندارد که منطقه از این آشوب جان سالم به در ببرد. در نهایت، هیچ دلیلی وجود ندارد که تصور کنیم اظهارات ترامپ درباره انتقال اجباری مردم فلسطین از غزه فقط یک تاکتیک انحرافی دیگر است. دقیقاً به این دلیل که او درباره فلسطینیان صحبت میکند، باید به تکتک کلماتش توجه کنیم، اظهارات او را جدی بگیریم و برای بدترین شرایط آماده باشیم.
علاوهبر این، فقط به این دلیل که جهان نسبت به یک طرح پاکسازی قومی بیتفاوت است، به این معنا نیست که فلسطینیان نیز به این بیتفاوتی تن خواهند داد. آخرین باری که فلسطینیان باور کردند ترک خانههایشان به معنی بازگشت پس از پایان خطر خواهد بود، در نکبت ۱۹۴۸ بود. از آن زمان، آنها آموختهاند که آوارگیشان هرگز موقتی نیست. با وجود سختیهای بیسابقه، ۴۰۰ هزار فلسطینی در جریان نسلکشی در شمال غزه باقی ماندند و با گرسنگی، نبود دارو، و شرایط وحشتناک زندگی دستوپنجه نرم کردند اما ماندند. اکنون، مردم غزه دوباره آماده مقاومت میشوند. طرحهای انتقال اجباری از هماکنون در حال شکل دادن به یک روایت جدید در داخل غزه هستند: روایتی که مستقیماً با جابهجایی اجباری مقابله کرده و برای حق ماندن در سرزمین خود میجنگد.
منبع: میدل ایست آی