kayhan.ir

کد خبر: ۲۸۷۸۰۴
تاریخ انتشار : ۱۹ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۲۱:۳۸

شامم سیه‌تر است ز گیسوی سرکشت خورشید من بر آی که وقت دمیدن است (چشم به راه سپیده)

 
 
  وقت دمیدن است
دل را ز بی‌خودی سر از خود رمیدن است
جان را هوای از قفس تن پریدن است
از بیم مرگ نیست که سر داده‌ام فغان
بانگ جرس ز شوق به منزل رسیدن است
دستم نمی‌رسد که دل از سینه برکنم
باری علاج شکر،‌ گریبان دریدن است
شامم سیه‌تر است ز گیسوی سرکشت
خورشید من بر آی که وقت دمیدن است
سوی تو ‌ای خلاصه گلزار زندگی
مرغ نگه در آرزوی پر کشیدن است
بگرفته آب و رنگ ز فیض حضور تو
هر گل در این چمن که سزاوار دیدن است
با اهل درد شرح غم خود نمی‌کنم
تقدیر قصه دل من ناشنیدن است
آن را که لب به جام هوس گشت آشنا
روزی (امین) سزا لب حسرت گزیدن است
آیت‌الله العظمی، امام خامنه‌ای
 
  ‏داوود من بخوان!
‏وقتی نفس گرفته، دلم در هوایتان
‏یعنی منم که زنده‌ام از اشک‌هایتان
‏داوود من! دوباره بخوان تا که عالمی
‏ایمان بیاورد به طنین صدایتان
‏از این همه سحر که گذشته است می‌شود
‏یک شب نصیب این دل من هم دعایتان
‏این اشتراک چشم من و چشم خیستان
‏من‌ گریه‌ام به کشته کرببلایتان
آقا اجازه می‌دهید هر وقت آمدید
‏نقاشی‌ام کنند مرا زیر پایتان؟
یک روز عاشقانه تو از راه می‌رسی
‏آن روز واجب است بمیرم برایتان
علی‌اکبر لطیفیان
 
  بی تو بهار نیست 
احساس می‌کنم که نباشی بهار نیست
شعری میان دفتر این روزگار نیست
معطوف می‌شود به شما حس واژه‌ها
آقا خودت بگو مگر این افتخار نیست؟
من با سروده‌های همه شرط بسته‌ام
بیتی بدون نام شما ماندگار نیست
سین سلام سفره هفت سین من بگو!
معنای این قصیده مگر انتظار نیست؟
روزی ظهور می‌کنی و می‌رسد بهار
امّا به ماه و سال و زمان اعتبار نیست
تقویم هم به گفته من اعتراف کرد
سوگند می‌خورد که نباشی بهار نیست
هدیه ارجمند
 
  پرده‌داری‌ مهتاب
چه‌ زیباست‌ روی‌ تو در خواب‌ دیدن‌
فروغ‌ نگاه‌ تو در آب‌ دیدن
‌چه‌ زیباست‌ رخسار خورشیدی‌ تو
پس‌ از پرده‌داری‌ مهتاب‌ دیدن
‌چه‌ زیباست‌ در چشمه‌ نور چشمت‌
شکوفایی‌ روشن‌ ناب‌ دیدن
‌چه‌ زیباست‌ دور از شکوه‌ حضورت‌
نگاه‌ تو در چشم‌ احباب‌ دیدن
‌چه‌ زیباست‌ تصویر روحانی‌ تو
به‌ یکباره‌ در پیکر قاب‌ دیدن‌
چه‌ زیباست‌ در خلوت‌ دل‌ نشستن‌
جمال‌ تو دور از تب‌ و تاب‌ دیدن
‌چه‌ زیباست‌ در جست‌وجویی‌ عطشناک‌
لب‌ عاشقان‌ تو سیراب‌ دیدن
‌چه‌ زیباست‌ در چشم‌ دریایی‌ تو
نگاه‌ خروشان‌ گرداب‌ دیدن
‌چه‌ زیباست‌ در اقتدای‌ نمازم‌
تو را در تجلای‌ محراب‌ دیدن
‌چه‌ زیباست‌ گر پا گذاری‌ به‌ چشمم‌
نشستن‌ کناری‌ و سیلاب‌ دیدن‌
عباس براتی‌پور
 
  شمارش سپیده‌ها
بی تو شمرده‌ایم هزاران سپیده را
این لحظه‌های مبهم در هم تنیده را
هر شب برای عشق به چالش کشیده‌ایم
این چشم‌های مضطرب خواب دیده را
امسال در دو سوی خیابان نشان زدیم
این سروهای از غم عشقت خمیده را
ما منتظر که وصل تو آرامشی دهد
سیلاب بغض‌های به باران رسیده را
... انگورها شراب شدند و دوا نکرد
مستی، جنون این همه طاقت بریده را 
ای آفتاب گمشده در پشت ابرها
پیدا شو و بپاش به ظلمت سپیده را
شعر فراقت ‌ای گل من از غزل گذشت
طولش مده برای خدا این قصیده را
آقا! برای آمدنت نذر کرده‌ایم
این چشم‌های خسته‌ مهدی ندیده را
وحیده افضلی
 
  انتظار پیوسته
در خواب هم انتظارمان پیوسته است
چشمی باز است و چشم دیگر بسته است
با پانزده آمدی، مبارک عددی است
زیرا که شبیه گنبد و گلدسته است
بیژن ارژن