kayhan.ir

کد خبر: ۲۲۵۴۴۰
تاریخ انتشار : ۱۷ شهريور ۱۴۰۰ - ۲۲:۰۷

ایران در رسانه‌های جهان

 

سرویس سیاسی-
رسانه‌های بین‌المللی و منطقه‌ای روزانه اخبار و تحلیل‌های مختلفی را درباره ایران منتشر می‌کنند.‌ ترجمه گلچینی از این گزارشات و تحلیل‌ها به معنای تایید محتوای آنها نبوده و صرفاً برای آشنایی مخاطبان با فضای رسانه‌های خارجی درباره کشورمان است.
تایمز اسرائیل: ایران و توافقنامه آبراهام: نظم در برابر بی‌نظمی
«باب ففرمن» مدیر ارتباطات «اتحاد علیه ایران اتمی» در مطالبی در «تایمز اسرائیل» گفت که ماه گذشته اولین سالگرد توافق آبراهام بود که روابط میان اسرائیل، بحرین و امارات متحده عربی را عادی کرد. از آن زمان، اسرائیل موافقت‌نامه عادی‌سازی روابط را با مراکش و سودان امضا کرد. این چهار کشور عربی، همراه با مصر و اردن، امید بزرگی را برای آینده خاورمیانه نشان می‌دهند. برای تقویت این امید، جامعه بین‌المللی باید برای مقابله با ایران و رفتارهای مخرب آن در منطقه متحد شود. برای انجام این کار، ابتدا مشاهده تصویر بزرگ مهم است.
اغلب اوقات، هنگامی ‌که خشونت در خاورمیانه‌ روی می‌دهد، تحلیلگران بسیار کمی ‌هستند که بتوانند نقطه‌ها را به هم متصل کرده و به ما در درک بافت وسیع منطقه‌ای کمک کنند. آخرین دور درگیری بین اسرائیل و حماس در غزه در ماه مه تنها یک نمونه از این مسئله است. در عملیات موسوم به «نگهبان دیوارها»، بسیاری از تحلیلگران غربی با تفسیری مثل «چرخه دیگری از خشونت» به توضیح ساده از این امر پرداختند.
با عدم موفقیت در اتصال غزه به بافت بزرگ‌تر منطقه‌ای، تحلیلگران و دولت‌ها ناخواسته از «چرخه‌های خشونت» در آینده استقبال می‌کنند و فرصتی را برای ایجاد صلح گسترده در سراسر خاورمیانه از دست می‌دهند.
تام فریدمن، نویسنده روزنامه نیویورک‌تایمز در بحث اخیر خود به مناسبت اولین سالگرد توافق آبراهام، از عبارتی استفاده کرد که یک الگوی عملی برای درک یک منطقه بسیار پیچیده ارائه می‌دهد: «مناطق نظم پذیر». فریدمن گفت: «اسرائیل توسط کشورهایی در حال فروپاشی احاطه شده است؛ مناطق و ملت‌های نظم پذیر باید برای ایجاد نظم در منطقه با یکدیگر همکاری کنند».
شش کشور عربی که روابط عادی خود را با اسرائیل عادی کرده‌اند نماینده «مناطق نظم‌پذیر» هستند. برعکس، کشورهای دیگری وجود دارند که نشان‌دهنده هرج و مرج و بی‌نظمی‌هستند. فریدمن در‌ اشاره به کشورهایی مانند لبنان، عراق، سوریه و یمن گفت که ما در حال بررسی «مناطق نظم‌گریز» در کشورهای شکست خورده هستیم.
وجه مشترک این دولت‌های شکست خورده نقش غالب نیروهای نیابتی مورد حمایت ایران در آنجا است. در لبنان حزب‌الله، در عراق کتائب حزب‌الله و عصائب اهل‌الحق و در یمن حوثی‌ها هستند و همچنین می‌خواهم غزه را اضافه کنم، که اگرچه یک کشور مستقل نیست، اما تحت کنترل حماس است و از ایران حمایت مالی و نظامی زیادی دریافت می‌کند.
در سوریه، از زمان شروع جنگ داخلی در سال 2011، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران، به همراه حزب‌الله و دیگر نیروهای نیابتی، نقش محوری در حمایت از بشار اسد ایفا کردند. وی در مقاله‌ای نوشت: «نیروهای نظم‌گریز همچون حزب‌الله، القاعده، ایران، جملگی یک سونامی‌ژئوپلیتیک هستند که برای شکست آن به جبهه متحد نیاز داریم و این جبهه متحد باید توسط رهبران آمریکایی هدایت شود که درک می‌کنند قدرت ما زمانی موثر است که با اجماع جهانی مشروعیت پیدا کرده و در ائتلاف جهانی گنجانده شود. «متأسفانه، از زمانی که فریدمن این کلمات را در سال 2006 نوشت، چیز زیادی تغییر نکرده است.
ایران به دنبال دستور کار رادیکال منطقه‌ای خود، یعنی «صدور انقلاب اسلامی» و ایجاد «محور مقاومت» در برابر اسرائیل است. در همین حال، اعضای اتحادیه اروپا خواهان حل و فصل پرونده هسته‌ای ایران به امید لغو تحریم‌های اقتصادی به منظور تجدید همکاری با ایران هستند. تا زمانی که جامعه بین‌المللی ایران را در قبال جاه‌طلبی‌های کشنده منطقه‌ای‌اش پاسخگو نکند، ایران و نیروهای نیابتی نظم‌گریز آن همچنان بر خاورمیانه تسلط خواهند یافت. اگر جامعه بین‌المللی اجازه دهد این اتفاق بیفتد، صلح و رفاه میلیون‌ها نفر در خاورمیانه یک رویای دور باقی خواهد ماند.
دیپلمات: چرا ایران
مشتاق پیوستن به سازمان همکاری شانگهای است؟
وبگاه «دیپلمات» در مطلبی عنوان کرد: اظهارات اخیر مقامات روسی و ایرانی نشان می‌دهد که ایران در آستانه عضویت کامل در سازمان همکاری شانگهای است؛ مجمعی منطقه‌ای که در سال 2001 توسط چین، روسیه و جمهوری‌های آسیای مرکزی (به غیر از‌ ترکمنستان) برای مقابله با به اصطلاح «سه شر» یعنی «‌تروریسم، تجزیه‌طلبی و افراط‌گرایی» تاسیس شد. ایران از زمان عضویت ناظر در سازمان همکاری شانگهای در سال 2005 منتظر این لحظه بوده است. پس از امضای پیمان راهبردی چند بعدی 25 ساله با چین و آماده شدن برای انجام معامله مشابه با روسیه در آینده نزدیک، پیوستن ایران به سازمان همکاری شانگهای به‌عنوان سومین حرکت تعیین‌کننده در گرایش عمیق تهران به شرق محسوب می‌شود.
دولت رئیسی و چرخش جدید ایران به شرق
ابراهیم رئیسی، رئیس‌جمهور جدید ایران، در تصمیم‌گیری‌های سیاست خارجی ایران شخصیت برجسته‌ای نبوده است. به همین دلیل است که او برخلاف سلف خود هنوز ابعاد استراتژی سیاست خارجی خود را مشخص نکرده یا معلوم نکرده که می‌خواهد سیاست خارجی خود به چه اهدافی برسد. با این وجود، او توسط افرادی که منتقد برنامه جامع اقدام مشترک (برجام) بوده‌اند احاطه شده است. همین افراد و طیف آنها، دولت روحانی را برای عدم توجه به روابط با روسیه و چین و عدم استفاده از روابط احتمالی گسترش یافته با مسکو و پکن به‌عنوان اهرمی ‌در مذاکرات با ایالات متحده و اروپا مورد انتقاد قرار دادند. اگرچه این طیف فکری هیچگاه به صراحت اعلام نکرده است که غرب قرار است به چه نحوی در نتیجه روابط نزدیک ایران با روسیه و چین، در لغو تحریم‌ها یا پذیرفتن سایر خواسته‌های ایران تحت تأثیر قرار گیرد، آنها اعتبارات جدیدی را از سوی تصمیم‌گیرنده برتر کشور دریافت کرده‌اند.
رهبر ایران، محور اصلی در مرحله بعدی سیاست خارجی جمهوری اسلامی و مسیری را که رئیسی باید دنبال کند را این‌گونه بیان کرد: «تغییر رویکرد از مذاکرات بی‌حاصل با نگاه به تجربه برجام به‌عنوان نقطه کانونی سیاست خارجی ایران به تقویت روابط با کشورهای غیرغربی از جمله با چین و روسیه است. در حاشیه مراسم تنفیذ ریاست جمهوری رئیسی توسط آیت‌الله خامنه‌ای، علی‌اکبر ولایتی، مشاور مقام معظم رهبری در امور بین‌الملل تأکید کرده بود که اولویت دولت رئیسی باید «نگاه به شرق» و «همکاری و روابط راهبردی با چین، هند و روسیه» باشد که می‌تواند به پیشرفت اقتصاد ما کمک کند.»
این سازمان یک جامعه کاربردی منطقه‌ای در تجارت و اقتصاد نیست. این در درجه اول برای روسیه و چین بستری برای مدیریت محیط امنیتی پیرامونی خود و خنثی‌سازی تهدیدهای مشترک علیه امنیت ملی و تمامیت ارضی آنها ناشی از «سه شر» است. از زمانی که پاکستان و هند در سال 2017 به سازمان همکاری شانگهای پیوستند، این سازمان اکنون شامل چهار قدرت هسته‌ای با برنامه‌ها و اهداف امنیتی متفاوت است. اساساًً ایران نگرانی‌های اصلی این چهار قدرت را ندارد. عضویت کامل در سازمان همکاری شانگهای با داشتن وضعیت ناظر متفاوت است. ایران مجبور است که تعهداتی را قبول و در فرایندهای تصمیم‌گیری مواضع رسمی ‌اتخاذ کند. به‌عنوان یکی از اعضای سازمان همکاری شانگهای، ممکن است از تهران خواسته شود که موضع خود را برای مثال در مورد اختلافات ارضی هند با چین و پاکستان بیان کند؛ موضوعی که ایران به شکل مستقیم با آن مرتبط نیست؛ دو شریک اصلی اقتصادی ایران، پکن و دهلی‌نو، انتظارات متفاوتی از تهران خواهند داشت.
در حالی که عضویت کامل تعهدات بیشتری را بر ایران تحمیل می‌کند، اما منافع آن قابل بحث است. سازمان همکاری شانگهای به ایران این ظرفیت را نخواهد داد که دستور کار و نگرانی‌های امنیتی خاورمیانه خود را دنبال کند، همچنین این نهاد به‌عنوان ابزاری برای فرار ایران از انزوای منطقه‌ای عمل نخواهد کرد. برعکس، برچسب عضو سازمان همکاری شانگهای برای ایران و شناخته شدن این کشور به‌عنوان یک «دست‌نشانده» از سوی چین و روسیه، اختلافات و تضاد میان ایران و متحدان عربِ آمریکا در خاورمیانه را تشدید کند. اگرچه سازمان همکاری شانگهای یک سازمان امنیت جمعی نیست، اما «رادیکالیسم سنی اسلامی» را تهدیدی مشترک می‌داند که باید سرکوب شود. رویکرد ایران شیعه در مورد این موضوع در سازمان همکاری شانگهای، به‌ویژه در آسیای مرکزی، خالی از حاشیه نخواهد ماند. بطور کلی، در سیاست خارجی جمهوری اسلامی، پیشبرد سیاست‌های امنیتی خارجی کنونی، دیپلماسی اقتصادی یا فرصت‌های تجاری جدید را تحت‌الشعاع قرار می‌دهد. با توجه به این، ایجاد روابط نهادی با سازمان همکاری شانگهای به‌عنوان یک عضو کامل، مسیر غیرمولدی را برای اقتصاد و تجارت ایران تقویت خواهد کرد. حتی اگر ایران تصمیم بگیرد که چند جانبه گرایی امنیتی را بر سایر مسائل‌ ترجیح دهد، طبیعتاًً باید خاورمیانه و احیای روابط آسیب‌دیده با اعضای شورای همکاری خلیج را از طریق گفت‌وگوی منطقه‌ای در اولویت قرار دهد؛ و سازمان همکاری شانگهای در این زمینه کمکی نخواهد کرد.
روسیه و چین، کشوری با سیاست خارجی غرب‌گرا را در سازمان همکاری شانگهای نمی‌پذیرند. عضویت کامل، مزیت و سهم چانه‌زنی قابل توجهی را در سازمان به همراه خواهد داشت. ظهور بن‌بست استراتژیک بر سر مسئله هسته‌ای بین ایران و غرب و اصرار تهران بر امتناع از مذاکره در مورد مسائل غیرهسته‌ای (به‌عنوان مثال، در مورد فعالیت‌های منطقه‌ای و برنامه موشکی) انگیزه کافی را به روسیه و چین داده تا در مسیر پیوستن ایران به این سازمان هیچ مانعی را نبینند.
در طول سال‌های تنش با آمریکا و قدرت‌های اروپایی، ایران همواره سعی کرده است از روابط خود با چین و روسیه به‌عنوان اهرمی‌علیه پایتخت‌های غربی استفاده کند و از حمایت دیپلماتیک، نجات اقتصادی و تجهیزات دفاعی از سوی مسکو و پکن برخوردار شود. استراتژی تهران تا حدی کار کرده و به‌عنوان مثال به مقابله با تحریم‌های فلج‌کننده کمک زیادی کرده است. با این وجود، ایران موفق شد از شعار اصلی خود در حوزه سیاست خارجی «نه شرقی و نه غربی» به نوعی دور نشود. با این حال، به‌نظر می‌رسد جمهوری اسلامی با جایگزینی اعمال نمادین با سیاست‌های مشخص، مسیر خود را تغییر می‌دهد. این امر به نوبه خود پیامدهای مختلفی را برای سیاست‌های اقتصادی، خارجی و امنیتی این کشور به همراه خواهد داشت.