نگاهی به پویانمایی «افسانه شاه سلیمان»
نسخه صهیونیستی پیامبرانی که فقط شاهند!
فاطمه قاسمآبادی
امروزه پویانماییها، تنها به عنوان سرگرمی برای کودکان و نوجوانان، در ذهن مخاطبینشان شناخته نمیشوند. با توجه به اهمیت شکل گیری
ذهن کودکان و نوجوانان و خوراک ذهنی این محدوده سنی، سالهاست که کمپانیهای معروف فیلم سازی در شرق و غرب جهان، به سمت سرمایهگذاری روی ساخت پویانماییها و انیمهها، با توجه به تفکرات و دیدگاههای سازندگانشان رفتهاند.
از این رو فرهنگسازی از طریق پویانماییها در دنیا کاری متداول است. خوشبختانه چند سالی میشود که در کشور خودمان هم مسئله فرهنگ سازی
و تولید فکر برای کودکان و نوجوانان از طریق پویانماییهای جذاب، پیشرفتهای زیادی داشته است و تولیدات قابل قبولی در این عرصه برای مخاطبین ساخته شده است.
پویانمایی{افسانه شاه سلیمان} به نویسندگی و کارگردانی «آلبرتهانان کامینسکی»، محصول سال 2017 اسرائیل و مجارستان است.
پادشاهی که ملکش را از دست داد
داستان افسانه شاه سلیمان، در مورد حضرت سلیمان(ع) پسر حضرت داوود(ع) است که در پویانمایی افسانه شاه سلیمان، تنها به عنوان شاهان بنی اسرائیل از آنها یاد میشود، نه پیامبران این قوم!
طبق روایت این پویانمایی، شاه سلیمان جوان، تازه جای پدرش به تخت نشسته و تواناییها و قابلیتهایی مثل حرف زدن با حیوانات را دارد که از نظر بقیه واقعی نیست!
این شاه جوان که رابطه خوبی با پدرش نداشته است، تلاش میکند تا از زیر سایه پدرش بیرون بیاید و خودی نشان بدهد. در همین راستا ملکه سبا «بلقیس» را به اورشلیم دعوت میکند تا اگر ملکه او را بپسندد، با او ازدواج کند.
در جریان دیدار با ملکه، مرد عربی با نام «حداد» سعی میکند انگشتر شاه سلیمان را از او بگیرد، چون معتقد است انگشتر به پدر خودش تعلق دارد! وقتی شاه سلیمان درخواست حداد را رد میکند، حداد جنی را احضار میکند تا شاه سلیمان را از تاج و تختش جدا کند.
جن با استفاده ازغرور و نیاز به خودنمایی
شاه سلیمان، وارد قصرمیشود و بدون هیچ زحمتی پادشاهی را غصب میکند و شاه سلیمان را بیرون میکند. بعد از این ماجرا شاه سلیمان خسته و غمگین برای خودسازی به خارج از دیار خود میرود و بعد از تحمل مشکلات و عوض کردن نگاهش به زندگی، با کمک دوستانش، باز به قصرش بر میگردد و پادشاهیاش را از جن مورد نظر پس میگیرد.
فقط شاه نه پیامبر
داستان پویانمایی افسانه شاه سلیمان، در واقع از کنار هم گذاشتن تعدادی داستان تخیلی و افسانه در مورد حضرت سلیمان(ع) ساخته شده است، طبق یک داستان قدیمی، یک روز که حضرت سلیمان، انگشترش را از دستش در میآورد و به خدمتکارش میدهد، جنی خود را شبیه حضرت سلیمان در میآورد و با گرفتن انگشتر از خدمتکار، قدرت را به دست میگیرد تا اینکه بعد از 40 روز فرشتهای جن را به زیر میکشد و جن هم انگشتر را به دریا میاندازد....طی اتفاقاتی حضرت سلیمان از طریق ماهی که صید میکند، به انگشتر خودش که در شکم همان ماهی بود، میرسد و دوباره بر تخت پادشاهیاش مینشیند....
در ابتدا باید گفت که برای این داستان، هیچ سند موثقی وجود ندارد و منابع معتبر آن را تایید نمیکنند(برای اثبات دروغ بودن این داستان میتوان به این نکته اشاره کرد که جنیان با وجود قدرت تغییر قیافه، هرگز توان این را ندارند که خود را شبیه به پیامبر یا امام معصوم و اولیاء خاص خداوند در بیاورند)، بعد باید اشاره کرد که انگشتر حضرت سلیمان، طبق روایت این پویانمایی، تنها یک انگشتر یادگاری است اما طبق روایات معتبر اسلامی، این انگشتر جزو ودایع نبوت و امامت است(ودایع نبوت و امامت، اشیائی هستند که تنها پیامبران و بعد از آنها امام بر حق زمان، دارای آنها است، برای مثال تابوت عهد، عصای موسی(ع)، انگشتر سلیمان(ع) و... تعدادی از این اشیاء هستند) که دست به دست بین پیامبران گشته است و در نهایت از طریق پیامبر خاتم(س) به امامان شیعه رسیده است و در زمان ظهور حضرت قائم(ع) هم یکی از نشانههای شناخت آن حضرت، داشتن این ودایع است.
به خاطر همین مسئله، چنین انگشتری نمیتواند تنها یک یادگاری ساده خانوادگی باشد و از طرف دیگر، طبق روایات بسیاری، قدرتهای زیادی به واسطه این انگشتر به حضرت سلیمان نبی داده شد که از جمله این قدرتها، توانایی صحبت با حیوانات، تسخیر باد، تسخیر جنیان و... است.
داستان این انگشتر با قدرت نامحدودش، چنان بین ادیان ابراهیمی مشهور است که به ادبیات هم راه پیدا کرده است. از جمله معروفترین داستانهایی که با الهام از این انگشتر نوشته شدهاند، سه گانه معروف «ارباب حلقهها»، نوشته «جی آر آرتالکین» است. تالکین که به عنوان یک مسیحی مذهبی، مطالعات زیادی روی کتاب مقدس داشت، در تخیلاتش از داستانهای کتاب مقدس هم استفاده میکرد.
در پویانمایی شاه سلیمان اما، نه تنها اشارهای به قدرتهای این انگشتر نمیشود، که جن ماجرا بدون هیچ مشکلی و به راحتی، میتواند آن را از دست شاه سلیمان در بیاورد و از قصر بیرونش کند!
نگاه سازنده این پویانمایی اسرائیلی به پیامبران الهی، دقیقا نگاه صهیونیستها است که پیامبران را فاقد معصومیت میدانند و هیچ اعتقادی به انسان کامل ندارند.
برای درک این مطلب میتوان از خود تورات مثال آورد که به خاطر تحریفات خاخامهای یهودی، رسما به پیامبرای الهی مانند حضرت لوط، یعقوب، داوود و... تهمتهای ناروا و غیر قابل بیان میزنند و معصومیت آنها را زیر سؤال میبرند.
شبیه داستانهای آبکی آمریکایی!
در پویانمایی افسانه شاه سلیمان، هیچ چیز الهی وجود ندارد و رسما همه چیز طبق روایتهای آبکی فیلمهای درجه دو آمریکایی پیش میرود.
برای مثال شخصیت شاه سلیمان، یک پسر ثروتمند و اشراف زاده است که مانند داستانهای کلاسیک آمریکایی، نیاز دارد مدتی از رفاه و جاه و جلال زندگی خانوادگیاش دور شود تا به اصطلاح، قدر عافیت را بفهمد و برای به دست آوردن جایگاهی که دارد، تلاش کند...
این جوان، اصول اولیه آداب اجتماعی را هم نمیداند و به مردم اطرافش احترام نمیگذارد و حتی حیوانات هم از دست او درعذابند!
از طرف دیگر شخصیت ملکه سبا به صورت دختری افادهای و نادان به تصویر کشیده شده است که صحبت کردن شاه سلیمان با حیوانات را مسخره میکند و هیچ فهم و درکی در او وجود ندارد!
با توجه به داستان حضرت سلیمان در قرآن، ملکه سبا یا همان بلقیس، به قدری با درایت و دانا بود که کنترل یک سرزمین به دست او بود و وقتی پیام حضرت سلیمان به او میرسد، او اول با مشاورانش مشورت میکند ولی آنها ترجیح میدهند خود ملکه در مورد رفتن به سمت فرستاده نامه یا آماده شدن برای جنگ با او، انتخاب کند.
بلقیس که زنی دانا بود، ترجیح میدهد اول به دیدن حضرت سلیمان برود و همه چیز را سبک و سنگین کند و بعد تصمیم بگیرد. در نهایت هم وقتی عجایب حضرت سلیمان را میبیند، متوجه میشود که این اتفاقات نمیتواند اثر دست انسان یا سحر جادوگران باشد، به خاطر همین هم بلافاصله به خداوند یکتا ایمان میآورد.
در پویانمایی افسانه شاه سلیمان اما این شخصیت مهم تاریخی در قرآن، به صورت زنی سبک مغز نشان داده میشود و بازتاب دیدگاههای منفی یهودیان در مورد زنان را به تصویر میکشد.
بنی اسرائیل و عشق به سحر و جادو
طبق تاریخ، علاقه قوم بنی اسرائیل به جادو و سحر، از زمان رفتن به مصر بینشان رواج پیدا کرد و بعد از آن هم افرادی در میان این قوم، مانند «سامری» سحر و جادو را رها نکردند. سامری کسی بود که به محض طولانی شدن غیبت حضرت موسی(ع) از فرصت استفاده کرد و با همراهانش گوسالهای از طلا برایپرستش ساخت و با کمک سحر برای فریب مردم، از آن صدا خارج کرد.
این وضعیت به همین منوال بود تا آنکه حضرت سلیمان از جانب خدا، به قدرتهای خاص دست پیدا کرد و بعد نه تنها استفاده از سحر و جادو را منع کرد، که تمام اجنه را هم به بند کشید و هیچ کس جرات مخالفت با او را نداشت....
در اینجا میتوان علت نفرت صهیونیستها از این پیامبر الهی را کاملا فهمید، چرا که طبق آیه 102 سوره بقره:
«آنها از آنچه شیاطین در عهد پادشاهی سلیمان بر مردم میخواندند، پیروی کردند، سلیمان هرگز کافر نشد ولی شیاطین کافر شدند که به مردم جادو یاد میدادند....»
حضرت سلیمان (علیهالسلام) با ساحران مبارزه کرد و کتابها و نسخههای آنها را گرفت به خاطر همین هم پس از رحلت حضرت سلیمان، همان ساحران شایعه پراکنی کردند که سلیمان به کمک سحر کارهای خارقالعاده میکرده و او ساحر بزرگی بوده است.
معنای چنین سخنانی این بود که سلیمان به ناروا استفاده از سحر و جادو را منع کرده در حالی که خود از آن بهرمند بود! این اتهام در حالی است که آنها نمیخواستند بپذیرند که آنچه سلیمان نبی انجام میداد به نوعی معجزات او بود که به اذن خداوند صورت میپذیرفت.
جالب است که خداوند برای خوار کردن جنیان و جادوگران، مرگ عجیبی برای حضرت سلیمان رقم زد تا ثابت کند تا وقتی پروردگار اراده نکند، هیچ جادوگر یا جنی نمیتواند چیزی را پیشبینی کند.
به خاطر همین هم حضرت سلیمان، در حالی که مشغول عبادت بود و به عصای خود تکیه داده بود، قبض روح شد و چون قبلش امر کرده بود کسی به او نزدیک نشود، تا چند روز بعد، کسی از مرگش با خبر نمیشود و در نهایت خداوند با دستور به موریانه برای خوردن چوب عصای این پیامبر، باعث افتادن جسم بیجان حضرت سلیمان بر زمین میشود و آنجا بود که همه مدعیان پیش گویی، میفهمند نمیتوانند بدون اذن خداوند، از غیب و اخبار آینده با خبر بشوند.
نفوذ دوطرفه
در پویانمایی افسانه شاه سلیمان، تصویری که صهیونیستها میخواهند از حضرت سلیمان نشان بدهند کاملا مخالف با شخصیت واقعی اوست و با توجه به نوع نگاه سازنده، تهیه کنندگان میخواستند با تغییر واقعیت، نسخه ی مورد نظرشان را از این پیامبر الهی، به مخاطبین در دنیا، ارائه کنند.
جالب است که این پویانمایی، در سایتهای مُجازِ مجازی کشورمان، به راحتی در دسترس است و چه بسا کودکان و نوجوانان بسیاری، این روایت جعلی از حضرت سلیمان را دیدهاند و هیچ منعی هم برای جلوگیری از پخش محصولی که تولید اسرائیل است وجود ندارد چون سایتهای داخلی در جای کشور سازنده، تنها نام مجارستان را مینویسند!
از طرف دیگر حدود یک سال پیش و مدت کمی بعد از شروع جنگ طوفان الاقصی، پویانمایی ایرانی «بچه زرنگ» با نام «ببر سخنگو» در اسرائیل به عنوان یک پویانمایی مالزیایی اکران شد و درآمد میلیون دلاری به دست آورد.
بعد از این اتفاق، صحبتهای «حامد جعفری» تهیهکننده این پویانمایی که وعده داد، یک درصد از درآمد فروش را «به کودکان غزه و ایران» اختصاص میدهد، جنجالی شد و باعث خشم شدید اسرائیلیها شد.
بعد از این ماجراها، شرکت پخش محصولات سینمایی با نام «رد کیپ» که یک شرکت فرانسوی است و در کار توزیع فیلم شهرت دارد، توضیح داد که انیمیشین ببر سخنگو را از مالزی خریداری کرده است و صحبتها در مورد ایرانی بودن و اختصاص سود فروشش برای کودکان غزه واقعیت ندارد!
رسانههای اسرائیلی اما با توضیحات رد کیپ، قانع نشدند و به عاملین این نفوذ حمله کردند.
شبکه ۱۲ تلویزیون اسرائیل در این مورد اعتراض کرد:
« مایه حیرت است که فیلم ایرانی که درآمد آن برای غزه است، در اسرائیل اکران میشود.»
روزنامه «مکور ریشون هم در این مورد نوشت:
« پویانمایی ایرانی، با پیامهای مملو از خشونت، به سینمای اسرائیل رسوخ کرده است.»
سایت «سروگیم» اسرائیل هم، اکران این پویانمایی ایرانی را در اسرائیل، باعث حیرت نامید.
با این توصیفات باید گفت که هر دو طرف جنگ سعی در نفوذ در سمت دیگری را دارند و این درگیری فرهنگی، کماکان ادامه دارد و تا رسیدن به نتیجه نهائی، هیچ کدام از طرفین، میدان را رها نمیکنند.