گفت: « آويو کوخاوي» فرمانده ارتش رژيم صهيونيستي گفته است؛ مي‌خواهيم حضور ايران را در منطقه به حد‌اقل برسانيم !
گفتم: حيوونکي براي سرپوش گذاشتن بر اوضاع آشفته
رژيم صهيونيستي قُمپز در کرده !
گفت: که چي بشه؟!
گفتم: الان منطقه غرب آسيا به ويترين شکست‌هاي پي‌در‌پي رژيم صهيونيستي تبديل شده و آنها که مدعي از نيل تا فرات بودند، امروز براي حفظ حداقلي، دور خودشون ديوار حائل کشيده‌اند، گنبد آهنين که آنهمه پُزش را مي‌دادند با موشک‌هاي مقاومت به آبکش تبديل شده، زندانيان از امنيتي‌ترين زندان اسرائيل تونل مي‌زنند و فرار مي‌کنند و...
گفت: پس اين يارو چي ميگه؟!
گفتم: يارو دور خيز کرد و جست زد که روي اسب سوار بشه، با سر افتاد و نقش زمين شد. عده‌اي که شاهد ماجرا بودند، زدند زير خنده و يارو پرسيد؛ از پرشم خوشتون اومده يا از جسارتم؟ گفتند؛ از روي زيادت که هر چي سنگ پاست را از رو برده!