ارزش مـال و دلبستگی به آن از نگاه قرآن
فرید محسنزاده
شکی نیست که مال نقش اساسی در زندگی انسان دارد؛ زیرا بدون مال اصولا زندگی دنیوی معنا ندارد.مال هر چیزی است که انسان مالک آن میشود تا نیازهای اساسی خویش از جمله تغذیه و مسکن را تامین کند. بنابراین، مال امر ارزشی است و آنچه در آموزههای دینی ناپسند دانسته شده، دلبستگی به مال است که انسان را از آخرت و تلاش برای سعادت اخروی محروم میسازد.
کسب مال حلال و طیب بسیار ارزشمند است؛ زیرا بدون کسب مال حلال و طیب نمیتوان زندگی اخروی را تامین کرد یا در راستای دومین و اساسیترین عمل صالح پس از نماز یعنی انفاق، کاری انجام داد؛ چرا که باید مال حلال و طیب کسب کرد تا انفاق کرد.
حقیقت و چیستی مال
مال در لغت به معنای تمامی اشیائی است که انسان مالک میشود.(لسان العرب، ج 13، ص 223، ذیل واژه «مول») ابن اثیر معتقد است که در آغاز بر طلا و نقره اطلاق میشد که انسان مالک آن میشد، بعدها گستره عام یافت و شامل همه چیزهای تحت مالکیت انسان شد.(همان)
البته در نزد عرب بیشترین کاربرد مال برای شتر است؛ زیرا شتر بیشترین اموال آنها بوده است.(همان) در نزد گالشهای شامل ایران نیز مال به گاو و گوسفند اطلاق میشود تا جایی که اصطلاح «ریز مال» برای گوسفند است. بنابراین، از نظر آنان نیز مال همان چارپایانی است که در اختیار دارند و مالک آن هستند.
فرق میان مال و مالک در این است که مال به هر چیز دارای ارزش اطلاق میشود؛ اما ملک ناظر به سلطه و تسلط شخص نسبت به چیزی است؛ بنابراین انسان نسبت به نفس خویش مالکیت دارد، ولی هرگز نفس او مال او نیست؛ این در حالی است که برخی از چیزها «مالیت» دارد؛ یعنی ارزش مالی دارد، اما برای آن مالکی نیست. بر اساس ارزشی بودن مال است که مال در قرآن کریم، موضوع خرید و فروش، داد و ستد، انفاق، تصرف، هبه، شرکت، ربا، وقف، وصیت، رشوه، قمار و مانند آنها میشود.(التحقیق، مصطفوی، ج 11، ص 216)
در فقه و حقوق اسلامی، برای اموالی که مورد معامله قرار میگیرد شرایطی ذکر کردهاند که عبارتند از: 1. دارای نفع باشد؛ 2. در نزد عقلا منافع آن مورد توجه باشد؛ 3. نفع غالب آن حلال باشد؛ 4. قابل نقل و انتقال باشد.(مکاسب، شیخ انصاری، صص 20 و 79)
ارزش مال
مال میتواند امری ارزشی باشد؛ زیرا نیازهای مادی دنیوی زندگی انسان را تامین میکند؛ اما این بدان معنا نیست که انسان دنبال «تکاثر» و افزایش بیرویه آن باشد و بخواهد تمام سرمایه عمرش را در راه کسب مال بگذارد؛ زیرا ارزش مال به استفاده از آن برای تامین نیازهای زندگی دنیوی است نه تکاثر و کنزاندوزی و جمعآوری آن. بنابراین باورمندان به آخرت اگر گرایش به مال داشته و آن را ارزشی میدانند، در همان سطح بهرهگیری برای برآورد نیازهای ضروری و آسایشی زندگی دنیوی در قالب حلال و طیب است و لا غیر.
به سخن دیگر، مال ارزشی از نظر قرآن، مالی است که اولا طیب و دارای نفع عقلایی باشد و ثانیا از حلال به دست آمده باشد. چنین مالی در بینش قرآنی، خیر و ارزشمند است تا جایی که موضوع برای کارهای نیک بسیاری از جمله انفاق، احسان، هبه و مانند آنها میشود.(بقره، آیات 180 و 215 و 272 و 273؛ قصص، آیه 24)
مال با اینکه امری مادی دنیوی است، ولی میتواند به یک امر ارزشی معنوی نیز تبدیل شود به شرط آنکه همراه با ایمان و عمل صالح شود.(سباء، آیه 37) اما مال به تنهائی ارزشی نیست(آل عمران، آیه 116)؛ چرا که از نظر قرآن با مال و حتی با فرزند، خلأ ناشی از بیایمانی به خدا پر نمیشود؛ بنابراین، مال از این نظر، امر بیارزشی است. در حقیقت، مالی، ارزشی است که در راه خدا و در مسیر کمال انسان باشد.(صف، آیه 11) اگر مال اینگونه مورد استفاده قرار گیرد، یعنی در مسیر فلسفه الهی و سبک زندگی اسلامی به کار گرفته شود، دارای ارزش میشود؛ زیرا این دین است که به هر چیزی معنا و مفهوم ارزشی میبخشد؛ پس اگر در مسیر فلسفه و سبک الهی به کار گرفته نمیشود، هیچ ارزشی ندارد.(توبه، آیه 111) بنابراین، خدا خریدار مال مؤمنان است که بهای آن بهشت خواهد بود.(همان) چنین مالی را میتوان «فضل الهی» دانست(بقره، آیه 198؛ مائده، آیه 2؛ توبه، آیه 76) که باید در راه آخرت به کار گرفت و انفاق کرد و بخل روا نداشت(توبه، آیه 76)؛ زیرا ارزشگذاری مال و منال دنیا بدون توجه به امر معنوی و فلسفه الهی و آخرت نگری، نشانهای از جهل عقلی خواهد بود.(هود، آیات 27 و 29؛ نحل، آیه 95؛ مؤمنون، آیات 55 و 56) بنابراین، مؤمنان ارزش مال را در کسب نعمتهای اخروی و بهشت میدانند و به تنهائی برای آن ارزش اساسی قائل نیستند.(توبه، آیه 111) البته این بدان معنا نیست که هیچ ارزشی ندارد؛ زیرا چنانکه گفته شد، مال برای نیازهای ضروری زندگی دنیوی لازم و ضروری و از این جهت ارزشی است، ولی وقتی در مقام مقایسه با ارزشهای اخروی قرار میگیرند، مال بلکه حتی زندگی زمانی ارزشی میشود که برای کسب سعادت اخروی باشد؛ از همین رو مؤمنان جان و مال خویش را برای کسب رضایت الهی و سعادت اخروی میدهند؛ در حالی هرگز دین و رضایت خدا را برای مال و جان نمیبخشند.(همان؛ صف، آیه 11)
مؤمنان با چنین فلسفه و سبک زندگی الهی است که به مال و ارزشی بودن مینگرند؛ زیرا آنان راه رسیدن به کرامت در نزد خدا را استفاده درست از نعمت مال و به کارگیری آن در راه خدا در قالب انفاق به مساکین و اطعام به فقیران (فجر، آیات 15 تا 18) و هزینه کردن در راه خدا و رضایت الهی میدانند.(توبه، آیه 111؛ صف، آیه 11)
این در حالی است که از نظر کافران و مشرکان و مترفان، ملاک برتری و ارزشی انسان در دارایی بیشتر است و برای همین، همه سرمایه عمرشان را به هر طریقی برای جمعآوری آن صرف میکنند تا جایی که فرقی برای حلال و حرام یا طیب و خبیث آن نمیگذارند.(سباء، آیات 34 و 35؛ هود، آیه 12) بنابراین، غیر مؤمنان نه تنها دنبال حلال نیستند، حتی دنبال طیبات نمیروند، بلکه خبیث را نیز به عنوان مال دانسته و برای آن ارزش مالی قائل هستند.
نقش مال در کمال یا سقوط انسان
بر اساس سنتهای الهی حاکم بر انسان و جامعه، هر چیزی در دنیا میتواند ابزار ابتلائات و امتحانات الهی باشد، خواه از مصادیق خیر یا شر باشد.(انبیاء، آیه 35؛ انفال، آیه 28؛ تغابن، آیه 15؛ قلم، آیه 17) بنابراین، حتی اگر مال در قالب «خیر» و از مصادیق طیب حلال باشد، باز هم میتواند ابزار ابتلائات الهی باشد؛ از همین رو خدا به مؤمنان هشدار میدهد که همان گونه که با فقر و کاهش مال، انسان را مبتلا میکند، همچنین با مال و افزایش آن، انسان را میآزماید.(محمد، آیات 36 و 37؛ بقره، آیه 155؛ آل عمران، آیه 186)
موفقیت مؤمنان در ابتلائات الهی از طریق مال در گرو تقواپیشگی و بهره مندی از عنصر بینش الهی و فهم درست از حق و باطل است(انفال، آیات 28 و 29؛ المیزان، ج 9، ص 56)؛ بنابراین موفقیت در این امر بسیار مشکل ولی بس ارزشمند است.(همان)
همچنین خدا با مال به انسان یاری میرساند(اسراء، آیه 6؛ مؤمنون، آیه 55؛ نوح، آیه 12) تا زندگی خویش را در مسیری قرار دهد که او را به کمال برساند؛ زیرا افزایش مال زمانی اتفاق میافتد که انسان تقوای الهی پیشه گیرد و نسبت به گناه و خطا استغفار و توبه کند(نوح، آیات 10 تا 12) و به قوانین الهی احترام گذاشته و اطاعت امر و نهی خدا نماید.(مائده، آیه 66؛ اعراف، آیه 96) پس کسی میتواند به مالی دست یابد و درست بهره گیرد که بر اساس مبانی و اصول سنتهای الهی عمل و رفتار کند. ازدیاد مال برای هر کسی مفید و سازنده نیست، بلکه میتواند به سبب سنت ابتلاء موجب سقوط انسان شود، چنانکه برای «صاحبان باغ» (قلم، آیه 17) و برخی از کافران اتفاق افتاد و عامل سقوط آنها شد.(مدثر، آیات 11 تا 15)
از نگاه قرآن، مالی ارزشمند است که موجب رسیدن به کمالات و دستگیری از دیگران در قالب انفاق و صدقه و مانند آن باشد و بستری برای بهرهگیری از نعمتهای الهی و شکر نعمت را فراهم آورد؛ چنانکه مؤمنان به سبب ایثارگری مالی(توبه، آیه 111) در مسیر کمالی قرار میگیرند و خود و دیگران را در مسیر درست و رشد قرار میدهند. چنین افرادی با ایثار مال در راه خدا شایسته سرور و شادمانی در بهشت(همان) هستند و مورد ستایش خدا قرار میگیرند(حشر، آیه 9) و از سختیهای قیامت رها میشوند و با سرور به ملاقات خدا میروند(انسان، آیات 8 تا 11)؛ اما در مقابل، منافقان از ایثار مال در راه ناخرسند هستند.(توبه، آیات 77 و 81)
غیر مؤمنان گرفتار مال دنیوی میشوند و به آن امید واهی و پوچ میبندند.(کهف، آیه 46) دلبستگی آنان به مال دنیوی موجب میشود تا به هر شیوهای دنبال زینتهای دنیوی بروند، حتی میکوشند با پرداخت مال رشوه به قضات به اموال دیگران دست یابند.(بقره، آیه 188) از نظر قرآن، تحصیل مال با قسم دروغ نیز از همین مصادیق است.(همان؛ نورالثقلین، ج 1، ص 176، حدیث 615)
تصرف باطل و نابحق در اموال دیگران(نساء، آیات 29 و 30) امری بسیار زشت و گناهی بزرگ است که موجب گرفتاری در آتش دوزخ است.(همان) البته این امر از سوی مدعیان دین به ویژه علمای اهل کتاب بسیار زشتتر و بدتر است(آل عمران، آیه 75)؛ زیرا این افراد به نوعی دین فروشی میکنند که بسیار زشت است.
بنابراین، انسانها لازم است از تصرف در اموال دیگران بیاجازه خودداری کنند و آن را حرام بدانند و از آن بپرهیزند.(بقره، آیه 1888؛ نساء، آیات 29 و 161؛ توبه، آیه 34)
هر چند که مال به عنوان زینت زندگی دنیوی، امری خیر و ارزشی است(بقره، آیات 180 و 215 و 272 و 273؛ حج، آیه 11؛ قصص، آیه 24)، اما دلبستگی به آن بسیار نادرست و ناپسند است؛ زیرا دلبستگی موجب لغزش و خیانت(مائده، آیه 106)، نافرمانی و گرفتاری در فتنه(تغابن، آیه 15)، بخلورزی(قلم، آیات 17 تا 24)، ناسپاسی و کفران نعمت(عادیات، آیات 6 تا 8)، شیفتگی (آل عمران، آیه 14) و مانند آنها میشود. بنابراین، وابستگان به مال و دارایی نسبت به بینوایان بیتوجه شده و برای رفع گرسنگی آنان کاری نمیکنند(فجر، آیات 18 تا 20)، دستهایشان به خیانت آلوده میشود(انفال، آیات 27 و 28) و از خدا و یادش غافل میگردند(منافقون، آیه 9) و از فرمان الهی تخلف میورزند(توبه، آیه 24) و با حق مخالفت میکنند(زخرف، آیات 30 و 31) و در نهایت گرفتار خسران ابدی میشوند.(منافقون، آیه 9)
البته دلبستگی به زینتهای دنیوی از جمله مال و فرزند امری فطری در ذات انسان است که در عمق وجود و نفس انسانی ریشه دار است(محمد، آیه 37؛ آل عمران، آیه 14) اما میتوان آن را با عقلانیت فطری و فرهنگ اسلامی و قرآنی مدیریت کرد و دلبستگی را در سطحی قرار داد که مانع رشد خویش و دیگران نشود؛ چنانکه مؤمنان واقعی و نمازگزاران الهی اینگونه هستند که دلبستگی، آنان را از مسیر رشد باز نمیدارد، بلکه مال را در مسیر کمال و رشد به کار میگیرند.(معارج، آیات 18 تا 35)
انسانهای خردمند و معتدل بر اساس فطرت الهی(قلم، آیات 13 و 23 تا 28) انسانهایی هستند که دلبستگی در آنان کاهش مییابد تا جایی که به دستگیری از مستمندان میپردازند و بخل نمیورزند.(همان) همچنین از نظر قرآن، تسبیح و یاد خدا (همان) و توجه به قیامت عامل دیگری برای رهایی از دلبستگی انسان به مال است.(عایادت، آیات 6 تا 11)
به هر حال، مال و فرزند مانند شمشیر دو لبه است که میتواند عامل صعود یا سقوط انسان باشد؛ از همین رو از آن به «فتنه» یاد میشود(تغابن، آیه 15)؛ زیرا میتوان از مال به گونهای استفاده کرد که موجب رشد خویش و دیگران و سعادت ابدی انسان باشد، یا میتواند به گونهای عمل کرد که موجب سقوط شود.
اگر انسان به مال دلبستگی پیدا کند همانند کفی است که روی آب میآید و جلوههای زیبایی از خود نشان میدهد، ولی در نهایت چیزی در اختیار انسان قرار نمیدهد؛ اما اگر انسان بدان دلبسته نباشد، بخش عظیم آن همانند آب خالص یا زر ناب خواهد بود که منفعت دنیوی و اخروی را تامین میکند و انسان را به دور از حرص و خوف و طمع در سطح عقل و علم و سعادت دنیوی و اخروی قرار میدهد. همچنین حکایت مال و انسان همانند کشتی و آب دریاست؛ اگر کشتی روی آب قرار داشته باشد براحتی میتواند حرکت کند و منافع بسیاری عائد سرنشینان و صاحبان آن کند اما اگر آب به درون کشتی نفوذ کند باعث غرق شدن کشتی و سرنشینان آن میشود؛ بنابراین باید مواظب بود محبت مال دنیا در دل انسان ریشه ندواند که دلبستگی میآورد و همین باعث سقوط و غرق شدن در وادی گمراهی میشود. باید به مال به گونهای نگریست که از ارزش حقیقی آن کاسته نشود و عامل سقوط نگردد.