از عزت خیالی تا عزت حقیقی
عباس شهبازی
عزت که در برابر ذلت به کار میرود، به حالتی گفته میشود که مانع مغلوب شدن انسان میشود و عزیز کسی است که قاهر و غالب است و مقهور و مغلوب کسی نمیشود؛ زیرا واژه عزیز از «الارض عزاز» گرفته شده و به معنای زمین بلندی است که آب بر آن مسلط نمیشود.
در نگرش اسلامی، عزت همانند بسیاری از صفات و مفاهیم، بالاصالة از آن خداست، زیرا توحید مطلق اجازه آن را نمیدهد که اسم و صفتی نیک اصالتاً به غیر خدا نسبت داده شود، بهویژه اینکه در این اندیشه، هر موجودی دارای فقر ذاتی است و چیزی از خود ندارد. بنابراین عزت حقیقی و همیشگی از آن خداست. در آیات قرآن بیان شده که خداوند در وهله نخست این عزت را به پیامبر(ص) و به سبب پیروی مؤمنان از خدا و پیامبر(ص) در وهله دوم به مؤمنان داده است.
بنابراین هیچ کسی جز خدا و پیامبر(ص) و مؤمنان واقعی از عزت برخوردار نخواهند بود و هر کس دیگری که گمان میکند مغلوب نخواهد شد و دیگران بر آنان قاهر و غالب نخواهند بود، در خیالی بیش نیست. از این رو خداوند با اشاره به عزتی که کافران و مشرکان به گمان خویش از آن برخوردار هستند، آن را عزتی خیالی بر میشمارد. کافران، مشرکان و مؤمنان دارای شرک خفی، براساس تفکر مادیشان عزت را در غیر خدا میجویند و کثرت اموال، بستگان و فرزندان را عامل عزت بر میشمارند.(کهف آیات 32 تا 34)
خداوند در آیه 138 و 139 سوره نساء دستیابی به عزت و شکوه موهوم را هدف منافقان در پذیرش ولایت کافران و رابطه دوستی با آنان معرفی میکند و آنان را به خاطر چنین اندیشه و بینشی سرزنش میکند.
به سخن دیگر رویکرد نفاق موجب میشود که عزت را در جایی دیگر غیر از خدا و پیامبر(ص) و اطاعت از آموزههای وحیانی بدانند و همانند مشرکان و کافران عزت خیالی را جستوجو کنند.
مشرکان، عزت را در معبودهای ساختگی و پرستش آنها جستوجو میکردند و منافقان آن را در پیروی از کافران و انجام اعمال گناه میجویند. از این رو خداوند هر دو گروه را به جهل نسبت میدهد که به سبب همین جهل به سوی عزت خیالی میروند.
آیات 34 تا 49 سوره دخان کسانی را که در پی عزتها و شرافتهای خیالی دنیا میروند تهدید میکند که آنان را در دنیا خوار و در آخرت کیفری سخت میدهد تا دست از این شیوه بردارند و در پی خدا و رسول و عزت واقعی بروند.
خداوند با اشاره به اینکه عزت و سرافزاری به عنوان کمال، خواسته طبیعی انسانهاست(فاطر آیه 10) به مردمان راه دستیابی به آن را مینمایاند و میفرماید که اگر کسی عزت واقعی میخواهد باید آن را در خدا و راه او بجوید؛ زیرا هیچ راه و روش دیگری، کسی را به عزت نمیرساند.
علل و عوامل دستیابی به عزت
چنانکه دانسته شد عزت واقعی با خاستگاه خداوندی است و هیچ کسی بیرون از دایره ربوبیت و الوهیت نمیتواند به عزت واقعی دست یابد. از این رو گفته شده است که تنها خاستگاه عزت و راه دستیابی به آن، اطاعت از خداوند و آموزههای وحیانی اوست. از این رو خداوند عزت را تنها به پیامبر و مؤمنان نسبت میدهد که در این مسیر قرار دارند.
بنابر این عزت و نفوذناپذیری تنها در اجرای خواستههای حکیمانه الهی تحقق یافتنی است و هر راه دیگری راه به بیراهه و عزت پنداری و خیالی است.
آیه 67 سوره انفال در بیان عوامل عزتطلبی به نقش آخرتطلبی بشر و پرهیز از متاع دنیوی اشاره میکند و میکوشد تا مردمان را به این معنا توجه دهد که اگر کسی گرفتار دنیاطلبی شود نمیتواند برای خود سرافرازی و عزتطلب کند؛ زیرا دنیاطلبی بدون توجه به آخرتطلبی، آدمی را خوار و ذلیل میکند. بسیاری از مردمان به سبب همین متاعهای دنیوی است که تن به ذلت و خواری میدهند و بازیگران شیطانی آنان را به سوی هر کار زشت و ناپسند سوق میدهند. اگر انسان بتواند از حریص بودن بر دنیا در هر اندازه و شکلی دست بردارد میتواند امید داشته باشد که هیچکس و هیچ چیزی او را خوار نخواهد ساخت.
اصولا اراده انسانی زمانی تقویت میشود که از غیر خدا و دنیا بریده باشد. در این حالت است که دارای ارادهای استوار میشود و هیچ چیزی نمیتواند اراده آهنین وی را بشکند و او را خوار کند.(فاطر آیه 10)
سلوک راه خدا، همان سلوک در مسیر عزت و سرافرازی است(ابراهیم آیه 1) لذا خداوند راه خویش را راه عزت دانسته است. این راه تنها میتواند راه عبودیت و اطاعت باشد (مریم آیات 81 و 82) که آیات قرآن آن را بهخوبی تبیین کرده است.(ابراهیم آیه 1 و سبا آیه 6)
کسی که در مسیر عبودیت و اطاعت گام بردارد و به همه آموزههای الهی قرآن و نبوی عمل کند، به مقام خلافت و ولایت دست مییابد و اینگونه است که در سایه ولایت عبودی و اطاعت ربوبی میتواند به عزتی دست یابد که هیچ چیز نمیتواند آن را بشکند و یا مغلوب و مقهور سازد.(نساء آیه 139)
اما اگر کسی همانند مشرکان (یونس آیات 65 و 66 و مریم آیات 81 و 82) و منافقان از راه دیگری برود باید بداند که محروم از عزت واقعی خواهد بود و آنچه به دست میآورد عزت خیالی خواهد بود.
عزت اجتماعی در سایه دولت ارزشمدار
بنابراین هر جامعهای که بخواهد از عزت برخوردار باشد و جوامع دیگر برآن غالب و مسلط نشود و آن را به ذلت و خواری نکشاند باید راه خداوند را در پیش گیرد و در مسیری گام بردارد که خداوند تبیین کرده است.
قرآن در تحلیل عزت جوامع میفرماید که جامعهای به عزت و سرافرازی دست مییابد که خود عامل به آموزههای وحیانی بوده و دولت ارزشمدار را بر سرکار آورد و اجازه ندهد تا هرکسی مدیریت جامعه را در اختیار گیرد. پیروی از آموزههای اجتماعی وحی میتواند جامعه را دارای توان بسیار بالا کند و اتحاد و الفت و همگرایی را به جای واگرایی اجتماعی تقویت کند و تفرقه را از میان بردارد. در چنین حالتی است که دشمنان نه تنها اجازه تعرض و تجاوز نخواهند یافت بلکه به طور طبیعی دشمن از نزدیک شدن به چنین جامعهای ابا دارد و به خود اجازه نمیدهد که عزت و سرافرازی ملتی را تهدید کند.(بقره آیات 208 و 209)
اصولا ایمان به خدا و گرایش به آخرت طلبی و دوری از متاع بیارزش دنیوی این فضای فرهنگی و عملی را به جامعه ایمانی میبخشد که دشمن نتواند ابزارهای مادی را عاملی برای نفوذ در جامعه ایمانی قرار دهد.
به سخن دیگر، وقتی جامعه دارای فرهنگ استقامت و آخرتطلبی و غیر حریص به مادیات باشد و ارزشهایی چون جهاد و شهادت در آن تقویت شده باشد،
دشمن به خود اجازه نمیدهد که با عواملی به فریب جامعه اقدام کند. اینگونه است که ابزاری به نام هویج و چماق معنا و مفهوم نخواهد داشت؛ زیرا جامعه دربرابر چماق چون به اصل جهاد و شهادت و زندگی برتر پس از شهادت معتقد است، خود سختتر و غیر قابل نفوذتر از آن است که چماقی او را بترساند و چون نسبت به مادیات و تشویقهای مادی و امنیتی و اجتماعی و اقتصادی بیتوجه است و دنیا و مادیات برای آن جامعه، اصل نیست و یا در مرحله چندم از مطالبات است، دیگر به وسوسه تشویقهایی،
خود را نمیبازد.
سیاست چماق و هویج برای جامعهای کارساز است که اندیشه جهاد و شهادت در آن مرده باشد و یا مادیات و دنیاطلبی در درجه نخست اهمیت باشد.