شگفتیهای قرضالحسنه
علیرضا مددی
شاید شما هم فقیری را دیده باشید که غذای نذری را نیمه خورده رها کرده و رفته باشد؛ البته نه به سبب طعم و مزه ناخوشایند غذا، بلکه به جهت سیری و عدم نیاز به غذا؛ زیرا وقتی این غذا به دستش رسیده بود، سیر بود یا دست کم زیاد گرسنه نبود و نیازی به آن غذا نداشت؛ اما همین فقیر وقتی در شرایط گرسنگی است، دست نیاز به سوی این و آن دراز میکند تا لقمه نانی به دستش بدهند تا از گرسنگی برهد.
به نظر میرسد که نسبت صدقات با قرضالحسنه چیزی شبیه این دو حالت فقیر است؛ زیرا کسی دست نیاز برای گرفتن قرضالحسنه دراز میکند که احتیاج ضروری دارد، در حالی که در صدقات ممکن است، نیازی نداشته باشد.
در قرآن، قرضالحسنه عملی بسیار نیک دانسته شده است؛ خواه شخص قرض دهنده عوض آن را بخواهد یا نخواهد؛ زیرا کسی که قرضالحسنه میدهد نیازی از نیازهای ضروری فرد نیازمند را در قالب احسان برآورده میکند.در نوشتار حاضر اهمیت، آثار و برکات شگفتانه این عمل نیکو تشریح شده است.
***
حقیقت قرضالحسنه
واژه «قرض» به معنای «بریدن» است، چنان که «مقراض» به معنای قیچی آمده است. بر این اساس، وقتی از «قرض» در امور مالی سخن به میان میآید، مراد بریدن تکه نانی برای دادن به دیگری است که محتاج و نیازمند بدان است.
در فرهنگ عربی، قرض در اصطلاح به معنای اعطای بخشی از مال است به شرط بازپس گیری قرض دهنده؛ یعنی قرض دهنده وقتی مالی میدهد، انتظار دارد که آن را بازپس گیرد.(الصحاح، ج 3، ص 1102؛ تاج العروس، ج 10، ص 137)
در اصطلاح فقه اسلامی، قرض تملیک مال به دیگری با ضمانت است به اینکه برعهده او بازگرداندن مال باشد، اعم از اینکه عین یا مثل یا قیمت آن باشد.(تحریر الوسیله، امام خمینی، ج 1، ص 599)
از نظر برخی از فقیهان،قرضالحسنه در قرآن به معنای قرض دادن به انسان محتاج به صورت حقیقی است که اصطلاح فقهی از همین معنای دوم گرفته شده است.(زبده البیان، ص 572) به سخن دیگر، معنای قرآنی قرضالحسنه، دادن قرض به انسان محتاج همراه با ضمانت گیرنده به پس دادن عین مال یا مثل یا قیمت آن است. بر این اساس، قرضالحسنه با انفاق و صدقه فرق دارد؛ زیرا در انفاق و صدقه، انسان چیزی را میدهد که پس نمیگیرد، در حالی که در قرضالحسنه ضمانت بازپسدهی مطرح است.
فرق اصلی انفاق و صدقه با قرضالحسنه در این است که انفاق و صدقه دادن مال در قالب احسان و بیانتظار بازگشت آن است. همچنین انفاق و صدقه میتواند با درخواست یا بیدرخواست گیرنده باشد، چنانکه میتواند این انفاق به نیازمند یا غیر نیازمند برسد، در حالی که قرضالحسنه با درخواست گیرنده نیازمند واقعی و با ضمانت بازپسدهی است.
پیامبر اکرم(ص) میفرماید: دَخَلْتُ الْجَنَّةَ فَرَاَيْتُ عَلى بابِها: اَلصَّدَقَةُ بِعَشَرَةٍ وَ الْقَرْضُ بِثَمانيَةَ عَشَرَ. فَقُلْتُ: يا جَبْرَئيلُ! كَيْفَ صارَتِ الصَّدَقَةُ بِعَشَرَةٍ وَ الْقَرْضُ بِثَمانيَةَ عَشَرَ؟ قالَ: لاَنَّ الصَّدَقَةَ تَقَعُ عَلى يَدِ الْغَنِّىَ وَ الْفَقيرِ وَ الْقَرْضُ لايَقَعُ اِلاّ فى يَدِ مَنْ يَحْتاجُ اِلَيْهِ؛ وارد بهشت شدم، ديدم بر در آن نوشته است: (ثواب) صدقه، ده برابر است و قرض هجده برابر. گفتم: اى جبرئيل! چرا صدقه ده برابر و قرض هجده برابر است؟ گفت: زيرا صدقه به دست نيازمند و بى نياز مى رسد، امّا قرض جز به دست نیازمند و محتاج نمیرسد.(كنز العمّال، الهندی، حدیث شماره 15373)
بر اساس تفسیر امام صادق(ع) از «معروف» در آیه 114 سوره نساء که آن را به عنوان «قرض» گرفته است(نورالثقلین، ج 1، ص 549، حدیث 558)، میتوان این معنا را استنباط کرد که قرضالحسنه دادن، هرگز به معنای انفاق بدون ضمانت بازپسدهی نیست؛ زیرا بر اساس این آیه و نیز آیه 280 سوره بقره، کسی که قرض میدهد خواهان بازپس گیری آن در سر موعد است، اما ممکن است گیرنده قرض ناتوان از بازپسدهی باشد؛ بنابراین خدا فرمان میدهد تا با تاخیر در بازپس گیری، به قرض گیرنده مهلت داده شود، بلکه حتی قرض دهنده میتواند از بازپس گیری آن خودداری کرده و آن را به عنوان «صدقه» به قرض گیرنده ببخشد. بر همین اساس، امام صادق(ع) در تفسیر «ان کنتم تعلمون» در آیه 280 سوره بقره فرموده است: اگر میدانید که بدهکار «معسر» و تنگدست است، آن مال را بر او صدقه دهید.(نورالثقلین، ج 1، ص 295، حدیث 1182)
از آنجا که قرضالحسنه نوعی «دین» است و ضمانت را به دنبال دارد، لازم است تا نسبت به آن کتابت شود و اسناد رسمی در اختیار طرفین قرار گیرد.(بقره، آیه 282) همچنین گرفتن شاهد عادل از دو مرد یا دو زن و یک مرد در این امر مورد تاکید خدا و امر اوست.(همان)
اهمیت و ارزش قرضالحسنه
تامل در معنای قرضالحسنه در قرآن میتواند اهمیت و ارزش این عمل عبادی – اجتماعی – اقتصادی را بیان کند؛ زیرا کسی دنبال قرض گرفتن میرود که نیازمند است تا اینگونه نیاز حقیقی خویش را برطرف کند؛ یعنی دنبال گدایی یا تنبلی نیست و مالی را بیعوض نمیخواهد تا به او صدقه دهند، بلکه میخواهد تا نیاز حقیقی خویش را برطرف کند و متعهد و ملتزم است تا عین مال یا مثل یا قیمت آن را بازگرداند. این همه، چیزی جز نشانه عزت نفس و کرامت وامگیرنده نیست.
بنابراین، دادن قرضالحسنه به افراد نیازمند و محتاج حقیقی نوعی کمک با عوض در راستای حفظ عزت نفس و کرامت دیگران و تعظیم اصول ایمانی و نیز مکارم اخلاقی است.
خدا در قرآن، با دادن وعده پاداش مضاعف بلکه «اضعافا کثیره» مؤمنان را تشویق و دعوت به دادن قرضالحسنه به یکدیگر میکند تا اینگونه اهمیت و ارزش این عمل عبادی اجتماعی اقتصادی را مورد تاکید قرار دهد.(بقره، آیه 245)
بیگمان قرار دادن قرضالحسنه در کنار فرمان الهی به نماز و زکات خود گواهی روشن در بیان اهمیت و ارزش آن در نزد پروردگار جهانیان است.(مزمل، آیه 20) پس خدا همان گونه که به نماز به عنوان عمل صرف عبادی تاکید دارد، به دو عمل اقتصادی اجتماعی زکات و قرضالحسنه نیز توجه میدهد(همان)؛ چرا که این زکات و قرضالحسنه به عنوان دو عمل عبادی – اجتماعی – اقتصادی موجب تقویت بنیانهای انسجام و قوام اجتماعی میشود؛ زیرا از نظر قرآن، مال و اقتصاد، ستون اصلی جامعه و موجب «قوام» آن است؛ از همین رو خدا در قرآن، از مال به «قیاما» تعبیر میکند.(نساء، آیه 5)
شگفت اینکه قرآن، قرضالحسنه را قرض به خدا تعبیر میکند؛ یعنی کسی که به انسانی قرضالحسنه میدهد، این مال پیش از آنکه به دست آن شخص برسد، مستقیم به دست خدا میرسد و شخص در حقیقت به خدا قرض داده است؛ بنابراین خدا خود ضامن پاداش به قرض دهنده است.(مزمل، آیه 20)
همچنین از نظر قرآن، کسی که قرضالحسنه میدهد تشکر الهی را به سوی خود جلب میکند و خدای شکور از قرض دهنده به اشکال گوناگون تشکر میکند که از جمله آنها پاداشهای خاص مادی و اضعاف کثیره شدن مال قرضدهنده و قرارگیری در مقام احسان بلکه مقام «حلیم» و بهرهمندی از آن اسم الهی است؛ زیرا خدا برای قرض دهنده در اسم «شکور حلیم» ظهور میکند و شخص قرض دهنده مظهر تجلیات اسمائی این دو اسم خاص الهی و آثار آن میشود.(تغابن، آیه 17)
اگر بخواهیم در ارزش و اهمیت قرضالحسنه سخن بگوییم، میتوان از طریق پاداشهای خاصی که خدا برای قرضالحسنه بیان کرده، این ارزش و اهمیت را درک و فهم کنیم. از نظر قرآن، پاداش قرضالحسنه نامحدود و غیر قابل شمارش است(بقره، آیه 245)؛ زیرا «کثیره» در «اضعافا کثیره» به معنای غیر قابل شمارش است.(مجمع البیان، ج 1 و 2، ص 607)
همچنین از نظر قرآن، کسی که قرضالحسنه میدهد به سبب آنکه کریمانه با دیگران برخورد کرده و نیازهای حقیقی محتاج را برآورده میسازد، خدا نیز «اجر کریم» به او میدهد و با او برخوردی کریمانه خواهد داشت و شخص با «وجه اکرامی» الهی مواجه میشود.(حدید، آیات 11 و 18)
البته این پاداشهای الهی غیر از آن چیزهای دیگری است که خدا برای قرض دهنده آماده کرده است؛ زیرا که خدا گناهان شخص کریم را میبخشد و از در مغفرت با او مواجه میشود.(تغابن، آیه 17) این مغفرت الهی چنان است که خدا با پوشاندن زشتیهای قرض دهنده او را تحت آمرزش خاص قرار میدهد و آماده ورود به بهشت و بهره مندی از آن میکند.(مائده، آیه 12؛ حدید، آیات 11 و 12)
از نگاه قرآن، کسی که کریمانه قرضالحسنه میدهد شایسته آن است که به عنوان مؤمن از نور الهی بهره مند شود که همواره در پیش و پس و پیرامون او در دنیا و آخرت در حرکت است و او را در ظلمات قیامتی راهنمایی کرده و دستگیر اوست.(حدید، آیات 11 و 12)
به هر حال، پاداشهای مضاعف مادی و معنوی و نیز دنیوی و اخروی بسیار و غیر قابل شمارشی برای قرضالحسنه است که ترک آن میتواند به عنوان خسران آشکار مطرح باشد. از همین رو خدا یهودیان را به سبب ترک قرضالحسنه و نقض میثاقهای الهی سرزنش میکند و آنان را دارای دلهای سخت دانسته و سنگدلی آنان را به این امور نسبت میدهد.(مائده، آیات 12 و 13)
به سخن دیگر، اگر کسی بخواهد از قساوت قلب به رقت و لطافت قلب برسد، میتواند تحت تاثیر نور قرضالحسنه و آثار آن به این مقام دست یابد.
همچنین از نظر قرآن، ترک قرضالحسنه به معنای خروج از «سبیل» اعتدال و گرفتاری در دام افراط و تفریط است(مائده، آیه 12)؛ زیرا جمله «فقد ضل سواء السبیل» اشاره دارد که حق، میانهروی به دور از غلو و تفریط است که «سواء» و اعتدال در رفتار در آن تجلی مییابد.(نگاه کنید: مجمع البیان، ج 3 و 4، ص 265)