بـر مـدار حـق
احمدحسين شريفي
حدود یک سال از وداع جانسوز امّت حزبالله با عمار انقلاب میگذرد و هنوز داغ فراق آن حکیم مجاهد بر دل تشنگان حق و حقیقت مانده است. خسارتی که سنگینیاش برای حوزه علمیه و حوزه معارف اسلامی تا سالهای سال باقی خواهد ماند. علامه مصباح در میان خواص و نخبگان جمهوری اسلامی چهره شناختهشدهای بود اما نه آن طور که رهبر انقلاب او را میشناخت و معرفی میکرد. در آستانه اولین سالگرد رحلت این عالم ربّانی، به پاسداشت مقام علم و معرفت از امروز کتاب
«بر مدار حق» را که تلاش یکی از شاگردان علامه در توصیف سلوک علمی و عملی آن پارسای پرهیزگار است بازنشر میدهیم؛ چرا که به تعبیر رهبر انقلاب فضل آقای مصباح در شاگردانش هم سرریز شده و حتماً مطالب این کتاب ارزشمند برای مخاطبان گرامی قابل استفاده خواهد بود.
بهجای مقدمه
فروغ روی تو بر جان چنان تجلی کرد
که بر سواد شب تیره پرتو مصباح
سخن گفتن از سلوک علمی و عملی حکیم فرزانهای که خمینی کبیر(ره) او را «ذو الشهادتین» میدانست و علامه علامهپروری چون طباطبائی بزرگ او را در میان شاگردان خویش «همچون انجیر در میان سایر میوهها» میشمرد چرا که در گفتار و رفتار و اندیشه او امر زائدی نمیدید، سخت و دشوار است.
نوشتن از اوصاف کسی که شهید بهشتی او را «مصباح دوستان» توصیف میکرد و آیتالله شبیری زنجانی در وصف او میگوید «آقاي مصباح را خدا مربي خلق کرده است» و آیتالله مشکینی او را «از خزانههای وجودی» حوزههای علمیه و «شمشیر برنده اسلام در مقابل کفر» معرفی میکرد و آیتالله مظاهری «حمایت از او را حمایت از امام زمان» میداند و آیتالله جوادی آملی بعد از ذکر نام او میگوید «روحی له الفداء» سهل و ساده نیست.
برشمردن ویژگیهای علمی و عملی مردی که رهبر فرزانه انقلاب اسلامی در وصفش کلمات سترگ و جملات شگرفی بیان کرده و او را همواره «بر مدار حق» و از «برکات ماندگار حوزه علمیه قم» و «وجودی مبارک و مغتنم» و «منبع فکر و اندیشه بیغل و غش معارف اسلامی» و «فقیه، فیلسوف، متفکر و صاحبنظر در مسائل اساسی اسلام» و «پرکننده خلأ علامه طباطبائی و شهید مطهری» و «عقبه تئوریک نظام» و «یک شخصیت علمی فکری روشنفکری برجسته» دانسته و در قدردانی از منزلت او فرموده است: «بنده هم به سهم خودم قدر آقای مصباح را میدانم. واقعاً میدانم که ایشان در کشور و برای اسلام چه وزنهای هستند و حقاً و انصافاً ما امروز نظیر ایشان را حالا به این تعبیر بگوییم، خیلی نادر نظیر آقای مصباح ممکن است وجود داشته باشد با این وزانت علمی و عمق علمی و احاطه و وسعت و با این آگاهی و بینش و صفا.... این سه جهت در ایشان جمع است؛ هم علم، هم بصیرت به معنای حقیقی کلمه و هم صفا» بسیار سخت و دشوار است.
چگونه میتوان با کلمات کمرمق، مردی را ترسیم کرد که حکیم فرزانه انقلاب اسلامی، حضرت آیتالله خامنهای، خود را عزادار و سوگوار رفتن او دانست و در پیامی که برای هجران سنگینش صادر کرد، او را «عالمی ربانی»، «فقیه»، «حکیمی مجاهد»، «متفکری برجسته»، «مدیری شایسته»، «دارای زبانی گویا در اظهار حق» و «پایی با استقامت در صراط مستقیم» و دارای خدماتی کمنظیر در «تولید اندیشه دینی»، «نگارش کتب راهگشا» و «تربیت شاگردان ممتاز و اثرگذار» معرفی کردند و حضور انقلابی او را «در همه میدانهایی که به حضور او احساس نیاز میشد» کمنظیر دانستند و در بیان پارسایی و پرهیزگاری مادامالعمر ایشان، چنین شهادت دادند که «پارسائی و پرهیزگاری خصلت همیشگی ایشان از دوران جوانی تا آخر عمر بود» و در جملهای بلند و پرمعنا او را سالک «طریق معرفت توحیدی» معرفی کردند.
بیتردید، نمیتوان «دریا را در سبو گنجاند» و حق بدهید که نوشتن و گفتن از چنین مرد بیبدیل و بینظیری برای همچون من نارسا و ناتوانی بسیار دشوار است. در همین آغاز، میگویم که هرگز نمیتوانم «نمی» از «یم» وجود او را نمایان کنم و قطرهای از دریای علم و حکمت و سلوک مجاهدانه و زاهدانه او را به لبان تشنگان حقیقت برسانم.
کمال حسن رویت را صفت کردن نمیدانم
که حیران بازمیمانم چه داند گفت حیرانی
اما مگر ذهن و زبانی که پرورشیافته آن حکیم حکمت متعالیه و آن سالک «طریق معرفت توحیدی» است، میتواند به بهانه ناتوانی در نمایاندن چهره کامل ماه، آرام نشیند و زبان در کام گیرد و بهره خود را از شعاع نور حکمتتاب مصباح معرفت و چراغ فروزنده حکمت، بازگو نکند؟ مگر میتوان چشم عاشق را دوخت که معشوق را نبیند؟ و مگر میتوان پای بلبل را بست که بر گل ننشیند و برای گل نسراید؟
با همه خلق نمودم خم ابرو که تو داری
ماه نو هر که ببیند به همه خلق نماید
22 تیر 1400