درباره روایت یک جنایت
آرش فهیم
«بیبدن» یکی از فیلمهای جنجالبرانگیز چهل و دومین جشنواره فلیم فجر است. هم به خاطر حاشیههایی که عدم ورود این فیلم به جشنواره به دنبال داشت و هم به دلیل مضمون خاص و ملتهب آن. فیلمی که هم دارای نکات مثبت و قابل تمجیدی است و هم نقاط ضعف، اما به هر حال، میتوان این اثر را بهترین فیلم بخش نگاه نو جشنواره فجر دانست.
فیلم «بیبدن» براساس پرونده واقعی قتل غزاله شکور به دست آرمان عبدالعالی ساخته شده است؛ دختر جوان دانشجویی مفقود میشود و جست وجوها حاکی است که او به دست دوستپسرش به قتل رسیده اما هیچ نشانی از جسد دختر نیست. کار پرونده به فضای مجازی و شبکههای ماهوارهای هم سرایت میکند و خانواده مقتول از سوی بخشی از افکار عمومی و رسانههای غیررسمی، هدف فشار روانی قرار میگیرند. بازپرس پرونده و نمایندگان قوه قضائیه هم تلاش فراوانی میکنند تا کار با بخشش تمام شود. اما...
«بیبدن» با اینکه اولین فیلم بلند سینمایی مرتضی علیزاده محسوب میشود، در مجموع، کاری جذاب و سرپا و تماشایی به نظر میرسد که میتواند مخاطب را به خودش مشغول کند. با این حال، رد نگاه و سبک کاظم دانشی به عنوان نویسنده فیلمنامه در آن پررنگ است. اتفاقا «بیبدن» هم در ساختار فیلمنامه و هم محتوا، یک قدم از فیلم قبلی دانشی یعنی «علفزار» جلوتر است. علفزار هم یک درام دادگاهی حول یک پرونده جنایت واقعی بود. اما آن فیلم از فیلمنامهای مغشوش و چند پاره و مضمونی پا در هوا رنج میبرد. «بیبدن» نیز مثل «علفزار» براساس یک پرونده قتل واقعی تولید شده اما دارای یک خط داستانی مشخص و جذاب است و نگاهی متفاوت و جدید به موضوع دارد. ویژگی خاص این فیلم، نوع نگاه به قصاص است. قصاص، یکی از موضوعات مورد علاقه فیلمسازان حوزه اجتماعی در سینمای دو دهه اخیر ایران است. تعداد زیادی فیلم در این باره ساخته شده، ازجمله «سوت پایان»، «من مادر هستم»، «دهلیز»، «انتهای خیابان هشتم» و... «بیبدن» هم نمونه جدید چنین فیلمهایی است. موضوعاتی چون قتل و قصاص و تلاش خانواده قاتل برای جلب بخشش از سوی خانواده مقتول نقطه مشترک این فیلم با نمونههای مشابه است. اما این بار برخلاف آثار قبلی، دوربین کنار خانواده مقتول قرار گرفته است. در اکثر فیلمهایی درباره قصاص، دوربین با خانواده قاتل همراه بوده و رنجها و دغدغههای آنها را نمایش داده است، گویی آنها مظلوم هستند و اولیای دم، گناهکار و ظالم هستند! «بیبدن» را میتوان اولین فیلم جدی در این حوزه دانست که تغییر موضع داده و به خلوتِ پر درد و سوگواری اولیای دم رفته و رنجها و فشارهای خانواده داغدار را بازتابانده است. درواقع، این فیلم به طور غیرمستقیم، قصاص را به عنوان یک حق مطرح میکند. همچنین این بار برخلاف خیلی از اینگونه فیلمها، فضای دادگاه و شخصیت دادرسها، واقعی به نمایش درآمده است؛ به ویژه بازپرس پرونده با بازی نوید پورفرج، خوب درآمده و به عنوان یک بازپرس حقطلب و عدالتجو، مخاطب را با خودش همراه میکند. همچنین این فیلم نشان میدهد شبکههای ماهوارهای و مجازی، در مواقع محاکمه قاتلها چگونه درخدمت ظالم قرار میگیرند و خانواده صاحب حق قصاص که فرزندشان قربانی جنایت شده را تحت فشار روانی قرار میدهند. با این حال، ضعفهایی مانع شدهاند تا «بیبدن» تبدیل به یک فیلم کامل و خیلی خوب شوند.
اول اینکه در «بیبدن» بدون هیچ مناسبت و الزامی، بازپرس حاکم بر پرونده، تبدیل به شخصیتی ضدسیستم میشود و پا را از حیطه وظایفش بیرون میگذارد و دستگاه نیز او را کنار میگذارد. این درحالی است که این ماجرا هیچ کارکرد دراماتیکی ندارد و صرفا نوعی تقلید کلیشهای از فیلمهای مشابه هالیوودی است. عجیب اینکه بازپرس پرونده، با وجود اینکه از مسئولیت این پرونده کنار گذاشته میشود اما تا آخر و در تمام مراحل بعدی بررسی پرونده، حضور دارد.
نکته دیگر که با دیدگاه فیلم تناقض دارد، تاکید زیاد فیلم بر مخالفت عوامل دستگاه قضا با حکم قصاص است. با توجه به اینکه فیلم در کنار خانواده مقتول قرار دارد و قصاص را حق آنها معرفی میکند، اما فضا به گونهای است که گویی ضابطان قضائی خودشان اعتقادی به این حکم ندارند و صرفا به خاطر وظیفه سازمانی، حکم را اجرا میکنند. به ویژه آنجا که بازپرس به عنوان قهرمان و نقطه عطف فیلم، در حمایت از قاتل فاسد، تاکید میکند که چرا یک جوان مملکت باید کشته شود و او نیز زیر پرچم امام حسین سینه زده!!!
سکانس نمایش خانواده بازپرس نیز از دیگر حفرههای فیلم است و هیچ کاربردی در روایت ندارد.
به این موارد باید ترسیم بیحس و حال لحظات حساس پرونده را افزود؛ آن جاهایی که ماجراهای اصلی پرونده قتل فاش میشود، میزانسن و دکوپاژ طوری طراحی شده که انگار هیچ اتفاقی رخ نداده است و همه چیز سرد و آرام برگزار میشود.
پدر دختر(مقتول) بسیار مثبت و به قول معروف، آدم حسابی به نمایش درآمده و معلوم نیست که چرا و به چه دلیل این چنین از دخترش دور بوده و چرا ارتباط خوبی با دختر نداشته؛ شغل او چیست که فرصت ارتباط گرم و صمیمانه با دخترش نیافته است؟
شخصیتپردازی قاتل هم یکی دیگر از نقاط ضعف فیلم است. شخصیت او هیچ بعد و شمایلی ندارد و خیلی خنثی است و نمیتوان قاتل بودن او را باور کرد. البته که بازی بد ایفاکننده این نقش هم مزید بر علت شده است.
به طور کلی، بازیها در «بیبدن» خوب نیست. سروش صحت اصلا بازی نمیکند و بازی الناز شاکردوست نیز یکنواخت است و مادر داغدار را باورپذیر نکرده است. فقط بازی نوید پورفرج در نقش بازپرس، روان و گرم و باورپذیر است.