واکاوی تاریخ سینمای پس از انقلاب -بخش بیست و شش
خطدهی برخی نشریات سینمایی به معاونت سینمایی!
حکایت سینماتوگراف 2
سعید مستغاثی
آنچه در این میان قابل توجه است، هماهنگی یا به تعبیر درستتر، خطدهی برخی مجلات و ماهنامهها به خصوص ماهنامه «فیلم» به مدیران سینمای ایران بود. روابط خاص و ویژه این ماهنامه (که در واقع اولین نشریه سینمایی پس از انقلاب نیز محسوب میشود) با معاونت سینمایی و بنیاد فارابی در تمام دوران حاکمیت بهشتی و انوار و پس از آن نیز با حضور افرادی مثل جمال امید و محمد مهدی حیدریان و علیرضا رضاداد و... به شکلی غیر عادی و نامعمول بود.
خاطره
نگارنده که سالیان بسیاری را در مطبوعات سینمایی پس از انقلاب سپری کردم، لااقل زمانی که در هفته نامه سینما در سمت دبیر بخش ایرانی یا مسئول نقد فیلم و یا صفحه گزارش فعالیت داشتم، به خاطر دارم در روزهای نزدیک به برگزاری جشنواره فیلم فجر، سخت به دنبال خبرهای فیلمهای شرکتکننده در جشنواره به خصوص آثار سینمای جهان بودیم اما کمتر موفق به دریافت آنها از طریق بنیاد فارابی یا روابط عمومی جشنواره و یا معاونت سینمایی میشدیم اما در کمال ناباوری مشاهده میکردیم که همواره ویژهنامه جشنواره فجر ماهنامه فیلم که از حدود یک ماه قبل از جشنواره، مطالبش تهیه و تنظیم و صفحهبندی میشد، روز قبل از آغاز جشنواره فجر با کیفیت خوب و صفحهآرایی جذاب و اخبار و گزارشهای کامل و عکسهای منحصر به فرد از فیلمهای شرکتکننده در جشنواره فیلم فجر، منتشر میشد و این حسرت بر دلمان میماند که ما هم بتوانیم اخبار و گزارشهای جشنواره را آنچنان که به عنوان یک نشریه سینمایی و رسانه حقمان است، از مراکزی مانند بنیاد فارابی دریافت کنیم. شاید این خاطره بین اغلب سینمایینویسهای آن دوران که البته زیاد هم نبودند (به جز قلم به دستهای ماهنامه فیلم) مشترک باشد.
رکوردزنی شرکت در جشنوارههای خارجی
در سال 1369 از 257 مورد اقدام برای حضور در 80 جشنواره خارجی، 230 فیلم در 78 جشنواره پذیرفته شد که از میان آنها، 11 جایزه برای سینمای ایران به همراه داشت. جایزههایی که هیچیک به جشنوارههای شناخته شده و گروه A تعلق نداشتند. جشنوارههایی مثل سینه دی، پیونگ یانگ، اوبرهاوزن، جیفونی، ریمینی، کبک و...
جوایز همچنان به فیلمهایی مثل «آب باد خاک»، «ماهی»، «خانه دوست کجاست؟» و «کلوزآپ، نمای نزدیک» اختصاص یافت.
شاید اشاره دبورا یانگ، منتقد معروف نشریه ورایتی به فیلم «کلوزآپ»، بیانگر علت جوایز متعدد این فیلم باشد. او در شماره 7 مارس 1990 این نشریه نوشت:
«... طنز گزنده و غیرمتعارف کیارستمی از ورای تصاویر پیدرپی، از تنگناهای اقتصادی تحمیل شده بر اغلب شخصیتها به چشم میخورد، شخصیتهایی که مشتاق داشتن سهمی بیش از سهم مقدر زندگی هستند...»
نشریه «زود دویچه زایتونگ» نیز در همان زمان درباره فیلم «کلوزآپ، نمای نزدیک» اینگونه نوشت:
«... عناصر و نمادهای عمده و اصلی فیلمهای کیارستمی، زندان و تصاویری از دربند بودن است. در کلوزآپ، سلول زندان از نظر مردی جوان، جایی خوب برای مردمان خوب به حساب میآید...»
این ویژگی فیلم «کلوزآپ» که جوایز متعددی ولو از جشنوارههای درجه 2 و 3 برایش به ارمغان آورد را شاید بتوان خصوصیت مشترک مابین این فیلم و سایر آثار مورد علاقه جشنوارههای خارجی دانست. حمیدرضا صدر از نویسندگان و منتقدان ماهنامه «فیلم» درباره وجه مورد علاقه جشنوارههای خارجی در فیلمهای ایرانی یعنی «فقر» به طور نمونه راجع به نمایش جشنوارهای فیلم «نرگس» رخشان بنیاعتماد، چنین گزارش میدهد:
«... پرسش عمده تماشاگران خارجی فیلم نرگس این بود که چرا هر فیلمی که از ایران میآید درباره فقر و بیچارگی مردم ایران میگوید. پاسخ رخشان بنیاعتماد این است که احتمالا شما بقیه فیلمهای ایران را ندیدهاید. سؤال یکی دیگر از تماشاگران این بود که آیا در ایران این همه آدم بدبخت دارید؟ یا اینکه آیا این فیلمها، شرایط اجتماعی و اقتصادی ایران را نمایندگی میکنند؟...»
فیلمهایی برای افکار خیلی خصوصی
برخلاف دیدگاه و باور برخی از شیفتگان جشنوارههای خارج کشور، در واقع این افكار عمومي خارج از كشور نبوده و نیست كه به اينگونه فيلمهاي بهاصطلاح هنري گرايش پيدا نمودند كه از قضا اقبال افكار خيلي خصوصي بود كه در بعضي جشنوارهها تبلور پيدا ميكنند. برای سینمای ایران یک افتخار انکارناپذیر بود اگر افكار عمومي خارج كشور به سويش تمايل پيدا ميكرد. یعنی با استقبال از فيلمهاي این سینما در اكران عمومي جهانی، حداقل اين سود براي سينمايمان به بار میآمد كه ميتواند در بازارهاي جهاني حضور داشته باشد و منفعتهاي مالي به بار بياورد!
اما وقتی پای این فیلمهای جشنوارهای به نمایش و اکران عمومی میرسید، آن سوی ضد تماشاگر بودن خود را به نمایش گذاشته و مورد استقبال کمی قرار میگرفتند. حمید رضا صدر درباره یکی از همین اکرانهای عمومی آن هم از فیلمی همچون «خانه دوست کجاست؟» در یادداشتی نوشت:
«... خانه دوست کجاست؟ شبی یک سانس در سینمای آمستردام روی پرده است. به همراه برادرم و یکی از دوستان او به تماشای آن میرویم. از مدیر سینما درباره استقبال از فیلم میپرسم، میگوید: تعداد تماشاگران، رقم چندان قابل توجهی نیستند.
آن شب جمع نفراتی که در سالن سینما حضور داریم به دوازده نفر میرسد که هفت نفر آنها هلندی هستند. پس از تماشای فیلم با یکی دو نفر از آنها صحبت میکنم که عمدتا از بازی پسرک در فیلم تعریف میکنند...»
حمیدرضا صدر درباره اکران دیگر فیلمهای ایرانی جشنوارهای نیز گزارشهایی مشابه ارائه کرده است:
«... فیلمهای نرگس، باشو و خانه دوست در فرنگ به عدهای خاص و به تعبیری نخبگان تعلق دارد. این فیلمها در فرنگ در نمایشهای خاص و ساعاتی خاصتر برای افرادی اندک روی پرده میرود. برای همین هم نمیتوان بازتابهای فرهنگی یک فیلم را در این دو عرصه دور از هم مقایسه کرد و به نتیجهای درخور اعتنا رسید...»
او درباره دلائل این عدم استقبال از فیلمهای جشنوارهای ایرانی اضافه کرده است:
«... تماشاگر فرنگی که برای تماشای «نابودگر» یا «بومرنگ» ادی مورفی به صف ایستادهاند، هرگز به تماشای «باشو» نمیروند. جمله تبلیغاتی سیمایی از زندگی مردم روستایی ایران هم به دشواری بتواند این تماشاگرها را به دیدن فیلم ترغیب کند. آنهائی هم که به این زمینهها توجه دارند، آثاری را میپسندند که از صافی خودشان رد شده باشد...»