راهکارهای خروج از منیت و خودخواهی(پرسش و پاسخ)
پرسش:
از منظر آموزههای وحیانی راهکارهای خروج از منیت و خودخواهی انسان کدام است؟
پاسخ:
چگونگی تبدیل «من» به «ما»
در رابطه با این بحث دو دیدگاه مطرح شده: 1- دیدگاه سوسیالیسم یا اشتراکیون که معتقدند در این مکتب نقص و کمال انسانیت در دو چیز خلاصه میشود: نقص در آنجا است که انسان هر چه بیشتر جنبه منیت و فردیت داشته باشد و کمال انسانیت در «ما» شدن و خروج از منیت است. 2- دیدگاه عرفا که یک وجه مشترک با دیدگاه اشتراکیون دارند و آن از بین رفتن منیت و فردیت و تبدیل شدن به «ما» است و یک وجه اختلاف که چگونگی تبدیل به «ما» شدن است.
عارف میگوید: برای اینکه منیت و فردیت از بین برود باید ابتدا در «او» یعنی خدا فانی شود، و سپس در اجتماع تبدیل به «ما» شود. لذا انسان کامل آن انسانی است که «من» خود را در جمع مستهلک کرده باشد. چنین انسانی آنچه را که حس نمیکند «من» است و آنچه را که حس میکند «ما» است. بسیاری از مکتبهای دیگر هم تا این اندازه این مطلب را قبول دارند. و از اینکه «من» تبدیل به «ما» شود حمایت میکنند
راهکارهای تبدیل «من» به «ما»
1- اما راهکاری که مکتب اشتراکی برای تبدیل «من» به «ما» ارائه میدهد حذف مالکیت فردی و اختصاصی است. یعنی هر جا که اشیایی به «من» تعلق گرفت به مانند: خانه من، پول من، لباس من، اتومبیل من و... اینگونه تعلقات فردی و اختصاصی «من ساز» است، بنابراین راهکار این است که این مالکیتهای «من ساز» از بین برود و اشتراک و سوسیالیسم جایگزین اختصاص شود.
طرفداران این مکتب معتقدند در اوایلی که جامعه بشریت به وجود آمد،به مثابه یک جامعه اشتراکی بود و مالکیت در آن مطرح نبود. زمین من و زمین تو، ثروت من و ثروت تو مطرح نبود همه چیز اشتراکی بودو انسان در یک بهشت و در آسایش زندگی میکرد. اما کمکم با پیشرفت عواملی و ابزارهای پیشرفت زندگی مالکیت پدید آمد و به تبع آن ظلم ناشی از مالکیت به وجود آمد. و استثمارگر و استثمارشده پیدا شد! بنابراین براساس دیدگاه اشتراکیون، کمال انسان مساوی با نفی تعلقات اختصاصی و همه لوازم و دنبالههای آن مانند استثمارگری و استثمار است.
نقد دیدگاه اشتراکیون
این گزاره اصلی نظر اشتراکیون که «من ساز» مالکیت اختصاصی است و «ما ساز» مالکیت اشتراکی از این منظر صحیح نمیباشد که تعلق اشیاء به انسان «من ساز» نیست بلکه برعکس آنچه که «من ساز» است تعلق انسان به اشیاءاست و این همان معنای زهد در منطق اسلام و سیره پیامبر(ص) و ائمه (ع) است که امام علی(ع) میفرماید: دنیا! من تو را سه طلاقه کردم و دیگر رجعتی در این طلاق نیست (نهجالبلاغه - نامه 45) این سخن یعنی آزاد زیستن در دنیا که علیرغم اینکه نعمتهای دنیا و مالکیتهای دنیوی به امام علی(ع) متعلق است، اما آن حضرت هیچگونه وابستگی و تعلقی به این مالکیتهای اعتباری دنیوی ندارد و کاملا آزاد است.
2- اما راهکاری که مکتب اسلام به ویژه در سلوک عرفا بر آن تاکید شده است، در دو مقوله خلاصه میشود: الف) اصلاح درون ب) ایمان به خدا. اصلاح از درون بدین معنا است که اگر میخواهید انسان را از «من و منیت» خارج و او را تبدیل به «ما» کنید،راهش سلب مالکیت فردی و اختصاصی او نیست بلکه باید او را از درونش اصلاح کنید و نگذارید بنده و اسیر تعلقات دنیوی خود گردد. در اینجا هم دو دیدگاه وجود دارد: یک نظر معتقد است که برای اصلاح درون کاری به تعلقات و محیط بیرون نداشته باشید. نگاه دوم این است که بدون اصلاح بیرون درون را نمیتوان اصلاح کرد. از منظر اسلام هم به اصلاح درون توجه شده و هم به اصلاح بیرون. اسلام میخواهد ناهمواریهای بیرون را سامان دهد و بدون آنکه مالکیتها را به کلی الغاء کند و عدالت و مساوات را در جامعه حاکم میکند. اما در عین حال این امر را برای اینکه «منیتها» تبدیل به «ما» شود کافی نمیداند، مگر آنکه حقیقتی را بر روحها حاکم کند، و آن نفی وابستگی و تعلق خاطر به مظاهر دنیا و هواهای نفسانی است. ثانیا این «من» آن وقت حقیقتا تبدیل به «ما» میشود که قبلا تبدیل به «او» یعنی خدا شده باشد. یعنی بدون اینکه فرد در خدا فانی شده باشد، تبدیل به «ما» در جامعه نمیشود و به بیان دیگر باید ابتدا به خدا ایمان قلبی پیدا کند و در او استحاله شود. تعبیر قرآن کریم برای «ما»شدن «سواء بیننا و بینکم» است که در سوره آلعمران آیه 64 خطاب به اهل کتاب میفرماید: «تعالوا الی کلمه سواء بیننا و بینکم» یعنی به وسیله خدای مشترکمان «ما» شویم. آن حقیقتی که مال همه است و مال هیچکس نیست، خدای ما است. آن کسی که همه ما را آفریده و بازگشت همه عالم به سوی اوست، بیایید همه به سوی او بشتابیم و تنها اورا پرستش کنیم و شریکی هم برای او قرار ندهیم. وقتی که به سوی او رفتیم و او شدیم، آن وقت «ما» میشویم و دیگر بحث مالکیت و بالا و پایین و استعمارگر و استعمارشده و... از بین میرود.