نگاهی به پدیده مالچپاشی و خطر گونههای در حال انقراض-بخش دوم
ضرورت جایگزینی شیوههای نوین مهار بیابـان
مالچپاشی در حالی هنوز بهعنوان مهمترین روش بیابانزدایی در خوزستان استفاده میشود که به گفته کارشناسان روشی منسوخ شده به شمار میآید و به دلیل خسارت به محیطزیست باید متوقف شود.
نیم قرن از آغاز داستان بیابانزدایی در خوزستان میگذرد. اکنون ۶۳ هزار هکتار از شنزارهای خوزستان تبدیل به جنگلهای دست کاشت «کهور پاکستانی» شدهاند. مهمترین بازیگر این سناریو «مالچ نفتی» بوده است، اما حالا فعالان محیطزیست میگویند: «وقت آن رسیده که با مالچپاشی خداحافظی کنیم.»
مالچ نوعی پوشش برای تثبیت شنهای روان در مناطق بیابانی است. در خوزستان ۵۰ سال است که از نوع مالچ نفتی برای این کار استفاده میشود. عملیات مالچپاشی در نیمه دوم سال، بعد از شروع بارانهای پاییزه که خاک رطوبت کافی به دست میآورد، آغاز میشود و بعد از آن نهالهای کهور در منطقه کاشته میشود.
حدود ۱۰ سال است که کارشناسان و دوستداران محیطزیست نسبت به زیانهای استفاده از مالچ نفتی در عملیات بیابانزدایی هشدار داده و خواستار جایگزینی روشهای بیخطر شدهاند، اما انتشار تصاویر لاشه جانورانی که در منطقه حفاظت شده میشداغ (به زبان محلی مشداخ) در دشت آزادگان در زیر لایهای از نفت مدفون شده بودند، وجه دیگری از آسیبهای ناشی از پاشیدن مالچ نفتی در شنزارهای خوزستان را نشان داد.
پیگیری قانونی مالچپاشی
علیمحمد طهماسبی بیرگانی دبیر ستاد ملی مقابله با گرد و غبار میگوید: «نتایج بررسیها نشان میدهد مالچپاشی نفتی در دشت آزادگان استان خوزستان منطبق بر ضابطه ستاد نبوده و اقدام قانونی در این باره در دستور کار است.»
وی با اشاره به اینکه در منطقه خَسرج در شهرستان آزادگان در غرب استان خوزستان مالچ نفتی یا وکیوم باتوم استفاده شده است، اظهار میدارد: «نامهنگاریهایی در این باره با سازمان محیطزیست انجام شده است و به طور رسمی مکتوب و موضوع را بررسی کردیم و نتایج آن را به مدیرکل محیطزیست استان خوزستان و نیز سازمان منابع طبیعی کشور منتقل کردیم که آنچه در دشت آزادگان انجام میدهند منطبق بر ضابطه نیست.»
دبیر ستاد ملی مقابله با گردوغبار با بیان اینکه روی مالچ استفاده شده در دشت آزادگان مانند سایر مالچهای پلیمری، زیستی و رسی آزمایش انجام شد، توضیح میدهد: «آزمایش توسط یک مرجع علمی تحقیقاتی، یک آزمایشگاه معتمد و یک دستگاه دولتی و سه بار تکرار شد و سه مرجع مختلف آن آزمایش کردند و نتایج هر سه نشان داد منطبق با ضابطه نیست.»
وی خاطرنشان میکند: «نتایج آزمایشها طی نامهای به محیطزیست استان خوزستان و سازمان منابع طبیعی ابلاغ شده است و آنان موظف هستند بر اساس این نامه و مواد قانونی که ما به آنها اشاره کردیم از جمله قانون حفاظت از خاک و همچنین ضوابط ستاد ملی گردوغبار که برای همه دستگاههای اجرائی لازمالاجرا است، اقدام قانونی کنند.»
طهماسبی میافزاید: «بهزودی راجع به اقداماتی که همکاران ما در این زمینه کردند، خبرهای خوبی خواهیم داشت.» وی با بیان اینکه مالچپاشی نفتی از سالها قبل بوده است، اظهار میدارد: «حدود ۱۰۳ محصول را تاکنون تست کردیم و ۲ محصول در حال حاضر کاملاً آماده اجرا است که سعی داریم به سازمان منابع طبیعی منتقل و جایگزین مالچ نفتی شود.»
مالچپاشی در دریاچه ارومیه
طهماسبی دبیر ستاد ملی مقابله با گردوغبار کشور همچنین درباره استفاده از مالچ در دریاچه ارومیه، میگوید: «مالچپاشیده شده در دریاچه ارومیه اصلاً نفتی نبود.»
وی با بیان اینکه مالچپاشی در دریاچه ارومیه تحت نظارت و یا فرآیند طی شده ستاد ملی مقابله با گردوغبار نیز نبوده است، خاطرنشان میکند: «در ستاد یک کارگروه تثبیتکنندههای خاک وجود دارد که هر فردی هر محصولی دارد باید طی فرآیندی آن را معرفی و ارائه کند؛ این فرآیند نیز بر اساس یک ضابطه است.»
وی ابراز میکند: «این ضابطه در ستاد ملی مقابله با گردوغبار تهیه و تدوین و به سازمان برنامه ارجاع شد و دولت نیز آن را به همه دستگاههای اجرائی ابلاغ کرد که باید هر کسی محصولی دارد این فرآیند را طی کند؛ در موضوع دریاچه ارومیه این فرآیند طی نشده بود.»
دبیر ستاد ملی مقابله با گردوغبار کشور خاطرنشان میکند: «آنچه درخصوص استفاده از مالچ در دریاچه به ما اطلاعرسانی شده این است که در سطح بسیار محدودی بوده و یک مرجع دانشگاهی میخواسته یک کار تحقیقاتی انجام دهد؛ هرچند که این قابلتوجیه نیست و همان هم باید از طریق فرآیند ستاد ملی مقابله با گردوغبار انجام شود.»
طی گزارش شاهدان عینی و محلی پس از چهار سال توقف، دی ماه امسال مالچپاشی در ماسهزارهای «خسرج»، غرب رود کرخه را سیاهپوش کرد. بیش از یک ماه از اعتراض فعالان محیط زیست میگذرد و طی این مدت یکی دیگر از زیستگاههای غنی خوزستان زیر لایه قیر سیاه و سنگین مدفون شده است.
وقت خداحافظی با مالچ نفتی
محمد درویش عضو هیئتعلمی مؤسسه تحقیقات جنگلها و مراتع کشور توقف استفاده از مالچ نفتی را مطالبه جدی و اول امروز فعالان محیطزیست میداند و معتقد است وقت آن رسیده که با خاکپوشهای نفتی خداحافظی کنیم. وی میگوید: «مالچ از مشتقات نفت و تیرهرنگ است، به همین دلیل وقتی روی زمین پاشیده میشود، میزان جذب اشعه خورشید و در نتیجه دما را افزایش میدهد، در مناطق بیابانی این مسئله بحرانیتر است و ذرات ریز خاک را از بین میبرد.»
این پژوهشگر بخش بیابان میافزاید: «مالچ به دلیل چسبندگی و غیرقابلنفوذ بودن، مانع جذب آب باران در خاک و باعث هدررفت آب میشود، علاوهبر این پاشیدن مالچ روی گیاهان سبب میشود، جانوران منطقه نتوانند از این گیاهان تغذیه کنند و یا اگر آنها را بخورند مسموم میشوند و جان خود را از دست میدهند، در نهایت اکوسیستم مختل میشود.»
وی تصریح میکند: «سالهاست که متخصصان برای تثبیت بیولوژیک ماسهها راههای دیگری پیشنهاد میدهند، به طور مثال استفاده از مالچ بیولوژیک که آثار سوء ندارد و چند نمونه از تحقیقات آن تأیید شده است، یا قرق کردن منطقه برای چند سال تا پوشش گیاهی آن دوباره بازگردد، این روشها بهمراتب سودمندی بیشتری دارد و خطراتش کمتر است؛ مالچ نفتی فقط در موارد اندکی که هیچ چارهای جز درمان سریع وجود ندارد و حرکت ماسهها به سمت سکونتگاههای انسانی و یا تأسیسات ارزشمند زیربنایی مثل راهآهن تهدیدکننده باشد، میتواند استفاده شود.»
به گفته وی دلیل طرفداران مالچ نفتی این است که راههای جایگزین گرانتر است، اما در جایی مثل خوزستان و غرب کرخه مسئله با قرق حل میشود، یعنی کافی است با دامداران به تعامل برسند و اجازه چرای دام را دو سه سال در منطقه ندهند.
این فعال محیط زیست تأکید میکند: «بیابانزدایی به مفهوم نابودی اکوسیستمهای طبیعی بیابانی کار غلطی است همچون جنگلزدایی و یا تالابزدایی، زیرا بیابانها واجد تنوع زیستی خاص خود هستند که باید حفظ شود، اما بیابانزدایی به معنی زدودن بیابانهای دستساز و زمینهایی که قبلاً بیابان نبودهاند و به دلیل نابخردی مدیریتی بیابان شدهاند، صحیح است، به طور نمونه تالاب هورالعظیم خشک و تبدیل به بیابان شده که این بیابان باید مهار شود و با تأمین حقابه، تابآوری آن دوباره بازگردد، ولی هرگز نباید بیابانهای طبیعی را تغییر کاربری دهیم و منجر به نابودی ذخایر ژنتیکی خود شویم، بسیاری از خزندگان و گونههای مار و عقرب و گونههای خشبی خاردار در بیابانها زندگی میکنند که با از بین رفتن آنها ذخایر ژنتیکی هم از بین میرود.»
وی ادامه میدهد: «کانونهای گرد و غبار باید مهار شوند؛ اما نه با مالچپاشی، برای تثبیت این کانونها راههای خردمندانهتری همچون تثبیت بیولوژیک و قرق وجود دارد؛ باید به سمت استفاده از گونههای بومی منطقه برویم، بودجههایی که خرج مالچپاشی میشود را باید به دامدارانی بدهند که پروانه چرا دارند.»
درویش تأکید میکند: «شنزارها چون ذرات درشتدانه هستند نمیتوانند از زمین بلند شوند، درحالیکه کانونهای ریزگرد ذرات با اندازه ۲.۵ میکرون است که قابلیت بلندشدن را دارد، مکانهایی که تالاب بوده و اکنون خشک شده یا زمینهایی که شخم زده و رها شده هستند که قابلیت تبدیلشدن به چشمه گردوخاک را دارند، البته مهار اینها مالچپاشی نمیخواهد؛ بلکه باید حقابه آنها را بازگردانیم.»
کنترل کانونهای بحرانی خسارتزا در بیابان
جعفریان مدیرکل امور بیابان و مراتع سازمان منابع طبیعی بیان میکند: «تمام فعالیتهای اجرائی منابع طبیعی در بخش بیابان مربوط به کنترل کانونهای بحرانی خسارتزا است. در کشور ما گستره وسیعی از شنزار و اراضی بیابانی وجود دارد که بهعنوان یک اکوسیستم در شرایط طبیعی کارکردها و ویژگیهای خاص و گاهی منحصربهفردی دارند.»
مدیرکل امور بیابان و مراتع سازمان منابع طبیعی میافزاید: «بهترین و مؤثرترین کاری که در ارتباط با بیابانها داریم، این است که از آنها حفاظت و از هر گونه تخریب پیشگیری کنیم و ما تنها در مناطقی که دچار بیابانزایی و تخریب سرزمین شدهاند، پروژهها را اجرا و در اکوسیستم دستکاری میکنیم. مناطقی که دچار بیابانزایی و تخریب سرزمین شدهاند ممکن است فاقد پوشش گیاهی باشند؛ اما عملاً کارکرد بیابان طبیعی و اکوسیستم را ندارند. این عرصهها ناشی از افت آب زیرزمینی، چرای مفرط دام، تغییرات کاربری و عدم رعایت الگوی آمایش سرزمین دچار تخریب شدهاند و پروژههای منابع طبیعی در این عرصهها اجرا میشوند. این پروژهها شامل احداث بادشکن، نهالکاری، مدیریت رواناب، مالچپاشی، احداث تلههای رسوبگیری و موارد دیگر است.»
وی در ادامه میگوید: «هر گونه دستکاری در این عرصهها صرفاً در شرایطی مجاز است که کارکرد این سیستم را به سمت پایداری نزدیک کند و خسارتهای مرتبط با منابع زیست انسانی را به حداقل برساند.»
جعفریان عنوان میکند: «همواره طیفی بین توسعه و حفظ محیطزیست وجود دارد. زمانی که میخواهند شهری را بسازند، کشاورزی را توسعه دهند یا راهی ایجاد کنند، بهنوعی به حوزه منابع طبیعی و محیطزیست تعدی میکنند که حد آن میتواند در حد ایجاد رفاه، امنیت اقتصادی، زیستی و کشاورزی باشد؛ اما باید حیات طبیعی کشور هم بهعنوان مهمترین زیرساخت حفظ شود.»
وی میافزاید: «در این شرایط بسیاری از ملاحظات و دیدگاههای فنی پیش میآید که شاید در اذهان بسیاری از متخصصان نظریه ثابتی هم پیدا نشود. این ملاحظات در حوزههای علمی و تصمیمگیری وجود دارد؛ اما اگر در قاعده گفتمان قاعده مبتنی بر منطق و استدلال باشد، قطعاً موضوع نتیجهبخش خواهد بود.»