فرصتی برای اتحاد فعالان رسانهای مستقل در مقابل استکبار جهانی
آرش فهیم
افزایش فشار آمریکا بر شبکههای تلویزیونی جبهه مقاومت، نشاندهنده اهمیت این رسانهها و نقش موثرشان در خنثی سازی سیاستهای رسانهای غرب است. اینکه آمریکا حتی
وبسایتهای شبکههای جریان مقاومت در غرب آسیا را مسدود کرده و مانع از نشر حقایق توسط آنها شده، گویای آن است که باید کار با این شبکهها را از قبل جدیتر گرفت.
امروز منبع خبری مردم در جهان فقط آسوشيتدپرس و سی ان ان و بیبی سی و... نیستند. پرس تی وی، العالم، المنار، المسیره و... نیز بخشی از اطلاعات سانسور شده توسط غرب را دراختیار مردم جهان قرار میدهند.
به همین دلیل هم هست که «مکس بلومنتال» نویسنده، فیلمساز و سردبیر پایگاه خبری
The Grayzone News چندی قبل درباره یک شبکه ایرانی توئیت زده بود: « شبکه پرستیوی تنها شبکه بینالمللی انگلیسیزبان است که بهطور گسترده اعتراضات و اقدامات جهانی علیه حملات اسرائیل به غزه- از نیویورک و رم گرفته تا اسلامآباد- را پوشش میدهد و به معترضان وقت کافی را برای ابراز نظرشان میدهد.» قطعا نمیتوان اقدامات آمریکا برای خاموش کردن صدای رسانههای مقاومت که تریبون مستقلهای جهان هستند را بیپاسخ گذاشت. شاید بهترین واکنش، تقویت و گسترش چنین شبکههایی باشد.
در شرایط فعلی، همافزایی و اتحاد رسانههای جبهه مقاومت، راهکاری برای ارتقاء جایگاه و عملکرد آنهاست.
سردار دلها شهید حاج قاسم سلیمانی فقط دغدغه دفاع نظامی نداشت، بلکه در حوزه فرهنگی هم پیگیر اتحاد در میان هنرمندان و رسانههای جبهه مقاومت بود. مسئله اتحاد کارگردانان سینمای جهان اسلام برای حاج قاسم خیلی مهم بود و پیشنهاد داده بود که مجمع بینالمللی کارگردانان جهان اسلام را شکل بدهیم. او از کارگردانان شاخص سینمای ایران دعوت کرده بود که آنها شروعکننده این حرکت بشوند.
قطعا این مسئله درباره همه رسانههای جبهه مقاومت که فعالیت آنها معطوف به موضوعات بینالمللی است، صدق میکند.
چتری برای همه مستقلها
یکی از اقدامات مورد انتظار از رسانههای جبهه مقاومت، تلاش برای جذب هنرمندان و فعالان رسانهای در اقصی نقاط جهان برای کار در این رسانههاست. نمونه این افراد «مرضیه هاشمی» است. حضور و فعالیت وی به عنوان یک آمریکایی در شبکه پرس تی وی، برای رژیم حاکم بر آمریکا سنگین تمام شده است. طوری که وی سه سال قبل وقتی به آمریکا سفر کرد، بدون هیچ اتهامی بازداشت شد و تحت آزار و اذیت و شکنجه قرار گرفت!
مرضیه هاشمی قبلا در گفت وگو با روزنامه کیهان درباره این مسئله گفته بود: «اگر همکار پرس تیوی نبودم اما از مستضعفین دفاع میکردم، چنین رفتاری حتما انجام میشد، با این تفاوت که دیگر حمایت رسانهای را پشت خود نداشتم و طبعا بیشتر اذیت میشدم. این اولین مرتبه نبود که حکومت آمریکا مرا مورد آزار و اذیت قرار میداد، برای مثال در گذشته که در آمریکا زندگی میکردم و در مسجد و دانشگاه شهر درباره فعالیت نظامی آمریکا در جهان و جنایاتی که در كشورهاي اسلام مرتکب میشود و از ديگر سو، مشروعیت حرکتهای مقاومت صحبت میکردم يك روز ساعت 7 صبح بیش از 15 مامور امنیتی مسلح به منزل ما یورش آوردند و بعد از کلی سؤال و جواب، همه کتابها و... که در خانه داشتيم را با خود بردند.
البته الان چون در تریبون بزرگ تری فعالیت دارم ریسک و خطر بسیار بیشتری برای من وجود دارد. واقعیت این است که در آمریکا از مستضعفین نميتوان دفاع کرد. پرس تی وی هم تا زمانی که وظیفهاش را درست انجام دهد و به عنوان یک شبکه خبری بینالمللی انگلیسی زبان در جایگاه خط مقدم مقاومت و حامی مظلومان جهان باشد به یقین مورد دشمنی آمریکا قرار خواهد داشت. »
وی افزود: « حتي كساني كه براي تحصيل به ايران آمده باشند، در بازگشت به كشورشان بازجويي يا حتي زنداني شدهاند. آمريكا به شدت از ايران ميترسد و خود را در جنگ شديد با ايران تصور میکند. به صورت كلي هر شخصي که از استعمار و مقاومت صحبت كند و حرفش بهاندازه کافی موثر باشد، چه در آمریکا و چه در کشورهایی که زير نفوذ آمریکا هستند، حتما دستگیر يا ترور میشود. ترور فقط کشتن نيست و در بسياري از موارد مفهوم آن ترور شخصیت است مانند اتهامات دروغ یا بزرگنمایی مشکلات، به سخره گرفتن و غیره تا ديگر کسی به حرف آن آدم گوش نکند. برای ترور شخصیت هم هیچ بهانهای نیاز ندارند. فرقي هم ندارد که این آدم ایرانی یا مسلمان باشد.
همین که دست استعمار را افشا كند کافی است مانند جولیان آسانژ، بنیانگذار ویکی لیکس که خیلی از جنایات آمریکا و بعضی سازمانهای بینالمللی را افشا كرد. به همین خاطر وي را به اتهامی دروغ آن هم بدون هیچ سند و مدرکی، زنداني كردند و 7 سال است که آزاد نشده است.»
راهکارهای ارتقاء و همافزایی
رسانههای جبهه مقاومت
یکی از راهبردهای جبهه مقاومت در هر بزنگاه و در مقابل هر چالشی، تبدیل تهدید به فرصت بوده است. امروز هم مسدود شدن دهها رسانه مقاومت توسط آمریکا، علاوهبر اینکه گویای جایگاه معتبر این رسانهها و قدرت تأثیرگذاری و دروغین بودن ادعاهای آمریکا درباره آزادی بیان است، میتواند نقطه
عزمی برای اعتلا و ارتقاء این رسانهها نیز باشد.
دکتر علیرضا داوودی، کارشناس رسانه در این باره به گزارشگر کیهان میگوید: «موضوع ارتقاء رسانههای جریان مقاومت در سه حوزه فردافزاری، نرمافزاری و سختافزاری قابل بررسی است؛ در حوزه فردافزاری باید بهرهگیری از متخصصینی که روحیه جهادی در فضای رسانهای دارند سرلوحه کار قرار بگیرد و دانش رسانه و پایش رسانه کنار هم باشد. این اتفاق هر زمان افتاده ما جهش داشته ایم. در حوزه نرمافزاری، به روزرسانی تکنولوژی مسئله اصلی است. تکنولوژی مورد استفاده در این رسانهها لزوما وارداتی نیست و بسیاریاش ساخته و پرداخته درون جریانی است. این دستاورد، نوعی همگرایی نرمافزاری در مواجهه با نرمافزارها یا پلتفرمهای مختلف را ایجاد میکند. در حوزه سختافزاری هم باید بومی سازی تجهیزاتی که کلید یا مبانی اش در انحصار نظام سلطه بوده است رخ بدهد. هر زمان خودمان به ساخت سختافزارها مبادرت ورزیدهایم موفقتر بودهایم.»
وی تصریح میکند: «اما علاوه بر اینها آن چیزی که ما را نهایتا دچار هم افزایی خواهد کرد این است: اعتقاد راسخ غیر قابل خدشه به هدف واحد جبهه مقاومت؛ یعنی عبور از منیتها، فارغ شدن از ادعاهای بیمبنا و وفاداری صرف و مطلق وخالصانه واندیشمندانه به آرمانها. هدف ما نیز در جریان مقاومت به طور کامل مشخص است.»
در جست وجوی مخاطبی فراتر از منطقه
اگرچه هدف اصلی رسانههای جبهه مقاومت، آگاهسازی مردم در کشورهای منتسب به این جبهه است. چون از نظر رسانهای و خبری، اغلب کشورهای منطقه به ویژه در کشورهای عربی، تحت سیطره رسانههای غربی هستند.
دکتر هادی البرزی، کارشناس رسانه درباره تقویت رسانههای جبهه مقاومت به گزارشگر کیهان میگوید: «منطقه ما منطقه جوانی است و استفاده از اینترنت و فضای مجازی هم بالاست؛ ما باید در این منطقه پیام و محتوای تازه و به روز داشته باشیم، یعنی اگر محتوای خوبی وجود داشته باشد با بستن و مسدود کردن پیامها بازهم میتوان بازخورد خوبی در جهان یافت.
اما نیاز به تولید محتوا و مستند قوی داریم. بهنظر میرسد برای مثال اگر ما مستند با محتوای خوب بسازیم خود کاربرهای مجازی آن را دست به دست میکنند و نشر میدهند. اگر آثار و محتواهایی بهطور خودجوش تولید شود و اینکه چقدر مردم اعتقاد به استقلال دارند را روایت کند، غرب دیگر جایی بین مردم این منطقه نخواهد داشت. تولید محتوای خوب در رسانههای جبهه مقاومت، حتی از منطقه هم فراتر خواهد رفت و نیروهای مستقل و آزادیخواهان جهان را هم مجذوب خودش
خواهد کرد.» این مدرس دانشگاه در پایان تأکید میکند: «همان طور که در حوزه جنگ سخت هیچگاه ناامید نمیشویم و ندای آزادیخواهی و حقطلبی سر میدهیم، در حوزه جنگ نرم نیز نباید و نمیتوانیم فقط با مسدود شدن چند وب سایت ناامید شویم، ضمن اینکه چنین اتفاقاتی نشان میدهد ما موثر هستیم. اما این نکته را هم در نظر داشته باشیم که باید با خلاقیت جلو برویم؛ همان طور که جبهه مقاومت در میدان دفاع نظامی به یک قدرت و قطب جهانی تبدیل شده است در عرصه رسانه نیز باید از هر روزنهای برای جریانسازی رسانهای استفاده کند و مسیر پیروزی و رو به موفقیت را طی کند.»
رسانههای مقاومت و چالش با دولت بایدن
آمريكاي امروز ديگر توان استفاده از قدرت سخت و يورش نظامي را ندارد؛ اما دستگاه پروپاگانداي آن با قدرت به كار خود ادامه مي دهد و پادزهر آن فقط افشاگري شبكههاي برون مرزي ایران است.
محمدپارسا نجفی، کارشناس امور فرهنگی و رسانه در این باره به گزارشگر کیهان میگوید: «بحمدالله با وجود رسانههای جبهه مقاومت و به ویژه رادیو و تلویزیونهای برون مرزی صداوسیما این امکان برای ایران و محور مقاومت پدید آمده است كه فريب رسانهاي غرب به رهبري آمريكا را اثبات كنند. آنها در گام اول نشان میدهند كه سياست خارجي آمريكا همواره يكسان بوده و دولتها همان اقداماتي را انجام ميدهند كه ابرثروتمندان ايالات متحده ميخواهند؛ از جمله استمرار فشار به ايران و كشورهاي مظلوم مانند يمن، لبنان و... در گام دوم، جهان از طريق شبكههاي برونمرزي ایران مي تواند به اين واقعيت دست يابد كه سیاستهای آمریکا درخصوص تداوم ستمگری بر ملتهای مظلوم، کمترین تغییری
نخواهد کرد. پرستيوي در سطح جهان، هيسپانتيوي در آمريكاي لاتين و العالم و الکوثر در غرب آسيا صداي رساي ايران براي بيان حقيقت و جلوگيري از تحقق دسيسه جديد آمريكا هستند. همه آنچه گفته شد در مورد كشورهاي غيراسلامي اما مظلوم كه آماج مداخلات امپرياليستي هستند نيز صدق ميكند؛ كشورهايي مانند ونزوئلا و بوليوي نمونههايي از سياست خارجي متجاوزانه و تغييرناپذير آمريكا را در بيست سال گذشته از زمان جرج بوش تا اوباما و ترامپ تجربه
كردهاند.»
وی میافزاید: «رسانههاي محور مقاومت به ويژه شبكههاي برونمرزي ايران بايد به شكل قاطع بر اين حقيقت پافشاري كنند كه سياست خارجي دوران بايدن تنها از نظر تبليغاتي با دوران ترامپ تفاوت دارد. در اصل قيافه خشمگين ترامپ به چهره خندان بايدن تغيير كرده؛ اما اهداف و راهبردهاي آمريكا در جهان مانند گذشته استكباري بوده و خواهد بود. طبعا رسانههاي برونمرزي ايران بهترين ابزار براي افشاي ماهيت تبليغات فريبنده آمريكا هستند و اين در حاليست كه ايران براي ديپلماسي عمومي درخصوص مسائل هستهاي به چنين ابزاري براي تاثيرگذاري بر قوه شناخت مردم جهان نيازي جدي دارد. بديهي است بايد از اين ابزار حمايت كرده و آن را هر روز تقويت کرد. در غير اين صورت جبهه اول حمله غرب را كه مديريت افكار عمومي جهان است، به دشمن
خواهيم باخت.»