kayhan.ir

کد خبر: ۲۳۱۳۶۷
تاریخ انتشار : ۱۳ آذر ۱۴۰۰ - ۲۰:۰۵
تقدیم به روح پر فتوح شهید سعید حاج قاسم سلیمانی

شهید و شهادت در آیینه شعر و ادب پارسی

 
 
 
رضا اسماعیلی
آتش داغی به جان مؤمنین افتاده است
گوییا از اسب، کوهی بر زمین افتاده است
شانه‌های مرتضی لرزید از این داغ سترگ
مالک اشتر مگر از روی زین افتاده است
عطر جنت در فضا پیچیده از هر سو مگر
کاروان مشک در میدان مین افتاده است؟
چارسوی این کبوترهای پرپر را ببین
آیه‌های روشن زیتون و تین افتاده است
دست بر دامان شاه تشنه‌کامان یافتند
دست‌هایش را که دور از آستین افتاده است
زوزۀ کفتارها از هر طرف برخاسته است
شک ندارم اینکه شیری در کمین افتاده است
کربلا در کربلا تکرار شد بار دگر
ماه زیر خنجر شمر لعین افتاده است
محشر کبراست در کرمان و در تهران و قم
در رگان شهر شور اربعین افتاده است
کوه آهن بر زمین افتاده یاران کاین چنین
لرزه بر‌اندام کاخ ظالمین افتاده است
سر جدا پیکر جدا این سرنوشت لاله‌هاست
خاتم ملک سلیمان بی‌نگین افتاده است
(سعید بیابانکی)
شهید و شهادت از مضامین معنوی و روشنی است که از گذشته تا به امروز همواره ذهن و زبان شاعران را به خود مشغول کرده و دستمایه خلق و آفرینش آثاری فاخر و مانا گشته است. 
شهید در نگاه شاعران به مشعل فروزانی می‌ماند که در پرتو نورش می‌توان راه را یافت و به سرمنزل مقصود راستی و رستگاری رسید. شهید به تعبیر آیت‌الله شهید مرتضی مطهری «شمع محفل بشریت» است: «مثَل شهید، مثَل شمع است كه خدمتش از نوع سوخته شدن و فانی شدن و پرتو افكندن است، تا دیگران در این پرتو كه به بهای نیستی او تمام شده بنشینند و آسایش بیابند و كار خویش را انجام دهند. آری، شهدا شمع محفل بشریت‌اند؛ سوختند و محفل بشریت را روشن كردند. اگر این محفل تاریك می‌ماند هیچ دستگاهی نمی‌توانست كار خود را آغاز كند یا ادامه بدهد... انسان كه در روز در پرتو خورشید تلاش می‌كند و یا شب در پرتو چراغ یا شمع كاری انجام می‌دهد، به همه چیز توجه دارد جز به آنچه پرتوافشانی می‌كند كه اگر پرتوافشانی او نبود همه حركت‌ها متوقف و همه جنب و جوش‌ها راكد می‌شد. شهدا پرتوافشانان و شمع‌های فروزنده اجتماع‌اند كه اگر پرتوافشانی آنها در ظلمات استبدادها و استعبادها نبود، بشر ره به جایی نمی‌برد.»
(مجموعه آثار شهید مطهری)
پیامبر اکرم(ص) نیز در‌باره مقام و جایگاه رفیع شهید فرموده‌اند: «أوَّلُ مَن يَدخُلُ الجَنّةَ شَهيدٌ...»، اولین کسی که داخل بهشت می‌شود، شهید است. (امام رضا، صحیفة الرضا، ج۱، ص۴۲).
شهید سید مرتضی آوینی نیز در‌باره زیبایی شهادت می‌گوید: «زندگی زیباست، اما شهادت از آن زیباتر است... پندار ما این است که ما مانده‌ایم و شهدا رفته‌اند، اما حقیقت آن است که زمان ما را با خود برده است و شهدا مانده‌اند.»
سخن گفتن از شهیدان و معطر کردن فضای جامعه به یاد و خاطره عاشورا مردان خداغیرتی که در فتنه‌‌ خیز حوادث و در هجوم ناجوانمردانه دشمن به مرزهای آرمانی و فرهنگی انقلاب اسلامی، با توکل بر خدا، عَلم قیام و مبارزه را 
بر دوش گرفتند و زندگی شرافتمندانه را در پناه مرگ شرافتمندانه یافتند، ضرورتی حیاتی و انکارناپذیر است که برای خود‌سازی و نو‌سازی معنوی خویش، بیش از پیش به آن نیازمندیم. به‌خصوص شهیدان از جان گذشته و وارسته‌ای که با دل سپردن به خدا، پشت کردن به زخارف دنیوی و انتخاب آگاهانه شهادت ثابت کردند که به راستی «شیفتگان خدمتند، نه تشنگان قدرت.» 
شهید در قاب و قالب شعر شاعران، مصداق انسانی وارسته و به حق پیوسته است که با ایثار و از خود گذشتگی خود، غبار رخوت و انفعال را از چهره جامعه پاک می‌کند و در کالبد جامعه روحی دوباره می‌دمد. شهید، خصم شب فاسق و بشارت دهنده «صبح صادق» است، بشارت‌دهنده نور و حضور:
آنان که حلق تشنه به خنجر سپرده‌اند
آب حیات از لب شمشیر خورده‌اند
تا در بهار بارش خون بارور شود
نخلی نشانده‌اند و به یاران سپرده‌اند
بار امانتی که فلک بر نتافتش
بر دوش جان نهاده، در این راه برده‌اند
این بی‌شمار لاله‌رخان در هوای یار
تا روز وصل ثانیه‌ها را شمرده‌اند
هرچند شاخه‌های ز طوفان شکسته‌اند
هرچند شعله‌های به ظاهر فسرده‌اند
روزی‌خوران سفرۀ عشق‌اند تا ابد
ای زندگان خاک! مگویید مرده‌اند!
(سید حسن حسینی)
شهید خونی جاری در رگ زمانه است. خونی که هر چه زشتی و پلشتی را می‌شوید و به سیمای جامعه روشنی و نورانیت می‌بخشد. شهید موتور محرکه تاریخ است. اگر شهید و شهادت نبود، جامعه در خواب ذلت و رخوت فرو می‌ماند. انسان فراموش می‌شد، و جامعه در برزخ سیاهی و ستم دست و پا می‌زد. صلای شهادت همچون صوراسرافیل، به مردگان و خفتگان، جانی دوباره می‌بخشد و زمینه قیام و انتقام از دیودان و ددان آدمی خوار را فراهم می‌کند. شهادت، دریچه‌ای به سوی نور و فرصتی برای حضور و نقش‌آفرینی در جامعه برای تغییر سرنوشت است. چنانکه خداوند در آیه 11 سوره رعد می‌فرماید: «إِنَّ اللَّهَ لا یغَیرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّی یغَیرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ: خداوند سرنوشت هیچ قوم (و ملّتی) را تغییر نمی‌دهد، مگر آنکه آنان آنچه را در خودشان است تغییر دهند!»
️شهادت در ادب فارسی
مضمون شهادت در ادبیات پارسی، مضمونی برجسته و بلند بوده است. آن‌چنان که همه شاعران به صورت مستقیم و غیرمستقیم به این مضمون ارجمند پرداخته‌اند. پرداختن به مضمون شهید و شهادت، مجاهدتی قابل ستایش برای احیای ارزش‌ها و فضیلت‌های انسانی بوده است. ارزش‌هایی معنوی و متعالی همچون: ایثار، از خودگذشتگی، پاکبازی، وطن‌دوستی، آزادی‌خواهی، حق‌طلبی و کمال‌جویی. شهادت‌طلبی بهترین محمل برای بنیان نهادن سنگ بنای «آرمان شهر» توحیدی و انسانی در طول تاریخ بوده است. شهادت طلبی در تقابل با «مرگ هراسی» است. شهادت، سرمشق «عزت» و خاک پاشیدن بر چهره «ذلت» و زبونی است. شهادت اکسیر ماندگاری و نامیرایی است. شهادت، فراهم کردن صحنه مصاف «حق و باطل» و بشارت «فتح قریب» آزادگان و حق خواهان است. شهادت، تحقیر مرگ و زوال با گلواژه سرخ خون است: 
مرگ اگر مرد است آید پیش من
تا کشم خوش در کنارش تنگ تنگ
من از او جانی برم بی‌رنگ و بو
او ز من دلقی ستاند رنگ رنگ
(مولانا)
در مسلخ عشق جز نکو را نکشند 
روبه‌صفتان زشت خو را نکشند
گر عاشق صادقی ز مُردن مهراس
مُردار بود هر آن‌که او را نکشند
(خاقانی)
آرزوی «سرخ مردن» یکی از مضامین برجسته و قابل تامل در ادبیات پارسی است. این مضمون ارجمند در شعر و ادب عرفانی ما با داستان «منصور حلاج» به اوج می‌رسد. حلاج پس از اینکه بر بالای دار رفت، صورت خویش را با خون سرخ کرد. از او پرسیدند: به چه سبب چنین کردی؟ گفت: گلگونه مردان خون است، و زردی نشانه ترس، و من چنین کردم تا نپندارند ترس بر من غالب شده است. روایت عطار از این ماجرا شنیدنی است:
چون شد آن حلاج بر دار آن زمان
جز اناالحق می‌نرفتش بر زبان
چون زبان او همی‌نشناختند
چار دست و پای او‌ انداختند
زرد شد خون بریخت از وی بسی
سرخ کی ماند درین حالت کسی
زود در مالید آن خورشید و ماه
دست بریده به روی هم چو ماه
گفت چون گلگونه مردست خون
روی خود گلگونه بر کردم کنون
تا نباشم زرد در چشم کسی
سرخ رویی باشدم اینجا بسی
هرکه را من زرد آیم در نظر
ظن برد کاینجا بترسیدم مگر
چون مرا از ترس یک سر موی نیست
جز چنین گلگونه اینجا روی نیست
(عطار نیشابوری)
️یادکردی از شهید مقاومت 
حاج قاسم سلیمانی
شهید سعید حاج قاسم سلیمانی که به راستی و درستی اسوه رادمردی و آزادگی، و نماد سعه‌صدر و روشن‌اندیشی بود، و نام بلندش تا ابد در صحیفه پایداری و مقاومت خواهد درخشید، نمونه‌ برجسته‌ای از دانش‌آموختگان مکتب اسلام ناب محمدی(ص) بود که فارغ از سیاست‌زدگی و بیرون از دایره خط‌ کشی‌های واهی و جناحی، عمر بابرکت خود را به مجاهدت در راه خدا و پاسداری از آرمان‌های بلند انقلاب اسلامی گذراند. مجاهد نستوه و آزاده‌ای که با توکل بر خدا و اراده‌ای پولادین، رستم‌وار به مصاف اژد‌های هفت‌سر داعش رفت و از عرصه این نبرد سربلند بیرون آمد. آن شهید سعید که خون پاکش به دست شقی‌ترین آحاد بشر بر زمین ریخت، با شهادت عمر جاودان یافت و در جان ملت ایران تکثیر شد. امروز جوانان سربلند و راست‌قامت میهن اسلامی و سراسر جهان اسلام، باافتخار خود را فرزند آن «جهانمرد مقاومت» می‌دانند و برای ادامه راه و در اهتزاز نگاه داشتن پرچمش، استوار و ثابت‌قدم ایستاده‌اند. به تعبیر مقام معظم رهبری، هرچند فقدان سردار فداکار و عزیز ما تلخ است، ولی ادامه مبارزه و دست یافتن به پیروزی نهایی کام قاتلان و جنایتکاران را تلخ‌تر خواهد کرد.
در پایان این نوشتار، با آرزوی درک مکتب شهادت، به ارواح طیبه شهیدان راه استقلال و آزادی سلام و درود می‌فرستیم. شهیدان راست قامتی که فارغ از سودای «نام و نان»، زندگی شرافتمندانه را در پناه مرگ شرافتمندانه یافتند، و مایه سربلندی انسان و احیای کرامت‌های انسانی شدند. 
همچنین با گرامیداشت یاد و نام بلند سردار دل‌ها و مرد میدان عشق و ایثار و جهاد، به روح پرفتوح سردار و همراهان و همرزمان شهیدش 
به خصوص شهید والامقام ابومهدی المهندس سلام و درود می‌فرستیم و با خدای شهیدان عهد می‌بندیم که با پایداری و ایستادگی در جبهه مقاومت، چراغ پر فروغ یادش را روشن نگاه داریم: «نصرمن الله و فتح قریب.»
به عنوان حسن ختام، شما را دعوت به بازخوانی فرازی از کلام حضرت امام(ره) در بیان مقام شهید و شهادت می‌کنم:
«خط سرخ شهادت، خط آل محمد و علی است و این افتخار همواره از خاندان نبوت و ولایت به ذریۀ طیبه آن بزرگواران و به پیروان خط آنان به ارث رسیده است... اینان پیروان سید شهیدانند که در راه اسلام و قرآن کریم از طفل شش ماهه تا پیرمرد 80ساله را قربان کرد و اسلام عزیز را با خون پاک خود آبیاری و زنده نمود.»
(صحیفه امام؛ ج 15، ص 225- 227)
در پیش‌روی ما خیابانی که باریک است
پر می‌زنی اما جهان پشت ترافیک است
اخبار صبح شنبه از خون تو می‌گوید
خون تو یعنی جمعۀ دیدار نزدیک است
اخبار می‌گوید تو را کشتند و در گوشم
این جمله مثل آخرین دستور شلیک است
خون تو چون انبار باروت است، خواهد زد
آتش به سر تا پای دنیایی که تاریک است
آری، شهادت عین آزادی‌ست مرد،‌ای مرد!
این بیت‌ها تنها برای عرض تبریک است
(اعظم سعادتمند)