ایرانهراسی در روزنامه مدعی اصلاحطلبی
سرویس سیاسی-
روزنامه شرق در سرمقاله دیروز خود نوشت: «...از منظر سیاسی، ایران یکی از گزینههای پیشروی اروپا برای تأمین بخشی از انرژی مورد نیاز خود است؛ فرصتی ذیقیمت برای کشور که رقبایی مانند روسیه و قطر آن را با دقت رصد میکنند و چهبسا در تلاش برای جلوگیری از این امر هستند. از سوی دیگر، تبدیل این تمایل به پروژهای عینی، نیازمند الزاماتی است که تغییر رویکردهای پرهزینه تنشزا در سیاست خارجی در زمره مهمترین آنهاست.
سوگمندانه باید اعتراف کرد این رویدادها در پرتو ایرانهراسی برخاسته از چالش هستهای شکل گرفت و با توجه به تصمیم آمریکا برای خروج از منطقه، بهسرعت کشورهای همسایه جنوبی ایران را به سمت عادیسازی روابط با اسرائیل و جایگزینی این رژیم با آمریکا برای تأمین امنیت خود سوق داد. گزاره رایج و مورد قبول اکثر نظریهپردازان روابط بینالملل، ارتباط تنگاتنگ توسعه و سیاست خارجی است. در جهان امروز، توسعه کشورها به نحوی انکارنشدنی با جهتگیریهای سیاست خارجی پیوند خورده است. سطح اصطکاک و تنش کشورها با همسایگان و محیط بینالملل، نسبت مستقیمی با توسعهنیافتگی دارد. به بیان دیگر، یکی از موانع توسعهیافتگی، محیط متشنج سیاست خارجی است.»
این نوشتار افزوده: «عبور قدرتمندانه از شرایط پیچیده حاکم بر منطقه و جهان، رفع مخاطرات امنیتی و استفاده بهینه از ظرفیتهای کمنظیر (انرژی، جایگاه ژئوپلیتیک کشور) نیازمند اقداماتی است که اهم آن را میتوان اینگونه فهرست کرد: 1-دستیابی هرچه سریعتر به مذاکرات هستهای و آزادسازی ظرفیتهای کشور. هر روز تأخیر در این مهم، علاوهبر زیان اقتصادی، در حکم ازدستدادن فرصتهای سیاسی است. 2-تغییر رویکرد و نگاه به آمریکا ازستیزهجویی مطلق به «تعامل توأم با رقابت». شرایط ناشی از جنگ اوکراین و تغییرات وسیع در مناسبات بینالمللی فرصت مناسبی برای این کار است. 3-استفاده از فرصت جنگ اوکراین و نقشآفرینی در دیپلماسی انرژی. سابقه تلاش اروپا برای نجات برجام در دوره ترامپ نشان داد در فضای متشنج روابط ایران و آمریکا، فرصت استفاده از نیاز شدید اروپا به انرژی ایران نیز از دست خواهد رفت.»
چنانکه خواندید روزنامه مدعی اصلاحطلبی عملا خود در پروژه ایران هراسی قرار دارد و به ترویج آن میپردازد. چرا که اگر چنین نبود هیچگاه نویسندهای (ظاهرا) ایرانی در روزنامهای آن هم (ظاهرا) ایرانی به اتهام زنی به کشور خود پرداخته نمیشد. در سطرهای بالا در نهایت تاسف ایران به تنش آفرینی با کشورهای دیگر متهم شده است.
درک و فهم نویسنده این سطرها از جهان و شرایط حاکم بر آن تا ایناندازه است که در راهکارهایش به ایران توصیه میکند ازستیزه جویی با آمریکا دست بردارد. مشکلات میان ایران و آمریکا در مورد مسایلی مانند تقسیم ارث پدر نیست بلکه ماهیت آمریکا ماهیتی برخاسته از ابرقدرتی لیبرال است که به هیچ چیزی متعهد نیست. این کشور براساس آن روحیه استعمارگر است و به اعمال قدرت خود میپردازد همچنانکه در روزهای اخیر در مورد پاکستان و عمران خان شاهد بودیم. در چنین حالتی اگر نظامی، یوغ بردگی آمریکا را نپذیرفت و مانند آلسعود به گاوشیرده آنها تبدیل نشد و خواست استقلال و شرف سرزمینش را حفظ کند مورد دشمنی آن کشور واقع میشود.
نکته دیگر در این باره که نویسنده تحقق توسعه را به شرط عدم تنش با دیگر کشورها منوط دانسته که در این باره باید گفت هیچ کشوری در جهان نیست که بهاندازه آمریکا دارای تنش با کشورهای مختلف جهان باشد چگونه این کشور به توسعه یافتگی رسیده؟! البته مصادیق دیگری در این باره نیز هست ضمن آنکه بیان این مورد به معنای تصدیق تنشآفرینی نیست بلکه هدف نشان دادن بیپایه و اساس بودن گزارههایی است که در نوشته آمده بود.
در ادامه یادداشتی را که در شماره دیروز یکی دیگر از روزنامههای اصلاحطلب منتشر شده را آورده ایم که در آن به علت دشمنی آمریکا با کشورهایی نظیر ایران و یا کوبا و ونزوئلا و... پرداخته شده، اینکه روزنامه اصلاحطلب شرق بردگی آمریکا را میپسندد موضوعی تأسفانگیز است.
آمریکا تنها به منفعت خودش میاندیشد
در روزنامه اعتماد و در یادداشتی که به موضوع آمریکا اختصاص دارد آمده بود: «پس از تبديل شدن ايالات متحده آمریکا به يكي از قدرتهاي بزرگ جهان، سياستهاي منفعتي مليگرايانهاي را در پيش گرفت كه صرفا در راستاي منافع ملي خودش بود. سياستي مانند عدم پذيرش نيروهاي نظامي ساير كشورها در نزديكي مرز كشورش، مانند آنچه در بحران اوكراين رخ داد (عدم تحمل روسيه در مورد نفوذ غرب به مرزهايش). علت حمله روسيه هم صرفا جلوگيري از توسعه غرب در مرزهاي روسيه بود، امري كه آمریکا در نزديكي مرزهايش نميپذيرد و به همين علت كوبا هنوز هم شامل تحريمهاي دايمي هست.»
در ادامه این یادداشت افزوده است: «چيزي كه آشكار است، اين است كه وقتي بين حقوق بينالمللي و منفعت داخلي تضادي رخ بدهد، آمریکا قطعا منفعت داخلي خود را ترجيح داده و بر اساس آن عمل ميكند. در ماجراي اوكراين به خوبي شاهد آن هستيم كه اوكراين به عنوان متحد غرب و ايالات متحده، در مقابل روسيه تنها شد و تضمينهايي كه در گذشته به او داده شده بود، هيچكدام عملياتي نشد و اين سياست ميتواند در دكترين ساير كشورهاي متحد آمریکا رخنه كند كه تكيه بر اين كشور اشتباهي راهبردي است. همچنين نتيجه چنين سياستي هم، شكست خواهد بود كه ميتوان به نتايج تحريم كره شمالي، ونزوئلا، ج.ا. ايران، كوبا، روسيه و... اشاره كرد كه هيچكدام از آنان حاضر به پذيرش منفعت مورد پسند ايالات متحده نشدند و ادامه آن قطعا به ضرر آمریکا خواهد بود. همچنين بايد گفت كه سياست منفعتطلبانه آمریکا آنقدر به تضاد و اختلاف در درون كشور و نيز با ساير متحدين خود خواهد انجاميد كه سرانجامي برايش، جز ضعف و زوال در بر نخواهد داشت.»
پس آنچه به تضاد و تعارض میان ایران و آمریکا منجر شده سرفرود نیاوردن کشورمان در برابر اراده استعماری آمریکا است.
نگرانی از حذف بانیان وضع موجود از دولت سیزدهم
روزنامه همدلی در مطلبی به نقل از غلامعلی جعفرزاده ایمن آبادی نوشت: «آقای رئیسی باید بداند که از جمله ایشان یعنی «بانیان وضع موجود» سوءاستفاده شده و به یک انتقامگیری بزرگ تبدیل شدهاست.»
در ادامه این مطلب آمده است: «گویا قرار است در دولت سید ابراهیم رئیسی یک نسلکشی مدیریتی رخ دهد. گفته میشود در فاز اول قرار است چهار هزار مدیر جابهجا یا عزل کنند و مسئولیتهایشان را از آنها بگیرند. این چهارهزار نفر کسانی هستند که جمهوری اسلامی روی آنها سرمایهگذاری کرده و در واقع مجری دستورات هستند. این مدیران سیاستگذار نیستند. بنابراین به کار بردن لفظ «بانیان وضع موجود» برای این گروه از مدیران یک انتقامگیری سیاسی است. با این کار فقط سرمایههای کشور از بین میرود. افراد جایگزین از وزرا تا مدیران کل اغلب فاقد هر گونه تجربه، سواد و ... هستند. مردم هم اذعان دارند که تیم آقای رئیسی بیسواد و کم تجربه و ناکارآمدی است.»
نگرانی و دروغ پردازی مدعیان اصلاحات درخصوص تغییر مدیران در دولت رئیسی در حالی است که اتفاقا انتصابات در دولت سیزدهم با کندی صورت گرفته و انتقادات زیادی را در محافل سیاسی و رسانهای به دنبال داشته است. بدون شک تاخیر بیش از حد در تغییر بانیان وضع موجود که 8 سال بر مصادر دولتی تکیه زده بودند، بهویژه در بخشهای اقتصادی، وعدههای رئیسجمهور در رفع مشکلات اقتصادی مردم را با اختلال مواجه خواهد کرد.
عدم درک درست از وقایع بینالمللی
روزنامه اعتماد در یادداشتی در شماره دیروز خود با عنوان «نقد مشترک نیروهای سیاسی» که به قلم یکی از تئوریسینهای جریان مدعی اصلاحطلبی نوشته آورده بود: «اين رويكرد [قابل فهم دانستن نگرانیهای روسیه از جانب اوکراین] مبتني بر نظريه واقعگرايي در روابط بينالملل است. اتفاقا در ماجراي حمله اخير ايران به اربيل نيز از همين منطق استفاده كردند. نتيجه طبيعي تن دادن به اين منطق و رويكرد اين است كه چيزي به نام حق و قانون فراتر از قدرت و منافع در روابط بينالملل اعتبار حقوقي ندارد، يا حداقل ميتوان گفت كه قانون و حقوق هنگام مغايرت با امنيت ملي، كنار گذاشته و قدرت و زور جايگزين آن ميشود. تشخيص مغايرت يك پديده با امنيت ملي هر كشوري نيز برعهده مقامات همان كشور است و نميتوان كشورها را در اين تشخيص مقيد و محدود كرد.»
عدم درک درست از وقایع بینالمللی و مناسبات جهانی به اینجا ختم میشود که در سطرهای فوق دو مورد به عنوان مصادیق شبیه به هم ذکر شده است. موضوع حمله موشکی کشورمان به مقرهای جاسوسی سازمان موساد در کردستان عراق پس از سلسله اقدامات رژیم جعلی صهیونیستی در حمله به مقرهایی بود که نیروهای ایرانی در آنها حضور داشتند.
اما موضوع روسیه یک امر پیشگیرانه بود. مطابق قوانین بینالمللی ایران این حق را داشته و دارد که پاسخ یک تهاجم را به شکلی که خود صلاح میداند بدهد. حالا باید از این روزنامه اصلاحطلب پرسید که چگونه دو امر متفاوت را به عنوان مصادیق شبیه عنوان کرده و در نهایت نتیجه نادرست از آن گرفته که عبارت است: «نتيجه طبيعي تن دادن به اين منطق و رويكرد اين است كه چيزي به نام حق و قانون فراتر از قدرت و منافع در روابط بينالملل اعتبار حقوقي ندارد، يا حداقل ميتوان گفت كه قانون و حقوق هنگام مغايرت با امنيت ملي، كنار گذاشته و قدرت و زور جايگزين آن ميشود.»
برخلاف ادعای این نوشتار و مطابق قوانین بینالمللی ایران این حق را داشته که پاسخ رژیم صهیونیستی را بدهد.