kayhan.ir

کد خبر: ۲۵۵۳۷۹
تاریخ انتشار : ۱۸ آذر ۱۴۰۱ - ۲۰:۱۵

مبانی اولیه حقوق (1)(پرسش و پاسخ)

 
 
پرسش:
آیا انسان‌ها با قطع نظر از اینکه شارع مقدس احکام و دستوراتی را برای آنها بیان کند، خودشان دارای حق و حقوقی هستند و اسلام هم همین حقوق واقعی انسان‌ها را تایید و بیان کرده یا اینکه حق و حقوق مردم اساساً مولود و معلول احکام و دستورات دین است؟
پاسخ:
منشأ حقوق اولیه انسان
به طور کلی دو دیدگاه در این رابطه مطرح است؛ 1- دیدگاهی که حسن و قبح عقلی را قبول ندارد و خود را تابع محض دستورات و احکام شرع می‌داند،‌ که به طور طبیعی قائل به هیچ‌گونه فلسفه اجتماعی و اصول و مبانی حقوقی اولیه نیست، و در سیره نظری و عملی او تعبد محض حکمفرماست 2- دیدگاهی که معتقد به حسن و قبح ذاتی است و بر این باور است که دستورهای اسلام تابع حسن و قبح واقعی است و حق و عدالت واقعیت دارند و اسلام واقعی بودن آنها را به رسمیت شناخته است. بنابراین ما می‌توانیم بررسی کنیم که اسلام چه مبانی اصولی و حقوقی اولیه‌ای دارد و چه چیزهایی را مبنای ذی‌حق بودن انسان می‌داند که براساس آن قانون و تکالیفی را مشخص کرده است؟ و چون عدالت عبارت است از: «اعطاء کل ذی حق حقه» یعنی رساندن هر حقی به صاحبش،‌ باید ببینیم مطابق اصولی که از قرآن کریم و دستور پیشوایان دین استنباط می‌شود.
مبانی اولیه حقوق اسلامی چیست؟ و چطور می‌شود بین انسان و یک شیئی دیگر علاقه خاصی پیدا شود که نام آن حق است و اگر کسی آن چیز را از او بگیرد گفته می‌شود که حق او را سلب کرده؟ موجد این علاقه چیست؟ 
نظام علی و معلولی و پیدایش حق
موجد علاقه میان انسان و اشیاء که پیدایش حق را به دنبال دارد، نظام علت و سبب و نظام علی و معلولی جهان هستی است. موجد یا علت یا سبب بر دو قسم است: یا فاعلی است یا غایی. یعنی چیزی که سبب یا علت پیدایش چیز دیگر می‌شود، یا از آن جهت است که فاعل و کنننده او است. مثلا انسان که تکلم می‌کند،‌ فاعل کلام خویش است و البته اگر این فاعل نبود آن فعل یعنی آن کلام هم نبود، یا از آن جهت است که غایت و مقصد آن فعل است و آن فعل مقدمه و وسیله است برای به وجود آمدن آن غایت و مقصد. که اگر  این مقصد و هدف نبود، هرگز این سخن و کلام به وجود نمی‌آمد. در باب حق و ذی‌حق که می‌گوییم یک نوع علاقه خاص بین بشر و مخلوقات این عالم پیدا می‌شود و بشر برای خود حقوقی در این عالم قائل می‌گردد، باید ببینیم این علاقه از کجا پیدا شده و چه رابطه‌ای میان آنها است؟ آیا از نوع علاقه فعل با فاعل است یا از نوع علاقه وسیله و مقصد و مقدمه و ذی‌المقدمه؟
علاقه غایی میان حق و ذی‌حق
براساس عقاید و جهان‌بینی اسلامی در باب انسان و عالم و حیات و هستی و بین انسان و مواهب عالم علاقه‌ای غایی و خاص وجود دارد. یعنی بین انسان و مواهب عالم در متن خلقت و در نقشه کلی خلقت علاقه‌ای و رابطه‌ای است، به طوری که اگر انسان جزو این نقشه نبود، حساب این نقشه حساب دیگری بود. در قرآن کریم مکرر خداوند تصریح می‌کند که به حسب اصل خلقت، مواهب عالم برای انسان آفریده شده است. پس از نظر قرآن کریم، قبل از آنکه بشر بتواند فعالیتی بکند و دست به کار و اقدامی بزند و قبل از آنکه احکام و دستورات دین به وسیله پیامبر اکرم(ص) به مردم اعلام شود، یک نوع علاقه و ارتباط خاص بین انسان و مواهب خلقت وجود دارد و این مواهب مال انسان و حق انسان است. قرآن کریم می‌فرماید: «خلق لکم ما فی‌الارض جمیعا» خدا هرچه در زمین است برای شما و به خاطر شما آفرید.(بقره- 29) یا در سوره اعراف آیه 10 در مقدمه داستان خلقت آدم می‌فرماید: «ولقد مکنا کم فی‌الارض و جعلنا لکم فیها معایش قلیلا ما تشکرون» ما شما را در زمین جا داده و مستقر کردیم و در این زمین برای شما موهبت‌هایی قرار دادیم که مایه تعیش و زندگی شما است. اما شما عده کمی شکر این نعمت را به‌جا می‌آورید. شکر هر نعمت یعنی اینکه از آن نعمت همان استفاده‌ای را بکنند که برای آن استفاده آفریده شده است. همچنین در سوره جاثیه آیه 13 می‌فرماید: «سخرلکم ما فی‌السموات والارض جمیعا منه ان فی ذلک لایات لقوم یتفکرون» او آنچه در آسمان‌ها و آنچه در زمین است همه را مسخر شما از سوی خودش کرده و در این کار نشانه‌‌های(مهمی) برای اهل خرد و اندیشه‌ورزی است. 
(ادامه دارد)