تغییراتی که حال و هوای ورزش را تغییر نمیدهد!(نکته ورزشی)
سرویس ورزشی-
بالاخره چند روز پیش با صدور احکامی از سوی وزیر ورزش، تغییراتی در سطح بعضی از معاونتها و سرپرستیهای وزارت ورزش آغاز شد و انتظار میرود تحولات و رفت و آمدها در بخشهای دیگری هم در راه باشد. طبق روال و عادت جا افتاده طی سالهای گذشته، این تغییرات و آمدن و رفتنها حالت طبیعی به خود گرفته و با رفتن دولتی و آمدن دولت جدید، به قول معروف، دستاندرکاران قبلی با یک اتوبوس خارج و دستاندرکاران جدید با اتوبوسی دیگر وارد وزارتخانه میشوند تا کرت و نوبت بعدی که باز این داستان تکرار شود!
آنچه اما این وسط برای خیلی از اهالی ورزش- خاصه آنها که مسائل و موضوعات را جدیتر پیگیری میکنند- اهمیت دارد، یافتن پاسخ این سؤال است که منظور از این رفتنها و آمدنها چیست؟ در این تغییرات چقدر مصلحت ورزش و اجرای برنامههای جدید، مد نظر مسئولان است و چقدر سهم دادن به رفقا و جبران الطاف گذشته دوستان و همباندیها و شرکای کاری و تجاری؟ و سؤالاتی دیگر از این دست. آنچه البته این سؤالات را در ذهن پرسشگر متبادر میکند، این است که: به راستی از این تغییرات و عوض شدن اسم و چهره آدمها، چه سود و حاصلی برای ورزش؟!
دولتها میآیند و میروند، آدمها جابهجا شده و اسامی تغییر میکنند اما دریغ از تغییر حال و هوای ورزش. دریغ از ارائه یک برنامه تازه و ابتکاری، دریغ از ایجاد تحول و شروع حرکت اصلاحی و... و این اتفاقا همان چیزی است که مردم و جامعه از این تغییر و تحولات انتظار دارند. همه میدانیم- و خوب هم میدانیم- که برای اکثریت قریب به اتفاق مردم اصلا مهم نیست چه کسی و کدام حزب و با چه شعاری بر مصدر کار است و امور اجتماع را در دست دارد.
برای مردم مهم این است که هرکسی وظیفه امور اجتماعی را در هر حوزهای- از جمله ورزش - برعهده دارد، تمام توان و صداقت و تخصص و دلسوزی خود را برای انجام مسئولیت محوله به کار بگیرد و در خدمت جامعه و منافع ملی باشد. بنابراین از نظر مردم (و در این نوشته، علاقهمندان و دوستداران ورزش) اگر فردی وزیر و مدیر میشود، تغییراتی صورت میگیرد و عزل و نصبی اتفاق میافتد، هدف باید اصلاح روش و بهبود امور باشد.
بدون تعارف و بازی کردن با کلمات، باید بگوییم این انتظار بجا و توقع کاملا منطقی علاقهمندان ورزش طی سالیان یا اصلا برآورده نشده یا اگر خواسته باشیم کمی احتیاط به خرج داده و منصفانهتر سخن بگوییم، در بعضی از موارد و بخشها و در مقاطع و دورانی این اتفاق افتاده و تغییرات و عزل ونصبها به اصلاح روشها و تحول به معنای واقعی کلمه در بعضی از رشتههای ورزشی و بخشها چهره بسته است.
مثال بارز و غیر قابل انکار در این باره اتفاقی است که در اواخر دهه 60 در رشته والیبال افتاد. دوران پس از پایان جنگ تحمیلی بود، دوره معاونت رئیسجمهور(مرحوم هاشمی رفسنجانی) و ریاست تربیت بدنی مرحوم دکتر حسن غفوریفرد و بالاخره دوره ریاست مرحوم حاج آقا یزدانیخرم بر فدراسیون والیبال. به همین اشاره اکتفا میکنیم و به مصداق «آن را که عیان است، چه حاجت به بیان است» از توضیح واضحات و سخن درباره آنچه که بر اهالی ورزش- خاصه قدیمیترها- روشن است، اجتناب میکنیم. همه میدانیم که والیبال ایران که در سطح آسیا یک قدرت درجه 3- و حداکثر با تخفیف، درجه 2- بود، طی پروسهای حساب شده ظرف یک دهه به یکی از سه قدرت اول قاره پهناور تبدیل شد و سری در میان سران والیبال جهان درآورد و در لیگهای جهانی و رقابتهای المپیکی تقریبا یک پای ثابت بود و... که به لطف مدیریتهای بعدی هم این موقعیت و جایگاه خود را حفظ کرده است.
غرض از این یادآوری این بود که بگوییم اولا طی سالهای مدید، تک و توک تغییراتی درسطح مدیریتهای ورزشی داشتهایم که به تحول به معنی واقعی (نه فریبکارانه و القائات دلالان رسانهای و...) انجامیده اما باز تاکید میکنیم این تغییرات از «تک و توک» بیشتر تجاوز نکرده و ثانیا از فرصت استفاده کنیم و یادآور شویم که اگر از تغییرات، نیتمان خیر و هدفمان بهبود و اصلاح امور(و نه تقسیم غنایم و ادای دین به رفقا و همشهریها و قوم و خویشها و شرکا و...) باشد و در عزل و نصب افراد وجدان اجتماعی و غیرت مسئولیت و منافع ملی و مصالح ورزش و خداترسی و... را ملاک جذب و دفع افراد قرار دهیم، حتما اتفاقات شیرین و تجربیاتی افتخارآمیز مانند والیبال در انتظار ورزش مستعد پیشرفت اما گرفتار مدیریتهای ضعیف و تحمیل شده فعلی ایران خواهد بود.