تا مبارزه هست ما هستیم
رضا اسماعیلی
«تو چرا ميجنگي؟»
پسرم ميپرسد:
من تفنگم در مشت
كولهبارم در پشت
بند پوتينم را محكم ميبندم
مادرم
آب وآيينه و قرآن در دست
روشني در دل من ميبارد
پسرم بار دگر ميپرسد:
«تو چرا ميجنگي؟»
با تمام دل خود ميگويم:
«تا چراغ از تو نگيرد دشمن»
(محمدرضا عبدالملكيان)
شعر دفاع مقدس
مصداق «هنر موعود»
با پیروزی انقلاب اسلامی و تاکید معمار کبیر انقلاب حضرت امام خمینی (قدس سره الشریف) بر این نکته که «هنر دمیدن روح تعهد است در کالبد انسانها»، هنر و ادبیات صاحب تشخص و هویت شد و با زندگی مردم پیوند خورد. از همین رو،
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی هنرمندان و شاعرانی که از قبله و قبیله مسلمانی بودند، با لبیک به ندای حضرت امام - که سلام و درود خدا بر او باد - در سنگر مقدس هنر و ادبیات به دنبال ایفای این رسالت الهی و انسانی بر آمدند.
هنر و ادبیات، چیزی جز تعهد به انسان و تکریم کرامت های انسانی نیست. این تعریفی است که در منظومه «هنر موعود» باید به بازخوانی و تفسیر آن نشست. جملات زیر از شهید سعید آوینی، تفسیر گویا و روشنی برای تعریف هنر موعود است:
«هنرمند، رازدار خزائن غیبه است و زبان او زبان تمثیل و تمتل است؛ پس باید رمز و راز ظهور حقایق متعالی و کیفیت حضور و ظهور امر قدسی را در جهان بشناسد...»
آری، ما بهعنوان يك انسان مسلمان كه بهرهاي از هنر داريم، چشم به آيندة موعود دوختهايم. آيندهاي كه خورشيد مهدويت در آسمان جهان ميدرخشد و مستضعفان به وراثت زمين برگزيده ميشوند. بنابراين «هنر و ادبيات» ما بايد از هماكنون چشم به افق اين آيندة موعود بدوزد و هنرمندان ما براي رسيدن به قاف كمال چنين آيندة روشني، كمر همت ببندند. از اين منظر، ميتوان گفت كه هنر و ادبيات «دفاع مقدس و پايداري»، جلوهاي حماسي از هنر و ادبيات موعود است.
پایداری برای استقلال و آزادی
فلسفة هشت سال دفاع مقدس ملت سربلند ایران نيز چيزي جز زدن مُهر تأييد بر روي اين ادعاي روشن نبود. این که ما نسبت به «وضعیت موجود» که محصول زیادهخواهی جهانخواران است معترضیم و به دنبال تحقق آرمان شهر موعودیم. افق موعود در فرهنگ مقاومت و بیداری، چیزی جز «ظلمستیزی» و «مظلومنوازی» نیست. در طول هشت سال دفاع مقدس، مجاهدان جان بر کف اسلام با اقتدا به سرور و سالار شهيدان حضرت اباعبدالله الحسين(ع)، ثابت قدم و استوار بر این اصل پای فشردند که ما فرزندان عاشوراییم، نه ظلم ميكنيم و نه زير بار ظلم ميرويم.
ما ايستاديم تا به مستضعفان جهان جرأت و شهامت «نه» گفتن به قدرتهای استكباری و شيطاني را بياموزيم. ما ايستاديم تا به انسان بياموزيم كه «آزادی» گوهر نايابي است كه تنها با ايثار جان به دست ميآيد. ما ايستاديم و در كوره مقاومت آبديده شديم تا فرزندانمان در فردای تاريخ آزاد و سربلند زندگي كنند و با شبچراغ ايمان، خيمههای كفر و ظلمت و پلشتي را در سراسر گيتي به آتش بكشند. و بدينگونه بود كه فصل جديدی در ادبيات معاصر به نام «ادبيات مقاومت و پايداری» گشوده شد.
کارنامه درخشان شعر دفاع مقدس
شعر دفاع مقدس در مقایسه با سایر گونههای ادبی- از نظر کمی و کیفی- کارنامه پر و پیمانتری دارد. در طول چهار دهه گذشته شاعران بسیاری فراز و نشیبهای سرنوشتساز دفاع مقدس را دستمایه خلق و آفرینش آثار فاخر ادبی قرار دادهاند. شعر دفاع مقدس در تمام سالهای بعد از انقلاب در کسوت یک بسیجی جان برکف، همیشه در صحنه حضور داشته و رسالت خود را در پاسداری از انقلاب به خوبی انجام داده است، ولی این حرف به معنای به کمال رسیدن آن نیست. برای رسیدن به قله هنوز راه زیادی باقی مانده است.
شعر دفاع مقدس، شعری اصالتمند و رسالتمند است. خیمهای که بر عمود «عشق و ایمان و تعهد» بنا شده است. در جهانبینی اسلامی «هنر و ادبیات» سنگر رسالت و دانشگاه انسانسازی است، و بیهیچ تردیدی اسلام طرفدار و مُبلغ هنر و ادبیات متعهد است. هنرمند متعهد و آرمانگرا موجودی خیالپرداز و احساساتی نیست، بلکه انسانی است «شاعر» به معنای واقعی کلمه، شاعری از جنس «نور و حضور». هنرمندِ تراز اسلام، در سلوک هنرمندانه خویش به دنبال فاصله گرفتن از «عادت» و رسیدن به مرز «حقیقت» و «معرفت» است. تلاش هنرمندانی از این جنس، پرهیز از«عقلستیزی» و «عقلگریزی»، و ایجاد تعامل و پیوند بین «عقل و احساس» برای تحقق جامعه آرمانی و انسانی است. هنرمند پرورش یافته مکتب انسانساز«اسلام ناب محمدی» فقط به دنبال «تحریک احساسات» و ایجاد تاثرات عاطفی نیست. هنرمند پرورش یافته مکتب اسلام، با سلاح هنر خویش درصدد تلنگر زدن به اندیشه و شعور مخاطب و بیدار کردن او از خواب غفلت و رخوت و عادت است. به دنبال در انداختن «طرحی نو» در جان و جهان عالم هستی است.
از همین رو، ما در آیییه جان چنین هنرمندی، سیمای فرهیخته انسانی را به تماشا مینشینیم که از معبر عشق، به سرمنزل «عقل» میرسد و از شجره طیبه «حکمت و معرفت» میوه «دانایی و توانایی» میچیند. شعر شاعران دفاع مقدس، برآمده از جوهره و ذات فرهنگ شيعي است. شاعر دفاع مقدس، خضر راه بلدیست که با انگشت هنرش مسیر راستی و رستگاری را نشان میدهد و گمراهان را از چاه به راه میآورد تا زیر تابش آفتاب دانایی و بینایی تا «خدا گونکی» ببالند و قد بکشند.
رسالت یک هنرمند متعهد و مسئول آن است که در عالم هستی صلای بیداری بزند و چشمان خفتگان جهل را با نور آگاهی روشن کند. در آموزههای دینی نیز مبارزه با جهل و خرافه، جهادی بزرگ و قابل ستایش است. در اسلام مبارزه با آفات حقیقت سوزی همچون جهل و خرافات، رسالتی مقدس و همشأن رسالت پیامبران توحیدی است. چنانکه پیامبر اکرم(ص) به هنگام اعزام یکی از صحابه خویش به نام «معاذ بن جبل» به یمن به او چنین سفارش میکند: «ای معاذ! آثار جاهلیت و افکار و عقاید خرافی را از میان مردم نابود کن، و کوچک و بزرگ سنن اسلام را که همان دعوت به تفکر و تعقل است، احیا کن.»
هنر متعهد، در انداختن «طرحی نو»
آری، در جهانبینی اسلامی «هنر و ادبیات» سنگر رسالت و دانشگاه انسانسازی است، و بیهیچ تردیدی اسلام طرفدار و مُبلغ هنر و ادبیات متعهد است. هنرمند متعهد و آرمانگرا موجودی خیالپرداز و احساساتی نیست، بلکه انسانی است «شاعر» به معنای واقعی کلمه، شاعری از جنس «نور و حضور». هنرمندِ تراز اسلام، در سلوک هنرمندانه خویش به دنبال فاصله گرفتن از «عادت» و رسیدن به مرز «حقیقت» و «معرفت» است. تلاش هنرمندانی از این جنس، پرهیز از«عقلستیزی» و «عقلگریزی»، و ایجاد تعامل و پیوند بین «عقل و احساس» برای تحقق جامعه آرمانی و انسانی است. هنرمند پرورش یافته مکتب انسانساز «اسلام ناب محمدی» فقط به دنبال «تحریک احساسات» و ایجاد تاثرات عاطفی نیست. هنرمند پرورش یافته مکتب اسلام، با سلاح هنر خویش درصدد تلنگر زدن به اندیشه و شعور مخاطب و بیدار کردن او از خواب غفلت و رخوت و عادت است. به دنبال در انداختن «طرحی نو» در جان و جهان عالم هستی است.
از همین رو، ما در آیییه جان چنین هنرمندی، سیمای فرهیخته انسانی را به تماشا مینشینیم که از معبر عشق، به سرمنزل «عقل» میرسد و از شجره طیبه «حکمت و معرفت» میوه «دانایی و توانایی» میچیند. هنرمند مسلمان بسیجی
(به معنای واقعی کلمه)، خضر راه بلدی ست که با انگشت هنرش مسیر راستی و رستگاری را نشان میدهد و گمراهان را از چاه به راه میآورد تا زیر تابش آفتاب دانایی و بینایی تا «خداگونگی» ببالند و قد بکشند.
بیعت با بیداری
شاعر دفاع مقدس، هنرمندی موضعمند و آرمانگراست. آزادهای حقیقت کیش و مُصلحی روشن اندیش همچون «صفارزاده» است که با شبچراغ شعر و شعور، در کوچههای خاک به دنبال رد پای انسانی از جنس پیامبران الهی بود. انسانی که «ماه» را «آه» می کشید و ما را به «دیدار صبح» فرا میخواند و به «بیعت با بیداری» دعوت میکرد:
دوباره برمیخیزیم
به راه میافتیم
رفتن به راه میپیوندد
ماندن به رکود.
و این گونه است
که من همیشه از بیداری میگویم در شعر
وقتی که شهر خوابیده بود، بیدار بودم
و از بیداری گفتم
از راه، از حرکت
همیشه از بیداری میگویم.
تا بازوان عشق زیر سر ماست
باید بیدار بود
سلام بر تو
که بیداری ...
روایت شاعرانه واقعه
شعر دفاع مقدس، روایت مظلومیت انسان در شبیخون بیامان توپ و تانک و مسلسل است. شاعر دفاع مقدس، رزمندهای جان بر کف است که در قلب واقعه زندگی میکند. از همین رو روایت او از جنگ، روایتی بیواسطه و صادقانه است. او با احساسی زلال و با صداقتی مثالزدنی دست ما را میگیرد و به قلب حادثه میبرد. تصویرگریهای او از صحنههای جنگ و گزارش لحظه به لحظه او از واقعه باعث میشود ما با شاعر همذاتپنداری کنیم و همچون جان داغدار و بر گور اصالتهای بر باد رفته بگرییم.
با سلام و درود به ارواح طیبه شهیدان هشت فصل عشق، و با آرزوی پیروزی حقطلبان در سراسر جهان، این یادداشت را با فرازی درخشان از بیانات حضرت امام(ره) به پایان میبرم. فرازی که میتواند «فصلالخطابی» برای همه شاعران دفاع مقدس برای تداوم این راه روشن باشد:
«تا شرک و کفر هست، مبارزه هست و تا مبارزه هست، ما هستیم.»