مذاکره، مذاکره و ناگهان جنگ حلب!(یادداشت روز)
تحولاتی که در «حلب»، ناگهانی و به سرعت برق آغاز شده است، آیا ارتباطی به جنگ «اسرائیل» با محور مقاومت دارد؟ شروع یک جنگ «غافلگیرکننده» در شمال سوریه -به عنوان پل ارتباطی مقاومت با دنیای خارج- درست یک ساعت و نیم پس از آغاز آتشبس در لبنان آیا اتفاقی است؟ وقتی به پاسخ این دو سؤال میاندیشید، به این هم فکر کنید که، شمال سوریه در تسخیر ترکیه، آمریکا و کردهای وابسته به آمریکاست و آتشبس نیز اصولا برای «تنفسِ» طرفهای درگیر جنگ است! حالا به این یک سؤال هم کمی بیندیشید که «آیا سازماندهی هزاران تروریست تکفیری از ملیتهای مختلف و تسلیح آنها با انواع سلاحها و پهپادها» با توجه به «پیشرویهای اولیه سریعِ آنها در شمال سوریه» بدون برنامهریزی قبلی و حمایتهای بینالمللی ممکن است؟! کدام کشورها از این تروریستهای اجارهای حمایت میکنند؟ غیر از آمریکا، رژیم صهیونیستی، ترکیه و برخی کشورهای مرتجع عربی و حتی اروپایی؟! بخوانید:
1- چهارشنبهای که گذشت، ساعت 5:30 دقیقه صبح به وقت تهران، آتشبس بین حزبالله لبنان و رژیم صهیونیستی رسما آغاز شد. این دو از 8 اکتبر 2023 نبرد بزرگ را شروع کرده بودند اما نبرد اصلی و رو در روی آنها-که بعضا حتی به نبردهای تن به تن منجر میشد- حدود دو ماه طول کشید. صهیونیستها به همین اندازه نیز با سایر محورهای مقاومت یعنی فلسطین، عراق و یمن درگیر جنگ بودهاند. رژیم صهیونیستی در طول عمر هفتاد سالهاش، هیچگاه درگیر چنین جنگ «نفسگیر» و طولانی آن هم با چند جبهه نشده و هیچ گاه نیز این قدر خسارت و تلفات متحمل نشده بود. به هر تقدیر آتشبس در تاریخ 7 آذر برای یک تنفس و استراحت آغاز شده است. این آتشبس میتواند در هر لحظه شکسته شود، و میتواند طولانیتر از 60 روز هم باشد. اما دیدیم که کمتر از دو ساعت بعد از این آتش بس، نبردی دیگر علیه محور مقاومت این بار در شمال سوریه و حلب آغاز شد. با علم آمار و احتمال هم اگر سراغ تحلیل «فتنه حلب» برویم، احتمال اتفاقی بودن آن تقریبا محال است چون هدف این جنگ، درگیر نگه داشتن و تضعیف همان جبهه مقاومتی است که، از 7 اکتبر 2023 گلوی صهیونیستها را فشرده است. بنابراین میتوان با اطمینان گفت، وقتی جبهه مقاومت درگیر جبهه صهیونیستی-غربی-عربی بود، یک پلن B را نیز آماده میکرد و آن چیزی نبود جز، استفاده از ظرفیت تروریستهای تکفیری در شمال سوریه؛ جایی که پل ارتباطی مقاومت لبنان و غزه به دنیای بیرون است.
2- کارشناسان نظامی میگویند، شروعکننده جنگ، یک هیچ جلو است چون، برنامههایش را از قبل آغاز کرده و او نیست که، غافلگیر میشود. بنابراین، پیشرویهای اولیه شروعکننده جنگ، عجیب و غیرعادی نیست. طبق گزارشهایی که از حلب منتشر میشود، پیشروی اولیه تروریستهای تکفیری (از ملیتهای مختلف مثل ازبک، تاجیک، اویغور،ترک و... عرب) سریع بوده و آنها توانستهاند، با استفاده از اصل غافلگیری، برخی مناطق و روستاهای منتهی به حلب را ضمن کشتار وحشیانه مردم، تصرف کنند. دانشگاه حلب را هدف قرار داده و شماری از نظامیان ارتش سوریه را نیز قتلعام نمایند. اما جبهه مقاومت نیز به کمک متحدانی مثل ایران و روسیه، ضمن عقب راندن تروریستها از برخی مناطق، توانستهاند تلفات و خسارات سنگینی به آنها وارد کند. تا لحظه تنظیم این گزارش خبرهای ضد و نقیضی از سقوط برخی مناطق و حتی «حلبِ جدید» منتشر شده است. اما با این حال، به این مهم هم باید توجه داشت که، کشورهایی که این تروریستها را به جان مردم سوریه انداختهاند، در آن پلن B
خود، آن پیوست رسانهای را هم، آماده کردهاند فلذا، هنوز نمیتوان به همه خبرهایی که درباره پیشرویهای تروریستها به سمت حلب منتشر میشود، اطمینان کرد. طی یکی دو روز آینده شاید بهتر بتوان گفت، کدام اخبار صحیح و کدام اخبار، عملیات روانی است.
3- محورهای مقاومت، بازوهای ایران و متحدین ما و دوستان ما هستند. حمله به آنها، حمله به تواناییهای ماست. طی همین یکی دو روز گذشته، در جنگ سوریه و حلب، شماری ایرانی به شهادت رسیدهاند. بنابر این، هدف غایی و اصلی این جنگ جدید و «فتنه حلب»، «ایران» است. طراحان پلن B، چند هدف را دنبال میکنند که در نهایت به تضعیف ایران برسند از جمله: یک: اجازه تنفس به محور مقاومت، به واسطه آتشبس را ندهند. دو: با این جنگ به دنبال آنند که پل مهم ارتباطی بین مقاومت لبنان و فلسطین را با دنیای بیرون قطع کنند. سه: احتمالا از این شرایط، در مذاکراتی که با ایران شروع کردهاند، بهره ببرند و امتیاز بگیرند! چهار: میدانند که، درگیر نگه داشتن ایران و متحدانش در سوریه، به همان اندازه، از فشارهایی که در لبنان و غزه به صهیونیستها وارد میشود، خواهد کاست و...
4- خطوط بعدی را با دقت بیشتری بخوانید: وقتی محور بزرگ مقاومت به رهبری ایران، از غزه و لبنان تا یمن و عراق، با کثیفترین رژیم حال حاضر عالم و قاتل 50 هزار زن و کودک و نوزاد فلسطینی درگیر بود و گلویش را میفشرد، غرب با «هر آنچه» که تصورش را بکنید، به کمک صهیونیستها آمد. طراحی جنگ حلب یکی از همان چیزیهایی است غرب با آن به کمک صهیونیستها آمده است. یعنی وقتی دوستان ما در ایران، داشتند مقدمات مذاکره با غرب را میچیدند تا با آنها از سر دوستی و آشتی وارد شوند، آنها مشغول طراحی پلن B یعنی «احیاء تروریستهای تکفیری در سوریه» بودند! مذاکره، درست نقطه مقابل جنگ و تنش است. وقتی حریف در حال جنگ است و وسطِ «مذاکره مذاکره» کردنهای دوستان در حال طراحی پلن B، اوج روباه صفتی دشمن را نشان میدهد. در چنین فضائی، صحبت از مذاکره، جز شکستن وحدت، هیچ دستاوردی برایمان نخواهد داشت. چرا؟ چون در فضای مذاکره -از نگاه برخی از این دوستان- نه باید مرگ بر اسرائیل گفت، نه باید به متحدان خود کمک کرد و نه حتی آزمایش موشکی انجام داد یا نه حتی روی یک موشک نوشت: اسرائیل غده سرطانی است!
5- مدتی پیش از آتشبس در لبنان، سران برخی کشورهای مرتجع عربی پیامی را به بشار اسد میرسانند. (احتمالا پیامی از سوی غرب) آنها برای شکستن مقاومت سوریه به بشار اسد به دروغ میگویند، کار حماس و حزبالله تمام است(!) اگر ایران را رها کنی، علاوه بر تضمین زندگی خود و خانوادهات، کشورت را به طور کامل بازسازی میکنیم. بشار اسد وقتی این پیامها را به یکی از فرستادگان ایران میرساند، او از این همه صراحت آن رهبر عربی تعجب میکند. بشار اسد فریب نخورد و... آنچه امروز در سوریه شروع شده، میتواند نتیجه رد کردن آن وعدهها باشد. میخواهیم بگوییم، اولین گام در مواجهه با حریف -حتی اگر برای مذاکره باشد- شناختن آن است. با چنین دشمن قسمخورده خبیثی، آیا مذاکره کردن عین سادگی نیست؟!
جعفر بلوری