حیاتنامه فکری و سیاسی علامه محمدتقی مصباح یزدی از تولد تا پیروزی انقلاب اسلامی(1357-1313) – ۷۲
منطق امام(ره) در مواجهه با انحراف
دکتر سهراب مقدمی شهیدانی
روش امام در اینگونه موارد که احتمال ایجاد فتنه داخلی در صفوف مبارزین و سوء استفاده دشمن وجود داشت، واحد و ثابت بود؛ مانند ماجرای شهید جاوید1 یا جریان سید مهدی هاشمی که گرچه مخالفت خود را علنی نکردند اما در پاسخ به کسانی که برای شرکت در تحصن کلیسای سن مری2 در پاریس از امام سؤال کرده بودند، صراحتاً از تعبیر «سیدمهدی قاتل» استفاده کرد. امام در مورد مجاهدین خلق هم برخلاف بسیاری از علمای مبارز داخل ایران از جمله آقایان طالقانی، منتظری، هاشمی و دیگران که به طور تمام قد به تأیید و حمایت از مجاهدین پرداختند، هیچگاه آنها را تأیید نکردند اما در عین حال از اعلان مخالفت مصداقی و علنی که موجب بروز نزاع در صفوف مبارزه شود، به شدت استنکاف داشتند. به عنوان نمونه میتوان به پاسخ صریح امام به نامه آقای علی عزیزیان غروی - مبنی بر اعلان نظر پیرامون کتابهای شریعتی- اشاره کرد که چنین مینویسد: «انشاءالله تعالی موفق باشید.
من صلاح نمیدانم در چیزهایی که موجب اختلاف میشود دخالت کنم. والسلام علیکم و رحمة الله.»3
البته این بدان معنا نیست که امام خمینی به طور مطلق از ورود به حیطه جری و تطبیق و تذکر مصداقی امتناع داشته باشند بلکه مواردی از تذکرات مصداقی ایشان به برخی روحانیان مبارز نجف گزارش شده که نه تنها منافاتی با مشی سیاسی حکیمانه امام مبنی بر حفظ وحدت کلمه ندارد، بلکه برای صیانت از چارچوبها و اصالتهای مبارزه، امری ضروری و از تکالیف شرعی یک رهبر الهی است.4
تحلیل سیره سیاسی و مبارزاتی امام خمینی نیازمند دقتنظر و تتبع فراوان است؛ امتناعِ امام خمینی از اظهار نظرِ مصداقیِ عمومی و علنی در مورد اشخاص یا گروههای خاص و زاویهدار که اغلب به جهت پیشگیری از به مخاطره افتادن «وحدت کلمه» بود، به معنای سکوت در مقابل ترویج افکار باطل و نفوذِ جریانهای التقاطی نبود. لذا ایشان به منظورِ پیشگیری از نفوذِ التقاط و انحراف در صفوفِ نهضت، هرگز از موضعگیریِ حساب شده و هوشمندانه درباره گروهها، جریانها، افراد و احزابِ منحرف و التقاطی ابایی نداشتند.
این رویه امام اغلب با نقدِ گفتمان و مسلک و ادبیاتِ سیاسیِ انحرافی آنان همراه بود. به عنوان نمونه، نقدِ گفتمانِ سیاسی «اسلام منهای روحانیت» و سایر کلیدواژههای انحرافیِ دهه 50، فراوان در مواضع سیاسی امام قابل ردیابی است. همچنین میتوان به نقدِ صریحِ گفتمانِ «حفظ قانون اساسی» اشاره کرد که در واپسین ماههای منتهی به پیروزی توسط برخی عناصر سیاسی و مذهبی مانند آقایان بازرگان و شریعتمداری دنبال میشد. در ادامه به سندی اشاره خواهیم کرد که در پاسخ به یک سؤال مکتوبِ سیاسی درباره خطر نفوذِ جریانها و عناصرِ انحرافی در صفوفِ نهضت بیان شده است.
زمینههای تاریخیِ این پرسش و پاسخ در فهمِ مضمونِ آن نیز اهمیت فراوان دارد؛ تاریخِ پاسخ امام به شعبانِ ۱۲۹۷ قمری (حوالی تیر یا مردادماه ۱۳۵۶) یعنی حدود دو ماه پس از فوتِ دکتر شریعتی باز میگردد.
امام در این برهه به صراحت اعلام کردند که تمامی تفکرات انحرافی و التقاطی سر در آخور غرب و استعمار دارند تا روحانیتِ شیعه به عنوانِ تنها پشتوانه تبلیغ اسلام راستین را از بین ببرند. قضاوتِ صریحِ امام شاملِ تمام عناصر و جریانهای ضد اسلامی و التقاطی است که به نحوی امکانِ نفوذِ آنان در صفوفِ مبارزه وجود دارد.5 دقت در مضمونِ مواضعِ امام ما را با عمقِ سیره سیاسی هوشمندانه و حکیمانه امام خمینی آشنا خواهد ساخت.
با این مقدمات، متن کامل و دستخط مبارکِ امام خمینی در ذیل تقدیم میگردد: [محضر مبارک حضرت آیتالله العظمی آقای خمینی - مدّ ظلّه العالی. محترماً به عرض میرساند به طوری که خاطر مبارک مستحضر است، اخیراً حملات ناروایی به دین مقدس اسلام مخصوصاً به طریقۀ حقۀ مذهب تشیع که روح اسلام است، از ناحیۀ کمونیستها و پیروان مکتب مارکس و منحرفین از مقام ولایت امیرالمؤمنین و اولاد معصومین بزرگوار -علیهمالسلام- و نسبت به احکام دین مقدس اسلام، و توهین به مقام شامخ روحانیت از نواحی مختلف میگردد و متأسفانه عدهای از اینان خود را وابسته به حضرتعالی معرفی نموده و جزء هواداران آن جناب می دانند. متمنی است نظر مبارک خود را در بارۀ این موضوعات و اینگونه افراد با کمال صراحت مرقوم فرموده تا رفع هر گونه ابهام و سوءتفاهمی بشود.]
بسمه تعالی
اینجانب کراراً نظر خود را در این نحو موضوعات گفته و نوشتهام. بعید به نظر نمیآید که دستجاتی که در ایران اشتغال به فعالیتهای ضد اسلامی و ضد مذهبی دارند، با اختلاف اسم و روش، گروههای سیاسی باشند که با دست اجانب برای تضعیف اسلام و مذهب مقدس تشیع و مقام عظیم روحانیت به وجود آمده باشند، برای انصراف ملت از مصالح روز. این جمعیتها در یک امر مشترک هستند و آن خیانت به کشور اسلامی و کوبیدن پاسداران آن و چون دشمنان اسلام و غارتگران ملل ضعیف، مصالح خود را با نفوذ روحانیت - که یگانه حافظ قرآن کریم و احکام نجات بخش اسلام است - در خطر می بینند ناچار برای حفظ مصالح استعماری خود دست به ایجاد احزاب انحرافی وابسته و گروههای به ظاهر مُنْتَحِل به اسلام و در حقیقت مخالف با آن زده اند. اسلام و مذهب مقدس جعفری سدی است در مقابل اجانب و عمال دستنشاندۀ آنها - چه راستی و چه چپی - و روحانیت که حافظ آن است سدی است که با وجود آن، اجانب نمیتوانند به نحوی که دلخواه آنهاست، با کشورهای اسلامی و خصوصْ با کشور ایران رفتار کنند، لهذا قرنهاست که با نیرنگهای مختلف برای شکستن این سد نقشه می کشند. گاهی از راه مسلط کردن عمال خبیث خود بر کشورهای اسلامی، و گاهی از راه ایجاد مذاهب باطله و ترویج بابیت و بهائیت و وهابیت، و گاهی از طریق احزاب انحرافی. امروز که مکتب بیاساس مارکس با شکست مواجه است و بیپایگی آن برملا شده است، عمال اجانب که خود بر ضد مکتب آن هستند در ایران از آن ترویج میکنند. برای شکستن وحدت اسلامی و کوبیدن قرآن کریم و روحانیت در ایران که مهد تربیت اهل بیت عصمت و طهارت است و با زنده بودن این مکتب بزرگ هرگز اجانب غارتگر به آرزوی غیرانسانی خود نمیرسند، ناگزیر هستند مذهب مقدس تشیع و روحانیت را که پاسداران آن هستند به هر وسیله تضعیف کنند و بکوبند. اُکْذوبه انتساب بعضی از این منحرفین را به اینجانب نیز از همین قماش است.
من صریحاً اعلام میکنم که از این دستجات خائن، چه کمونیست و چه مارکسیست و چه منحرفین از مذهب تشیع و از مکتب مقدس اهل بیت عصمت - علیهم الصلوة و السلام - به هر اسمی و رسمی باشد متنفر و بیزارم و آنها را خائن به مملکت و اسلام و مذهب می دانم.
و بدخواهان و مغرضین بدانند با این دروغها و حیله ها نمیتوانند بین روحانیون خلاف ایجاد کنند. کسانی که به روحانیون منتسَب هستند و از اسلام و مذهب دفاع میکنند، لازم است از این دستجات مفسده جو تبرّی کنند و از مقام شامخ روحانیت دفاع کنند و از تفرق و اختلاف احتراز کنند، و با هوشیاری نیرنگهای اجانب را خنثی کنند. از روحانیون عظیمالشأن تقاضا دارم که با طبقات جوان به چشم عطوفت و پدری نظر کنند؛ و بر طبقات جوان است که در حفظ روحانیت و روحانیون معظم کوشا باشند. و اخیراً لازم است تذکر دهم که نویسندگان و متفکران محترم از تأویل و تفسیر قرآن کریم و احکام اسلام با آرای خود - جداً - خودداری کنند. و از جمیع طبقات - ایّدهمالله تعالی- تقاضا دارم که با حفظ وحدت کلمه، راه را بر دشمنان اسلام که دشمن بشریت هستند ببندند، و از خداوند تعالی - جلّت عَظَمته - خواستارم که قطع ریشۀ اجانب و عمال خبیث آنان را از ممالک اسلامی و از کشور اهل بیت بفرماید؛ «انّه ولیّ الأمر».
سلام من بر روحانیون عظیم الشأن و بر طبقات مؤمنین - ایّدهم الله تعالی-
شهر شعبان 97-روح الله الموسوی الخمینی.»6
پانوشتها:
1- امام در موارد متعدد قصه دکتر شریعتی را با مسئله قتل شمس آبادی و شهید جاوید مقایسه کردند و طرح آنها را نادرست و موجب اختلاف میدانستند. ر.ک: صحیفه امام، ج4، صص236-237. و ج7، صص39-40 و 406-410 و ج8، صص533-534 و ج9، صص43-44.
2- ر.ک: یادها 29: خاطرات حجتالاسلام و المسلمین اسماعیل فردوسی پور، تدوین فرامرز شعاع حسینی، رحیم روحبخش، تهران: عروج (مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی ره)، 1378.ص 181-183.
3- صحیفه امام، ج3، ص206.
4- به عنوان مثال میتوان به مخالفت صریح امام با مجاهدین خلق و مخالفت با درخواستهای مکرر برخی روحانیان مبارز مبنی بر تأیید این سازمان انحرافی، اشاره کرد که به جدایی موقت سیدمحمود دعایی و قهر او از امام انجامید. در مواجهه با مجاهدین خلق، اگرچه امام بعد از کشف انحراف آنان، از ابراز نظر علنی خودداری ورزید و در سطح عمومی آنان را افشا و رسوا نکرد اما دیدگاه امام نسبت به این تشکیلات التقاطی، بر روحانیان مبارز نجف از جمله آقای دعایی کاملاً معلوم نبود و او هرگز نتوانست نظر امام را در مورد این سازمان تغییر دهد. همچنین میتوان به تذکر مکتوبِ امام به آقای سیدحمید روحانی اشاره کرد که ایشان را از درج تعابیر تمجیدآمیز برای برخی گروههای مبارز مسلح متدین، منع نمود.
ر.ک: صحیفه امام، ج3، ص ۴۵.
5- این مواضعِ روشنگرانه امام که در اوجِ بحثهای طرفداران و منتقدانِ شریعتی نگارش یافته، بنا به گفته استاد روحانی به نگارنده(به تاریخ ۱۵/۹/۱۴۰۱) در همانزمان انتشار عمومی یافته است. گرچه تا کنون در منابع تاریخی از پرسشگرِ مربوطه، سخنی به میان نیامده، اما بنا به برخی قرائن، نگارنده را باور آن است که این پرسش به احتمال زیاد توسطِ علامه مصباح از محضر امام خمینی پرسیده شده است. امیدواریم در آینده در این زمینه به شواهدی دست یابیم.
6- صحیفه امام، ج 3، ص 203-204.