ضرورت تعادل «خوف و رجا» در زندگی
فرزاد محمدیان
برخی از مردم همواره در بیم و هراس به سر میبرند. این ترس چنان آنان را در بر میگیرد که از کار و زندگی میافتند و دچار اضطراب و افسردگی میشوند. کسانی که گناهی کرده باشند بیشتر در معرض چنین حالتی قرار میگیرند. از سوی دیگر برخی از مردم به تعبیر عوام در خوشی کاذب هستند و امید زیادی دارند و از گناه کردن نمیهراسند و با ادعای امید به کرم و فضل الهی، بر این باورند که از عدل الهی رهایی مییابند.
اینگونه رفتار توام با افراط و تفریط بر خلاف آموزههای اسلامی است؛ یعنی همان طوری که نومیدی از توبه و شفاعت باطل است، امید بیش ازاندازه که مایه جرات و گستاخی شود نیز امری مردود است. نویسنده در این مطلب درباره ضرورتهای حفظ اعتدال در خوف و رجا و امید و ناامیدی سخن گفته است.
***
نقش باورها در رفتارها
شکی نیست که هستی شناسی و جهانبینی در تولید باورها و عقاید نقش کلیدی دارد و این باورها و عقاید بیشترین تاثیر مستقیم را بر رفتارها بجا میگذارد. ممکن است که انسان به امری یقین صد در صدی داشته باشد و در مقاماندیشه اهل جزم و یقین باشد، ولی بدان اعتقادی نداشته باشد و حتی به انکار آن بپردازد؛(نمل، آیه 14) اما وقتی چیزی به عنوان باور و اعتقاد آدمی در آمد، کمتر چیزی میتواند مانع تاثیر اعتقاد در رفتار و عمل او شود؛ از این روست که اهل باور و ایمان، اهل عزم و همت قوی هستند و همه رفتارهایشان تحت تاثیر مستقیم و غیر مستقیم باورهایشان قرار میگیرد.
رفتار خلاف حضرت آدم(ع) ریشه در عدم باور و اعتقاد داشت؛ زیرا او میدانست که از خوردن میوه درخت ممنوع نهی شده است؛ اما به این باور نرسیده بود که این منع به صلاح و خیر اوست؛ از این رو با کوچکترین تشکیکی که ابلیس میافکند و میگوید که علت منع، عدم دستیابی به پادشاهی جاودانه و رستگاری دائمی و عدم خروج از بهشت و رسیدن به مقام فرشتگان است،
(طه، آیه 120) وسوسه میشود تا از میوه درخت بخورد و اینگونه نشان داد که عزم ندارد؛ زیرا جزم او به باور و اعتقاد تبدیل نشده بود تا موجب عزم وی شود. از همین روست که خداوند میفرماید در آدم عزمی نیافتیم.(طه، آیه 115)
به هرحال، خاستگاه اصلی رفتار آدمی، حوزه فلسفی و معرفتی و نیز حوزه باورها و عقاید قلبی است.
خداوندهای متصور انسان
انسان وقتی به هستی مینگرد و خدا را به عنوان آفریدگار و مالک و پروردگار خود میبیند، به این نتیجه میرسد که کاری کند محبوب خداوند شود و رضایت او را به دست آورد. اینگونه است که به اطاعت خدا میپردازد و تبعیت از خدا و دستورهایش را در برنامه زندگی اش قرار میدهد.
تصوری که مردم از خدا دارند نقش اساسی را در رفتارهای آنان ایفا میکند. اینگونه است که برخیها تحت تاثیر باورهای خود خداترس و یا خداگریز یا خداخواه میشوند.
ضرورت تعادل در بیم و امید
برخی انسانها دررابطه با خداوند و عملکرد خود چنان امیدوارند که گویی خدا همه خطاهایشان را نادیده خواهد گرفت و به طور حتم آمرزیده شده و به بهشت در خواهند آمد که چنین نگرشی آنان را ممکن است دچار غفلت و تجری و گستاخی در گناه بنماید. در مقابل، عدهای دیگر چنان از خدا و گناه و آینده خود ناامیدند که پیوسته برای خود آیه یاس میخوانند و خدا را از صفت غفاریت و بخشش بدور میدانند.
از نظر آموزههای اسلامی به هماناندازه که خوف بیرجا نادرست و باطل است، رجای بدون خوف هم غلط و باطل است. از این رو، هم تفکراتی که موجب یاس میشود، مردود دانسته شده و اهل نومیدی به عنوان گمراه معرفی شده (حجر، آیه 56) و هم تفکراتی که موجب تجری در فرد میشود و او را به دلیل تصور نادرست از آموزههایی چون شفاعت به گناه و گستاخی سوق میدهد، مردود معرفی شده و بشدت با آن مقابله گردیده است.
امام صادق(ع) برای اینکه مرزها و حدود امیدواری به رحمت خدا معلوم شود و کسی بیش ازاندازه امید نبندد که موجب گستاخی و تجری او شود، میفرماید: أُرْجُ اللهَ لایجْرِئُکَ عَلَی مَعاصِیهِ وَ خَفِ اللهَ خَوفاً لایۆیسُکَ مِنْ رَحْمَتِهِ؛ به خدا امید داشته باش تا جایی که تو را بر گناه و نافرمانی او دلیر نکند و از خدا بترس تا جایی که تو را از رحمتش ناامید نسازد.(بحارالانوار، ج 70، ص 384)
امیر مومنان(ع) به مردی که ترس خدا بر چهره او اثر گذاشته بود، نظر کرد و فرمود: «تو را چه شده؟» عرض کرد: «از خدا میترسم».فرمود: «ای بنده خدا! از گناهانت بترس و از عدل خدا بیم دار و بر حقوق بندگان خدا که بر گردنت هست، بیندیش و خود را از آنها رها ساز. همچنین از آنچه خدا تو را بر آن مکلف ساخته و اطاعتش ننمودهای و نافرمانی اش را در آنچه تو را نهی کرده انجام داده ای، بترس. اگر چنین نکردهای از خدا هم ترس نداشته باش که تو به وظیفه ات عمل کردهای و او نیز به کسی ظلم نمیکند و بیشتر از آنچه که سزاوار کسی است، هرگز عذاب نخواهد کرد، مگر آنکه از بدفرجامی به سبب دگرگون شدن نعمتها و مبتلا شدن بر امتحانات الهی بر حال خود بیم داشته باشی. پس اگر بخواهی که خدا تو را از فرجام بد ایمنی بخشد بدان که هر کار خیری که به آن روی آوری از فضل خدا و توفیق از جانب اوست و به هر کار بدی که به آن دست بزنی و کیفر نبینی به سبب آن است که خدا به تو مهلت داده و کیفرت را به تأخیر انداخته تا به خود آیی و توبه نمایی تا سرانجام به عفو خدا نائل گردی.(الحیات، ج 1، ص 404)
شخصی به امام صادق(ع) گفت: گروهی از دوستان شما گناه میکنند و میگویند به رحمت خدا امیدواریم!
امام فرمود: آنها دروغ میگویند که دوست ما هستند، بلکه قومی هستند که آرزوهای بیجا، آنها را به این طرف و آن طرف میکشاند. کسی که به چیزی امیدوار باشد برای رسیدن به آن کار میکند و کسی که از چیزی بیمناک است از آن دوری میکند.(داستانهای اصول کافی، ج 1،ص 434)
امیدواری در کنار بیم و نگرانی
هرچند رحمت الهی بیکران است و در آیات قرآن آمده که خداوند به پیامبرش چنان اجازه شفاعت در امت میدهد تا ایشان خشنود شود. (ضحی،آیه 5 ) حتی پس از نومیدی از شفاعت پیامبر(ص) برخی امید به رحمت گسترده الهی دارند و دل در گرو رحمت او بستهاند؛ چرا که خداوند آنچنان از مردمان و جنیان درمیگذرد که حتی ابلیس در ورود به بهشت طمع میکند که در این باره امام صادق(ع) میفرماید: إذا کانَ یومَ القِیامَهًِْ نَشَرَ اللهُ تَبارَکَ وَ تَعالی رَحمَتَهُ حَتَّی یطمَعَ إبلِیسُ فِی رَحمَتِهِ؛ وقتی روز قیامت شود، خداوند رحمتش را میگسترد، تا آنجا که ابلیس نیز در آن طمع کند.
(شیخ صدوق، الامالی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1362 ش، ص 205)
اما آن حضرت در عین حال به مردمان هشدار میدهد که هرگز توبه و استغفار را فراموش نکنند؛ پس نه چنان نومید شوند که گرفتار گناه بیشتر شده و بگویند که آب که از سر گذشت چه یک وجب چه صد وجب، بلکه باور داشته باشند که خداوند توبهپذیر و شفاعتپذیر است و هرگز نباید دچار افسردگی از گناه شوند و دست به دامن توبه نشوند و نیز چنان امیدوار شوند که گرفتار تجری و گستاخی گردند. از این رو وقتی به حضرت صادق(ع) گفته شد گروهی نافرمانیهای خدا را به جا میآورند و میگویند ما به رحمت خدا امید داریم و پیوسته چنین کنند تا مرگشان فرا میرسد، فرمود: اینان مردمی هستند که در آرزوها سرگردانند، دروغ میگویند، امیدوار نیستند، زیرا کسی که به چیزی امیدوار باشد آن را طلب کند و هر که از چیزی بترسد از آن فرار نماید. (كافى، ج 2، ص 68)
حضرت صادق(ع) میفرماید: برای مومن سزاوار است که از خدا چنان بترسد که گویی بر بالای آتش قرار گرفته و (بر رحمت و فضل )
خدا چنان امیدوار باشد که گویی او از اهل بهشت است، سپس فرمود خداوند عزوجل در نزد گمان بنده اش میباشد اگر گمانش خوب باشد خداوند به گمان او تحقق بخشد و اگر گمانش بد باشد خدا نیز با او همانگونه رفتار کند. (مجمع البيان: ج 9 ص 14)
به امام صادق(ع) عرض شد در وصیت لقمان چه بود؟ فرمود در آن شگفتیها بود و از همه شگفتتر این بود که به پسرش گفت: از خدا چنان بترس که اگر تمام نیکیهای جن و انس را به پیشگاهش ببری (در مقام عدل ) باز هم تو را عقوبت کند و به (رحمت واسعۀ ) خدا چنان امیدوار باش که اگر تمام گناهان جن و انس را به درگاهش ببری باز به تو رحم فرماید. سپس حضرت صادق(ع) فرمود:هیچ مومنی نیست جز اینکه در قلب او دو نور است. نور خوف از خدا و نور امید (به کرم و رحمت خدا ) که اگر این وزن شود بر آن فزونی نیابد و اگر آن وزن شود بر این فزونی نیابد. (كافی، ج2، ص 67)
انسان نباید از رحمت خداوند و توبه پذیری او نومید شود و گرفتار افسردگی و یاس گردد و نه صد درصد امیدوار باشد، که با این روحیه به ارتکاب گناه و ناهنجاری تجری یابد. امام صادق(ع) میفرماید: گاهی بنده گناهی مرتکب میشود و خداوند عزوجل به جهت آن گناه او را داخل بهشت گرداند.(راوی گوید ) گفتم: ای پسر پیغمبر خدا، به جهت گناه، او را داخل بهشت گرداند؟ فرمود بلی او گناه میکند و همیشه از آن بیمناک است و نفس خود را (که وادار به گناه کرده ) دشمن دارد، پس خداوند به او رحم فرماید و داخل بهشتش گرداند.
امام(ع) همچنین میفرماید: گاهی فاصلۀ میان مرد و بهشت به سبب زیادی گناهانش بیشتر از فاصله میان زمین تا عرش میباشد و در آن حالت میماند مگر اینکه از روی پشیمانی از ترس خداوند عزوجلگریه کند تا اینکه فاصله او با بهشت کمتر از فاصله پلک چشم تا خود چشم باشد. (احادیث از جلد چهارم میزان الحکمه)
پس بهترین راه آن است که تعادل میان خوف و رجا و بیم و امید برقرار باشد تا زندگی ما نظم درست یافته و از افراط و تفریط در امان باشیم.