شهامتی از جنس حسین
مریم عرفانیان
محرم به محرم با فرات،
بر مظلومیت حسین و یارانش اشک میریزم
آه خدا...
این چشمهای پرگناه، لیاقت این اشکها را ندارند...
برایِ دلدادگی، راهی دیگر باید جُست
برایِ دلدادگی، باید سَر داد...
این است سِرّ سَرهای رفته بر نیزه
سربندِ «یا ابوالفضل» بر پیشانی میبندم
و
برایِ دفاع از حریمِ حرم، راهی دمشق میشوم
ای اهل حرم میر و علمدار نیامد / سقای حسین سید و سالار نیامد
علمدار نیامد...
علمدار نیامد...
بغض که میترکد کار تمام است
بغض که میترکد تمامِ گرهها بیدست باز میشوند
حسین از معرکه نیامد
و
اهل بیتش را به امانت گذاشت
یا اباعبدالله،
حواسم به اهل بیت و عترتت هست؛ اما...
دل را چه کنم؟
دلی که منتظرِ دیدارِ یار است؟
دلی که قدم به قدم تا دمشق، حلب و خانطومان آمده...
جمعه به جمعه، درِ خانة انتظار را میزنم
«اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج»، ذکر هر روز و هر شبم شده
ندايي آسمانی نهيب ميزند كه
زبانی تشنه و تنی پر نیزه داشتن شهامت میخواهد
شهامتی از جنسِ حسین،
پس بخوان...
«وَ اَنْ يَرْزُقَنى طَلَبَ ثارى مَعَ اِمامٍ هُدىً...»