تأملی بر سیاست تنش زدایی بن سلمان در برابر ایران(نگاه)
محمدرضا مرادی
محمد بن سلمان ولیعهد عربستان در چند سال گذشته بارها تاکید داشت که آشوب را به داخل ایران خواهد کشاند. وی تلاش داشت تا خود را به عنوان رهبری قدرتمند در جهان عرب معرفی کند. در این راستا بن سلمان جنگ یمن را به راه انداخت، روابط خود با ایران و قطر را قطع و مخالفان را بهشدت سرکوب کرد. وی تصور میکرد با این اقدامات به قهرمانی نه تنها در داخل عربستان بلکه در میان حکام وابسته عرب تبدیل خواهد شد. اما 6 سال از آغاز ماجراجوییهای بن سلمان گذشته و وی نه تنها به اهداف خود نرسیده بلکه تمام تلاش خود را برای تنشزدایی با رقبا و بازگرداندن امور به سال 2015 به کار گرفته است. عقبنشینی در برابر ایران یکی از مهمترین تغییرات سیاست خارجی بن سلمان بوده است. ایران و عربستان در چند ماه اخیر چهار دور مذاکرات برای تنش زدایی در بغداد برگزار کردهاند. طبق برخی خبرها دو طرف به توافقاتی برای از سرگیری روابط کنسولی رسیدهاند. اما چرا بن سلمان در برابر ایران وارد فاز تنشزدایی شده است؟
دلایل و ناکامیهای داخلی یکی از مهمترین عوامل در تغییر رفتار بن سلمان به شمار میرود. محمد بن سلمان در حالی به ولیعهدی عربستان رسیده که وی شرایط این پست را ندارد. براساس وصیت ملک عبدالعزیز موسس پادشاهی سعودی، قدرت از برادر به برادر خواهد رسید که در این صورت احمد بن عبدالعزیز باید جانشین ملک سلمان باشد و از سوی دیگر بر اساس عرف اجتماعی عربستان، شاهزادههای مسن و باتجربه باید ولیعهد شوند که در این صورت محمد بن نایف ولیعهد سعودی خواهد بود. اما بن سلمان با برکناری بن نایف از ولیعهدی در سال 2017 خود را به عنوان ولیعهد معرفی کرد. اما مجموعهای از شرایط باعث شده که وی اکنون در هراس باشد که از قدرت کنار گذاشته خواهد شد. اخیرا نیز سعودی لیکس اعلام کرد که بن سلمان به شدت منزوی شده و دچار نوعی تحقیر و ضعف شده و همین مسئله میتواند وی را از رسیدن به تخت پادشاهی دور کند. در واقع بن سلمان در قالب چشم انداز 2030 سعی داشت شرایط را بهگونهای فراهم کند که «وفاداری قبیلگی» در عربستان را به سمت نوعی «ناسیونالیسم سعودی» پیش ببرد. برای عملی کردن این رویا نیز وی باید دشمنی فرضی به مردم عربستان معرفی میکرد تا بتواند حس ناسیونالیستی و وفاداری به کشور را تحریک کند. ایران در نهایت به عنوان دشمن فرضی معرفی شد و رابطه با تهران نیز در سال 94 قطع شد. بن سلمان 6 سال برای عملی کردن این رویا تلاش کرد اما در نهایت تلاشهای وی در این مسیر شکست خورد و دیگر کسی بن سلمان را نه تنها به عنوان مصلح اجتماعی نمیشناسد بلکه وی بیشتر به شاهزادهای مداخلهگر و جنگطلب معروف شده که با نقاب اصلاحات به دنبال محقق کردن اهداف خود بوده است. این وضعیت سبب شده که وی پشتوانه داخلی را در رقابت با ایران از دست دهد و اکنون با قرار گرفتن در یک تنگنای راهبردی، راهی جز در پیش گرفتن تنشزدایی با تهران پیش رو نداشته باشد. شکستهای منطقهای نیز در تغییر رفتار بنسلمان بسیار تاثیرگذار بوده است. بن سلمان علاوهبر اینکه سعی داشت خود را بهعنوان مصلح اجتماعی در عربستان معرفی کند در سطح منطقهای نیز سعی داشت خود را به عنوان شاهزادهای مقتدر و تاثیرگذار معرفی کند. اما وی برای ارائه این تصویر از خود، نیاز به ماجراجوییهای منطقهای داشت. به همین دلیل جنگ یمن را در سال 2015 به راه انداخت، از تروریستها برای ساقط شدن دولت سوریه حمایت کرد و مهمتر از همه پس از نافرمانی قطر، رابطه با این کشور عربی را قطع کرد. اما در نهایت در باتلاق یمن گرفتار شده و مجبور شد با قطر روابط خود را از سر بگیرد. با به قدرت رسیدن دونالد ترامپ در آمریکا محمد بن سلمان جانشین ولیعهد سعودی موفق شد خود را به عنوان گزینهای مناسب در جهت منافع آمریکا معرفی کند و از این رو حمایتهای ترامپ از وی باعث شد تا بن سلمان در کودتایی محمد بن نایف را از ولیعهدی برکنار و خود بر این پست تکیه کند. با شکست ترامپ در برابر بایدن، بن سلمان بزرگترین حامی خود را از دست داد. چرا که ترامپ تلاش زیادی کرد تا از بن سلمان با دریافت باجهای سنگین در پرونده خاشقجی دفاع کند. اما شکست ترامپ باعث انزوای کامل بن سلمان شد. از بین رفتن چهره ترسیم شده بن سلمان در رسانههای غربی بهعنوان یک شاهزاده مدرن و اصلاحطلب باعث شد تا ولیعهد سعودی به دنبال کنار گذاشتن سیاست تهاجمی در برابر ایران باشد. در واقع شکستهای سریالی بن سلمان باعث شده که وی مجبور به انتخاب سیاست تنشزدایی در برابر ایران باشد. اما باید به این نکته توجه داشت که ایران و عربستان به عنوان دو کشور مهم در جهان اسلام باید برای ایجاد امنیت پایدار در منطقه با یکدیگر همکاری کنند که به نظر میرسد ریاض به تدریج به این مهم رسیده است.