kayhan.ir

کد خبر: ۲۹۴۴۳۷
تاریخ انتشار : ۰۴ شهريور ۱۴۰۳ - ۲۰:۱۶
واکاوی تاریخ سینمای پس از انقلاب  - حکایت سینماتوگراف 2

گــزارش اقلیّت

 
 
 
سعید مستغاثی
بخش شصت و پنج
مارتین اسکورسیزی، فیلمساز معروف آمریکایی در یکی از مصاحبه‌های سال 2008 خود با استفن فربر که در وب سایت مووی لاین استاندارد 8 مدیا منتشر شد، ضمن اشاره به سینمای ملی گفت: 
«...سینمای ملی، سینمایی است که عناصر سازنده آن، مجموعه‌ای را تشکیل دهند که گویای هویت‌، مذهب‌، ایدئولوژی و در واقع گرایش یا بازخورد آن ملت است و آن ملت از طریق مفاهیم و بازخوردهای مستتر در سینمایش قابل شناسایی است...»
راستی هویت و مذهب و ایدئولوژی ملت ایران کدام است؟ آیا هویت این ملت به جز هویتی اسلامی/ ایرانی است که دینمداری و اخلاق و خانواده و ایثار و فداکاری از اساسی‌ترین شاخصه‌های آن به شمار می‌آید؟ این شاخصه‌ها در کدام بخش از فیلم‌های سی امین جشنواره فیلم فجر سال 1390 حاکم بود؟ 
پرسش اساسی این است که آیا اکثریت قریب به اتفاق مردم ایران همان‌ها نیستند که سالها در مقابل تمام توطئه‌ها و نقشه‌ها و تهاجمات نرم و سخت دشمنان تاریخی این سرزمین ایستادگی کرده و آنها را وادار به اعتراف بر این مقاومت نموده‌اند؟ آیا مردم، همان‌ها نبوده و نیستند که در همه میادین علمی و ورزشی و فرهنگی و سیاسی و نظامی برای این سرزمین افتخار کسب کرده و علی‌رغم همه تحریم‌ها و دشمنی‌ها و عناد پایان ناپذیر دشمنان اسلام و ایران، نه تنها قلب و چشم و مغزشان (به سان بسیاری از شبه روشنفکران مدعی ایران و ایرانیت) به غرب و آمریکا نبود و در مقابل زرق و برق آن، خود را نباخته و حتی یک ذره هم کوتاه نیامدند بلکه این کشور را به لحاظ علمی به نقاط افتخار‌آمیزی رساندند؟ آیا مردم، همان‌ها نبوده و نیستندکه در بزنگاههای تاریخی این کشور همچون انواع و اقسام کودتاها و ترورها و بمب گذاری‌ها و تجزیه‌طلبی‌ها و هجمه‌های فرهنگی و ایامی مانند روز قدس و 13 آبان و 9 دی و 22 بهمن و...به مقابله با دشمنان دین و کشور شتافتند و آنها را برای چندین و چندمین بار از دستیابی به منابع این سرزمین ناامید ساختند؟ 
این مردم و آرمان‌ها ودغدغه‌ها و باورها و اعتقاداتشان چه درصدی از فیلم‌های جشنواره‌ای را به خود اختصاص داده که همه هزینه‌های ریز و درشتش از جیبشان خرج می‌شود؟ آیا درست است امانات این مردم که امروز در این جهان مظلوم کش، یکه و تنها و با همه وجود دربرابر تمامی سپاه کفر با تمامی اعوان و انصار و نوکرهای داخلی و خارجی‌اش ایستاده‌اند، صرف به تصویر کشیدن توهمات و خیالاتی شود که دقیقا مغایر و متضاد با همان دغدغه‌ها و اعتقادات و باورهاست؟ آیا این انصاف و عدالت و امانتداری است؟ 
دیکتاتوری شبه روشنفکری 
این چه استبداد قرون وسطایی است که جماعتی قلیل، بیگانه با آرمان‌ها و خواست‌های یک ملت منادی آن هستند، جماعتی که در تمامی دوران محنت و رنج این ملت، نه تنها حتی یک لحظه هم همراهش نبوده، بلکه بعضا نه فقط سکوت که با دشمنانش نیز همسویی کرده و حالا همه منابع سرزمینی را حق خود می‌دانند که همان ملت با پوست و گوشت و خونش از آن دفاع نمود و از دست روباهان و گرگ‌ها نجات داد! 
و حالا این منابع به بهانه رعایت دموکراسی و حقوق بشر و به خاطر 
آوانگارد شدن برخی دوستان برای جذب مخالفان و به قیمت زیرپا گذاردن اصول، دودستی تقدیم همان جماعت قلیل می‌شود تا ارزش‌های دینی و ملی این ملت را به سخره و استهزاء بگیرند و به همین دلیل مورد توجه محافل معلوم‌الحال خارجی واقع شوند و تازه داد و فریاد کنند که چرا آزادی نداریم! که چرا نمی‌توانیم همه هست و نیست این مردم را مال خود کرده و تمامی حیثیت‌شان را زیر علامت سؤال 
ببریم! 
واقعا آیا این جماعت شبه روشنفکر مرفه بی‌درد و شکم سیر (که بعضا ناراحت از نداشتن فلان ویلا و دوبلکس و به خاطر نرفتن بهمان سفر خارجی و گذران تعطیلات در فلان ساحل دریا غر می‌زنند و از جهت اینکه نمی‌توانند هنجارهای اخلاقی جامعه را به راحتی زیرپا بگذارند، به همه ارزش‌های یک ملت بد و بیراه می‌گویند) می‌توانستند حتی یک ساعت در برابر ارتش صدام مقاومت کنند؟ 
آیا این جماعت شیفته غرب و غربزده، امروز می‌تواند ذره‌ای در پیشرفت‌های سایبری و تکنولوژیک کشور سهم داشته باشد، درحالی که این پیشرفت‌ها در خط مقدم جبهه مقابله با غرب صلیبی/صهیونی قرار دارد؟ آیا این بلغور کنندگان القائات رسانه‌های مغز خور غربی، می‌توانند با تکیه برهویت و ریشه‌های ملت خود، کوچک‌ترین اقدامی در جهت بازسازی تمدن پرشکوه ایران اسلامی داشته 
باشند؟ 
متاسفانه با تکیه بر پیشینه، خاستگاه اجتماعی و تاریخی طبقه مرفه 
شبه روشنفکر و شواهد و اسناد موجود و همچنین واقعیات انکار ناپذیری که حتی نتایج بررسی‌های آماری برخی تینک‌تانک‌ها و مؤسسات نظرسنجی غرب نیز برآن تاکید دارند، پاسخ سؤالات فوق منفی است. 
کدام مردم را می‌گویید؟!
پس در فیلم‌ها و تولیدات اینچنینی سینمای ایران، کدام مردم مورد نظر هستند؟کدام اکثریت دراین سینما تصویر می‌شوند؟ از جیب ملت، کدام آرمان‌ها و خواسته‌ها و ابعاد روشن زندگیشان به تصویر کشانده می‌شود؟ آیا آن اکثریت مقاوم از این خیل فیلم‌های تولیدی سهم و حقی ندارند؟ آیا نباید انتظار داشته باشند، جشنواره‌ای که با پول و هزینه آنها برپا شده و شکل گرفته و بخشی از فضای دهه فجر انقلابی را به اشغال خود درمی آورد که ماندگاری‌اش نتیجه خون و ایثار آنها و فرزندانشان است، آرمان‌ها و باورها و اعتقادات آنها را به تصویر بکشد؟ ویا لااقل علیه و ضد آن باورها و اعتقادات و آرمان‌ها نباشد؟ آیا این 
انحصار طلبی شبه روشنفکران (که البته ریشه‌ای تاریخی در این دیار دارد) با آن ادعای دموکراسی و آزادی خواهی و حقوق بشرشان منافات ندارد؟ 
متاسفانه دیکتاتوری اقلیت روشنفکر و شبه روشنفکر در این سرزمین که سابقه‌ای بیش از 200 سال دارد، امروز بر رسانه‌های ما علی الخصوص سینما حاکم است و از همین رو تصویری که برپرده‌های سینما می‌رود، اغلب تصویری واژگونه از ملت ایران و در واقع بازتاب خواسته‌ها و عقده‌های فروخورده و دیرین همین قشر است و در واقع گزارش یک اقلیت محدود از جامعه ایرانی است. 
از همین روست که آن جانباز هفتاد درصدی می‌گوید که جای ما در سینمای ایران کجاست و معاون سینمایی اذعان می‌دارد که اکثریت قریب به اتفاق مردمی که در راهپیمایی 22 بهمن حضور داشتند، جایگاهی در آثار به نمایش درآمده جشنواره سی‌ام فیلم فجر نداشتند.
نگاهی به پارامترهای اصلی که به صورت موتیفی در اغلب آثار جشنواره سی‌ام تکرار می‌شدند، می‌تواند اثبات این مدعا باشد.