kayhan.ir

کد خبر: ۲۹۴۹۳۲
تاریخ انتشار : ۱۰ شهريور ۱۴۰۳ - ۲۱:۵۴

رئیسی که رئیسی نکرد (یادداشت روز)

 
 
از آن زمان که یک کیف دستی، ساعت ۳ بعدازظهر اتاق جلسات در طبقه دوم ساختمان مرکزی نخست‌وزیری را غرق دود و سیاهی کرد تا همین چند وقت پیش نام «رجائی» به عنوان تنها رئیس‌جمهور شهید ایران بر قله رئیس‌جمهور تراز انقلاب اسلامی ثبت شده بود.
به نظر می‌رسید محمدعلی رجائی تنها با سی روز خدمت در قامت رئیس‌جمهور ایران، تبدیل به اسطوره‌ای بی‌تکرار شده که هر جا سخن از سلوک مردمی و خدمت صادقانه یک مدیر ارشد اجرائی باشد ناخودآگاه باید نام او را نیز به میان کشید. سال‌ها گذشت تا دست تقدیر الگویی دیگر در مقابل دیدگان ما گذاشت. کسی که در سی‌وسه ماه خدمت، والاترین تعابیر رهبر انقلاب برای یک کارگزار اجرائی نظام را به خود اختصاص داد: «ما قبلاً هم شخصیّت‌های خدمتگزار داشته‌ایم، امّا نه در این حد، نه با این حجم، نه با این کیفیّت، نه با این صداقت، نه با این پُرکاری و شب و روز نشناختن؛ یک نصاب جدیدی را آقای رئیسی(ره) در باب خدمتگزاری به ملّت ایجاد کرد.» اما در سرگشتگی روزمره ما «رئیسی عزیز» کمتر به چشم ‌آمد.
معجزه انقلاب اسلامی پس از آنکه در تابستان ۱۳۶۰ یک دستفروش قزوینی را تا ریاست جمهور ایران بالا کشید این بار چهل سال بعد در تابستان 1400 یک طلبه تهیدست مشهدی را بر صندلی رئیس‌جمهور نشانده بود. «سید محرومان» صفتی نبود که در کارزارهای بی‌مقدار انتخاباتی برای او ساخته و پرداخته شود؛ جلوه‌ای بود از سلوک مردی که تا انتهای عمرش هم‌درد و هم‌رنج فقرا بود و از بیت‌المال جز به اندازه نیاز برنمی‌داشت.
او که در دولتش حق مأموریت‌های دلاری را ممنوع کرد و حتی نیمی از حقوق ماهیانه خودش به عنوان رئیس‌جمهور را هم به بیت‌المال برمی‌گرداند از سوی رقبای سیاسی‌اش به افزایش بی‌حساب و کتاب بودجه نهاد ریاست‌جمهوری متهم شد. تهمت‌ها و تخریب‌های آزاردهنده‌ای که ابتدا و انتها نداشت اما رئیسی را از ادامه راه دلسرد نمی‌کرد، حتی اگر این تهمت‌ها در بازی‌های بچگانه قدرت و در سطحی مبتذل به انکار میزان تحصیلات و مدرک تحصیلی او می‌رسید.
دروغی که دروغ بودنش برای سازندگانش آشکار بود چون چهره‌ای نزدیک به همان جریان سیاسی استاد راهنمای رساله دکتری آیت‌الله رئیسی بود اما با این حال دست از این دروغ برنداشتند و استاد مدعی اخلاق و اسلام نیز همه این تهمت‌ها را شنید، سکوت کرد و کلمه‌ای در دفاع از شاگردش نگفت. اگرچه سه سال بعد پس از روی کار آمدن دولت همسویش با انتصاب یک فارغ‌التحصیل علوم انسانی به عنوان وزیر علوم به وجد آمد و زبان به تعریف و تمجید گشود! در جریان رقابت‌های انتخاباتی سال 1400 سید ابراهیم رئیسی جمله‌ای ماندگار، برایمان به یادگار گذاشت: «اگر مشکلات مردم با اهانت به من حل می‌شود؛ اشکال ندارد.»
مشکلات مردم ولی نه با تهمت و تخریب او که با کار شبانه‌روزی او حل شد تا جایی که برخی منتقدانش در جریان سیاسی رقیب نیز به آن اعتراف کردند: «در حوزه اقتصاد آقای رئیسی موفق‌تر از چیزی بود که تصور می‌شد ولو اینکه کسی حاضر نیست این را بگوید. هیچ شاخص اقتصادی نیست که الان وضعیتش بهتر از سال 1400 نباشد. حتی در برخی موارد ما از سال 1396 هم عبور کردیم.» «آقای رئیسی فراتر از انتظار عمل کرد. حق ایشان در دعواهای سیاسی ادا نشد. یکی از روزنامه‌های اصلاح‌طلب به من گفت متهم به سیاه‌نمایی علیه شهید رئیسی شده‌ایم من گفتم بله این اتهام به شما وارد است.»
30 اردیبهشت 1403 وقتی برای همیشه از پیش ما رفت رهبر انقلاب فقدانش را برای کشورمان جبران‌ناپذیر خواند: «بنده 
هر چه فکر می‌کنم، هم برای خودم، هم برای کشور... احساس می‌کنم که این [شهادت شهید رئیسی] هیچ جبرانی ندارد؛ یعنی خسارت سنگینی است که واقعاً جبران ندارد.» او «صداقت»، «مردم‌داری» و «حق‌مداری» را نه با زبان که با عملش تفسیر می‌کرد. اگر «وفاق ملی» واژه‌ای است که این روزها معنایش به سرقت رفته؛ رئیسی اما به این واژه‌ معنا می‌بخشید. او «وفاق» را در عالی‌ترین سطح به نمایش گذاشت. ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۳ آخرین حضورش در جلسه هیئت دولت بود که گفت: «پیمان خودم با خدای متعال است که خلاف خواست رهبری که عبارت باشد از طرح نکردن موضوعی که در آن زمینه اختلاف قوا باشد [عمل نکنم]؛ تاکنون مطرح نکرده‌ام و مطرح هم نخواهم کرد. این مشرب من است؛ خیلی هم در این قضیه تحت فشار روحی هستم... [اما] چیزی که بوی اختلاف از آن بیاید مطرح نمی‌کنم.» هنوز دو سال از عمر دولتش نگذشته بود که وزیر مورد اعتمادش در وزارتخانه صنعت، معدن و تجارت با بهانه‌ای ناموجه استیضاح شد اما هیچ‌کس گلایه‌ای از او در گفت‌وگو با رسانه‌ها نشنید. علاوه‌بر این، آن‌طور که محمدباقر قالیباف رئیس وقت مجلس شورای اسلامی می‌گوید ۵ وزیر و معاون او به مرحله استیضاح رسیدند اما «رئیسی عزیز» خودش وزیر و معاونش را تغییر داد تا کشور وارد تنش نشود. وقتی یکی از اطرافیانش از او خواست تا واکنشی به این اعمال فشارها برای تغییر دولتمردان نشان دهد؛ با این پاسخ رو‌به‌رو شد: «کشور ظرفیت جنجال جدید ندارد؛ در نهایت می‌خواهند بگویند رئیسی را سر جایش نشاندیم! بگذار بگویند...» همین صبر و تحمل و بردباریِ سید ابراهیم رئیسی برای ایجاد آرامش و وفاق در کشور بود که مورد تمجید رهبر انقلاب نیز قرار گرفت: «ایشان در یک موردی یک اختلافی با یک جایی داشتند، من گفتم شما اصلاً عکس‌العمل نشان ندهید؛ خیلی سخت بود برایش، [امّا] اصلاً عکس‌العمل نشان نداد، یعنی واقعاً مدارا کرد؛ [در حالی] که اگر ایشان مثلاً این صبر و این تحمّل را نداشت، بنا بود یک دعوای بزرگی در کشور راه بیفتد. ایشان این‌جوری بود.»
برای مردان میدان که حرف را در عمل به تصویر می‌کشند، بازی با کلمات اتلاف وقت است. «ارادت به رهبری» و «ولایت‌پذیری» برای سید ابراهیم رئیسی نه جملاتی گذرا بر زبان که کارنامه هر ساعت و هر روز او بود. «رئیسی عزیز» هرگز از جایگاه رهبر انقلاب برای پیشبرد تصمیماتش خرج نکرد بلکه کاملا برعکس خود را سپری در برابر رهبری می‌دانست. علی بهادری‌جهرمی، سخنگوی وقت دولت می‌گفت: «محال ممکن است که رهبر معظم انقلاب به آیت‌الله رئیسی حرفی بگویند و رئیس‌جمهور فقید به ما بگوید این خواسته یا مطالبه رهبری است؛ بلکه به ما می‌گفتند باید فلان اقدام انجام شود و اگر کسی سخن مرحوم آیت‌الله رئیسی را گوش می‌داد، فکر می‌کرد اینها گفته‌ها و نظرات شخص رئیس‌جمهور فقید است... این موضوع خط قرمز آیت‌الله رئیسی بود که جایی نباید گفته شود که فلان موضوع دستور رهبر انقلاب بود و نباید رهبری را هزینه دولت کنیم بلکه ما باید هزینه رهبری شویم.»
در روزگاری که صورت بر سیرت چیره شده و به مدد فناوری، نمایش از واقعیت پیشی گرفته؛ سید ابراهیم رئیسی کسی بود که نه میل دیده شدن داشت و نه اهل خودنمایی بود. این یادداشت را به احترام مردی نوشتیم که حجاب معاصرت، ما را از شناخت وجوه شخصیت کم‌نظیرش محروم کرد و آیندگان او را بهتر از ما خواهند شناخت. رئیسی با اینکه بالاترین قدرت اجرائی کشور را در اختیار داشت، رئیسی نکرد؛ با مردم و در خدمت مردم بود و به‌دور از هیاهوهای سیاسی و خودنمایی‌های شیطانی، جانش را فدای هدف کرد؛ همان‌طور که در روز تنفیذ حکم ریاست‌جمهوری‌اش خدا را گواه گرفته بود: «پروردگارا تو خوب می‌دانی حضور من در این عرصه به عنوان یک طلبه خدمتگزار‌ با چه انگیزه‌ای صورت گرفت. اگر خدمت به مردم نبود، اگر برای ایجاد گشایش نبود، اگر در یک کلمه برای اجرای عدالت نبود،‌ حضور بنده در این عرصه معنا نداشت.»
سید محمدعماد اعرابی