kayhan.ir

کد خبر: ۲۱۴۴۲۴
تاریخ انتشار : ۲۳ فروردين ۱۴۰۰ - ۱۹:۴۰

تربیت یعنی پرورش استعدادها و مبارزه با عادت‌ها(پرسش و پاسخ)



پرسش:
چگونه می‌توان عادت‌ها و فطرت‌های انسان را از یکدیگر تمییز داد و چه معیارها و شاخص‌هایی در این رابطه وجود دارد؟
پاسخ:
تفاوت رفتارهای عادتی و فطری
عادت‌ها از نظر ظاهر در شکل فطرت‌ها ظاهر می‌شوند. مثل فطرت‌ها و عادت‌ها مثل یک جنس سالم و یکم جنس تقلبی است که به صورت و مارک آن جنس سالم و مرغوب می‌سازند که انسان وقتی که آن جنس نامرغوب و تقلبی را می‌بیند، آن را همان جنس سالم و مرغوب می‌پندارد. عادت‌ها گاهی آنچنان در روح انسان استحکام پیدا می‌کند که انسان خیال می‌کند، اینها در سرشت او وجود داشته است.
در این رابطه معیارها و شاخص‌هایی وجود دارد که می‌توان براساس آنها عادت‌هاو فطرت‌ها را از یکدیگر تمییز داد.
دیدگاه موافق عادت‌های خوب
عده‌ای معتقدند که عادت خوب و بد دارد. یعنی ما دو گونه عادت داریم: عادت‌های خوب و عادت‌های بد. عادت به کار خوب، خوب است و عادت به کار بد، بد است. پس باید دید انسان به چه چیزی عادت می‌کند. اگر آنچه را که به او عادت می‌کند خوب است، عادتش هم خوب است و اگر خود آن فعل قطع نظر از عادت بد است، عادت به آن نیز بد است، و تربیت عبارت است از فن تشکیل و به وجود آوردن عادت‌های خوب، یعنی ببینیم چه کارهایی خوب است و چه کارهایی بد، و خودمان و اطفالمان را به آن کارهای خوب عادت بدهیم و از عادت به کارهای بد پرهیز کنیم.
دیدگاه مخالف عادت
1- عادت آگاهی را کاهش می‌دهد
مخالفین عادت معتقدند عادت به کارهای خوب هم بد است، زیرا کار خوب تا آن وقت خوب است که به صورت عادت در نیامده باشد، همین که به صورت عادت درآمد دیگر کار خوب نیست. استدلال آنها این است که جوهر انسانیت دو چیز است: 1- آگاهی 2- آزادی به تعبیر دیگر اندیشیدن و عقل و اراده داشتن. در میان ارزش‌های انسانی، این دو ارزش یعنی آگاهی و آزادی عالی‌ترین و برترین ارزش‌ها است. عیب بزرگ عادت این است که هم آگاهی واندیشیدن انسان را کاهش می‌دهد و هم آزادی و ارادی بودن را از انسان سلب می‌کند. چرا که انسان هرکاری را تا عادت نکرده از روی شناخت و کمال توجه انجام می‌دهد اما همین قدر که به یک کار عادت کرد، به صورت اتوماتیک و بدون توجه و ناآگاهانه آن کار را انجام می‌دهد. اگر انسان یک کاری را عادت نکرده باشد تا توجه نداشته باشد، نمی‌تواند انجام بدهد، باید هوش و حواس خودش را در آن کار متمرکز کند، ونمی‌تواند توجه به چیز دیگر داشته باشد.
بنابراین عادت از آگاهی و توجه انسان می‌کاهد. نمازهای بی‌حضور قلب  چرا بی حضور قلب است؟ چون از روی عادت است.
2- عادت آزادی را هم کاهش می‌دهد
عادت علاوه بر آگاهی از آزادی هم می‌کاهد. یعنی انسان را اسیر می‌کند. ما در حالت اسارت و زندانی بودن و غل و زنجیر، آن را احساس می‌کنیم. چون محسوس است و همه می‌بینیم و می‌گوییم اسارت، ولی اسارت انسان منحصر به اسارت بیرونی نیست. انسان از درون بیشتر اسیر می‌شود تا بیرون، و لذا آزادی معنوی ارج و ارزش بیشتری دارد از آزادی بیرونی. اگر مردمی، قومی و ملتی از ناحیه درون آزاد و آزاده باشند، ولو از بیرون اسیر باشند، اینها می‌توانند غل و زنجیرهای بیرونی را پاره کنند و در بیرون هم به آزادی برسند، ولی اگر مردمی از درون اسیر باشند، ولو اینکه از بیرون هم آزاد باشند، دیگران به سهولت می‌آیند، اینها را به زنجیر می‌کشند. و اسیرشان می‌کنند. آری هر عادتی در واقع یک اسارت است، و انسان اگر اسیر عادات خود شد دیگر به راحتی نمی‌تواند از این زندان اسارت خارج شود. زندگی مادی و پرتجمل انسان را در خودش حل و اسیر می‌کند، زیرا به او عادت می‌کند و دیگر نمی‌تواند در سطح یک زندگی غیرتجملاتی و عادی زندگی کند. ما درباره رسول خدا می‌خوانیم:«کان رسول‌الله خفیف‌المؤنه» رسول خدا(ص) انسان کم خرج و برجی بود و خود را به هزینه‌های سنگین یک زندگی اشرافی عادت نداده بود. انسان به هر اندازه که خودش را به اشیاء عالم عادت بدهد، در واقع خودش را به اشیاء وابسته و دلبسته کرده است، و به همین میزان آزادی خودش را فدا کرده و همه وجودش را اسیر و دربند کرده ‌است. به یک فرد معتاد به سیگار گفتند: چرا این قدر سیگار می‌کشی؟ گفت: من سیگار نمی‌کشم، سیگار من را می‌کشد! یعنی وقتی سیگار کشیدن عادت شد دیگر او اسیر سیگار است و در واقع سیگار او را می‌کشد! بنابراین عادت‌های انسان آزادی و قدرت انتخاب را از او سلب می‌کند! البته برخی از عادت‌ها می‌تواند سبب تقویت اراده انسان شود که تا آن عمل مثل شجاعت انجام نشود، آن صفت در انسان رشد نمی‌یابد و منشأ قوت اراده او نمی‌شود! بنابراین تربیت یعنی کنار گذاشتن عادت‌ها و پرورش استعدادها و فطریات همانند یک باغبان که کارش پرورش بذرها و دانه‌هاست نه ساختن آنها.