واکاوی تاریخ سینمای پس از انقلاب / حکایت سینماتوگراف 2
جشنواره بیست و هشتم فیلم فجر و نمایش فیلمهای توقیفی؟! - بخش شصتم
سعید مستغاثی
یکی از به اصطلاح افتخارات مسئولین جدید سینمایی در دولت دهم، آزادکردن فیلمهای توقیفی بود! و هیچگاه بر مخاطبین سینمای ایران روشن نشد، چرا این فیلمها در زمانی توقیف شده و پس از آن چرا از توقیف در آمدند! فیلمهایی همچون «به رنگ ارغوان» یا «سفر سرخ» یا «آتشکار» و یا...
اگرچه این نوع شبه آوانگاردیسم مسئولین سینمایی دولت دهم از دوران دولت نهم آغاز شد، از وقتی امثال جواد شمقدری در مقام مشاورت سینمایی رئیسجمهوری قرار داشت و در یکی از حرکات روشنفکر پسندانه، ناگهان تمام قد وارد حیطه اختیارات معاونت سینمایی آن دولت و دبیر جشنواره فیلم فجر بیست و هفتم شد و فیلم «درباره الی» را که توسط هیئت انتخاب چشنواره برای بخش مسابقه سینمای ایران پذیرفته نشده بود، بیتعارف به میان جشنواره پرتاب کرد و کلی هم از بازیگر فراریاش یعنی گلشیفته فراهانی (که اینک کوس رسواییاش عالم و آدم را فراگرفته) تجلیل به عمل آورد و حتی برای بازگشتش به کشور قول و قرار گذاشت!
اما آن بذل و بخشش و تسامح و تساهلی که در جشنواره بیست و هفتم فیلم فجر به خرج داده بودند، دو سال بعد در دوران معاونت سینمایی همین دوستان در دولت دهم،گریبانشان را گرفت و جناب فیلمساز مورد عنایت حضرات، یعنی اصغر فرهادی هنگام دریافت جایزه جشن خانه سینما، روی سن مراسم از فراریان ضدایرانی دفاع کرد و آرزوی تغییر شرایط کشور را نمود به گونهای که شمقدری (که دو سال پیش از آن، پا توی کفش معاونت سینمایی قبلی کرده و عرصه مدیریت دبیر جشنواره فیلم فجر را هم نادیده گرفته بود تا همین جناب فیلمساز را به زور وارد میدان رقابت سینمای ایران گرداند)، آیه استرجاع خواند و خواست به میدان دفاع از انقلاب و نظام اسلامی وارد شود!
اگرچه این رویکرد چندان طول نکشید و نه تنها فیلمساز یاد شده بخشیده شد، بلکه با فیلم جدیدش یعنی «جدایی نادر از سیمین» در جشنواره فیلم فجر بیست و نهم اغلب جوایز اصلی جشنواره را دریافت کرد و بعدا هم فیلمش به مراسم اسکار فرستاده شد و عدم توجه به آن از سوی همین معاونت محترم سینمایی یعنی جواد شمقدری، مساوی مخالفت و دشمنی با انقلاب و نظام جمهوری اسلامی اعلام گردید! پس از آن شمقدری ادعا کرد که برای برنده شدن فیلم یاد شده در مراسم اسکار با برخی جریانات و افراد ذی نفوذ در آکادمی علوم و هنرهای سینمایی آمریکا لابی کرده بوده!!
یکی دیگر از شاهکارهای مدیران سینمایی دولت دهم!
وقتی فیلم «زمهریر» را به نام سینمای دفاع مقدس در بیست وهشتمین جشنواره فیلم فجر دیدم، واقعا شرمنده شدم، از همه آنهائی که 8 سال دفاع مقدس را بر دوشهایشان حمل کردند و دم برنیاوردند، از تمامی شهداء و خانواده معززشان، از رزمندگانی درسختترین شرایط، دفاع ازدین و وطن و شرف را برگزیدند و به مولایشان حضرت ابا عبدالله الحسین (علیهالسلام) اقتدا کردند، از جانبازانی که هنوز پس از گذشت سالیان طولانی در گوشههای خانهها و آسایشگاهها همچون شمع آب میشوند ولی عزت و سرافرازی خود و مملکتشان را پاس میدارند و... و از خودم خجالت کشیدم که به دیدن چنین فیلم آلوده و مهوع رفتم.
راستی این فیلم (آنچنانکه تهیهکنندهاش مدعی است) یک فیلم جنگی و دفاع مقدس است؟! معاذالله! رزمندگان این فیلم چه کسانی بودند:
«...زنی در خط مقدم جبهه که با زبان لمپنی سخن میگوید و بعدا متوجه میشویم که از «دختران شایسته» دوران طاغوت بوده است!؟...»(پناه برخدا)، «سردار و فرمانده جنگ که پس از دوران دفاع مقدس اینک به دوره گردی افتاده وترانه «لب کارون»می خواند! افراد مسکر خواری که در جبهه شرب خمر میکنند! رزمندهای که با آخرین مدل مو به پشت سنگر میرود!! رزمنده دیگری که همسرش به او خیانت کرده و برای فراموشی این خیانت به جبهه آمده است؟! و آدمهایی که هر یک به نوعی سرخورده اجتماع یا شکست خورده زندگی است و از همین رو جبهه را انتخاب کردهاند!
آیا واقعا باور میکنید که در یک فیلم سینمای دفاع مقدس، تمامی رزمندگان و شهداء همان ترانه مبتذلی را بخوانند که سردار و فرمانده جنگ، زمزمه میکرد؟! آیا باور میکنید که در یک فیلم مدعی سینمای دفاع مقدس، جبهههای جنگ که همواره به نور عشق و ایمان روشن بود، به گونهای تصویر شود که مسکرات مابین رزمندگان تعارف شود و یک زن لمپن با لحن و بیان لاتی، جملات زنان کافههای بدنام دوران گذشته را) بر زبان بیاورد؟! آیا باور میکنید که در سینمای دفاع مقدس دختر یک رزمنده شهید که ظاهرا در جستوجوی راز پدر شهیدش هر کوی و برزن را زیر پا میگذارد، حرکات سبکسرانه مانند برخی دختران جلف امروز انجام دهد و بدتر از آن در ملاء عام، چادر از سر برگیرد و حرکات موزون به اجرا درآورد؟!
تنها گلایه میکنم از سر درد که پس متولیان سینمای دفاع مقدس کجا بودند که اینچنین به نام جبهه و جنگ و با پول بیتالمال همین مردم مظلوم و متاسفانه با واسطه برخی از نهادهای انقلابی متولی آن بیتالمال، به شهداء و رزمندگان آنها توهین شد؟
آیا این همان عمل به تئوری معروف فرانسیس فوکویاما، تئوریسین مشهور آمریکایی نبود که یکی از راهکارهای مقابله با فرهنگ انقلاب اسلامی را بیاعتبار کردن اسطورهها و قهرمانهای انقلاب و جنگ ذکر کرد و گفت که به هر شکل بایستی در سخنرانیها، کتابها، داستانها و فیلمها، از پدیدههای انقلاب اسلامی به ویژه جنگ تحمیلی و دفاع مقدس اسطوره زدایی شود و براین نکته تاکید کرد که بایستی ماهیت دفاع مقدس از طریق زیر علامت سؤال بردن آرمانها و اهداف آن، وارونه جلوه داده شود و به خصوص ارزشها و اسطورههای آن که همواره این دفاع را به عنوان پتانسیل عملیاتی انقلاب زنده نگه میدارد، مورد هتک و بیحرمتی قرار گیرد.
ولنگاری هنری معاونت سینمایی وقت
در مقابل، تنها موضعگیری جواد شمقدری، معاونت سینمایی (که خود بههنگام کلید خوردن این فیلم حضور داشت و پلان اولش را به طور افتخاری کارگردانی کرد) این بود که این فیلم و فیلم دیگری به نام «پاداش» ساخته کمال تبریزی (که مناسک حج را زیر علامت سؤال بردند!) هرگز به نمایش درنخواهند آمد؟! نکته جالب اینکه فیلم «پاداش» با حذف برخی صحنهها تحت عنوان «از رئیس جمهوری پاداش نگیرید» در سوم تیرماه 1394 به اکران عمومی درآمد!
اما سؤال دیگر اینجاست که چه فرد یا افراد و یا سازمان و نهاد، از پول بیتالمال برای ساخت این آثار معلومالحال هزینه کرده بودند؟ خبرها حاکی از آن بود که نهاد سرمایهگذار فیلم «زمهریر» که حدود یک میلیارد و چهارصد میلیون تومان از کیسه ملت را خرج این سیاه کاری
کرده به شدت به دنبال پس گرفتن پول خود است و مسئولینش اظهار داشتهاند که از محتوای فیلم یاد شده، اطلاعی نداشتهاند. (جل الخالق!)
و شنیده تکان دهنده دیگر حاکی از آن بود که یکی از سرمایهگذاران و تهیه کنندگان فیلم «پاداش»، ارگان و سازمانی بود که به فرموده امام راحل، باید دانشگاه میشد!