دمی در مجلس اخلاق عیسوی
مرتضی کیمیاگر
پیامبران بویژه پیامبران اولوالعزم، همچون حضرت موسی و عیسی(ع) سرمشقهای نیک برای مومنان و مسلمانان هستند. البته کتب آسمانی موجود آنان با تحریفهای لفظی و معنوی مواجه شده است. از این رو، مراجعه مستقیم به تورات و انجیل نمیتواند مفید و سازنده باشد و تنها راه آن است که فلسفه و سبک زندگی آنان را از طرق معتبری چون قرآن و احادیث معتبر معصومان(ع) یعنی ثقلین به دست آوریم.
نویسنده در این مطلب با مراجعه به برخی از احادیث موجود در منابع حدیثی معتبر شیعه بر آن است تا بخشی از آموزههای اخلاقی حضرت عیسی(ع) را تبیین کند.
***
مصلحان، مقربان خاص الهی
انسان نه تنها میبایست صالح بلکه مصلح باشد و امور فاسد را اصلاح کند؛ از همین رو از نظر قرآن، همگان میبایست به «صلح» به عنوان «خیر» نگاه کنند که هیچ شرارتی در آن نیست؛ و هر کسی باید نه تنها به اصلاح فسادی که کرده بپردازد(بقره، آیه 160؛ نساء، آیه 146؛ نحل، آیه 119)، بلکه تلاش کند تا در میان دیگران نیز صلح و اصلاح ایجاد کند. خدا در این باره میفرماید:پس تقوای الهی پیشه کنید و میان خودتان اصلاح نمایید و پیرو و مطیع خدا و رسول باشید اگر مومن هستید.(انفال، آیه 1) یا میفرماید: أَنْ يُصْلِحَا بَيْنَهُمَا صُلْحًا وَالصُّلْحُ خَيْرٌ؛ بین آنان صلح ایجاد کنید و صلح خیر است.(نساء، آیه 128)
این امر اصلاحگری تنها درباره اختلاف شخصی میان افراد جامعه نیست(نساء، آیه 128)، بلکه حتی در حوزههای نظامی نیز لازم است تا میان افراد درگیر، صلح و اصلاحگری بر اساس موازین عدل و اصول قابل پذیرش عقل انجام شود و هر کسی به سهم و قسط خویش از حقوق مسلم دست یابد و سهمی از او تضییع نشود.(حجرات، آیه 9)
از نظر قرآن، یکی از مقامات عالی در سیر و سلوک الهی انسان، دستیابی به مقام «مقربون» است که خدا آنان را به خویش نزدیک میکند. مصداق اتم و اکمل این افراد همان چهارده معصوم(ع) هستند(مطففین، آیات 21 و 28؛ واقعه، آیه 11)؛ اما کسانی که فلسفه و سبک زندگی خویش را بر اساس همین سیره معصومان(ع) قرار دهند، به همان مقامات دست مییابند.
حضرت عيسى (ع) درباره نقش اصلاحگری در میان مردم و دستیابی به جایگاه مقربان در ساختار همان اصول الهی میفرماید: طُوبى لِلمُصلِحينَ بَينَ النّاسِ ، اُولئكَ هُمُ المُقَرَّبونَ يَومَ القِيامَهًْ؛ خوشا به حال اصلاح كنندگان ميان مردم؛ اينان در روز قيامت مقرّبانند.(تحفالعقول، ص ۵۰۱ )
اجتناب از سوگند به راست و دروغ
سوگند زهری است که انسان برای اثبات مدعای خویش میخورد؛ یعنی حاضر است تا زهر را بنوشد و از راست خویش نگذرد و به دروغ آلوده نشود؛ زیرا صداقت برایش به عنوان عرض و آبروی اجتماعی، از جان نیز عزیزتر است. وقتی کسی سوگند میخورد، دیگری را در قسم خویش وارد میسازد یا دست راست خویش را که نشانه برکت است، بلند میکند یا در دست دیگری میگذارد تا این گونه نشان دهد تا چه اندازه نسبت به سخن و رفتار خویش صادق است.
خدا در قرآن بهصراحت میفرماید: و خدا را دستاویز سوگندهاى خود قرار مدهید تا بدین بهانه از نیکوکارى و پرهیزکارى و سازشدادن میان مردم باز ایستید؛ و خدا شنواى داناست.(بقره، آیه 224)
امام صادق(ع)در همین باره میفرماید: لا تَحْلِفوا بالله ِ صادِقينَ و لا كاذِبينَ؛ فإنّهُ عزّ و جلّ يقولُ : «و لا تَجْعَلوا الله َ عُرْضَهًْ لأيْمانِكُم»؛ راست يا دروغ، به خدا سوگند مخوريد؛ زيرا خداوند عزّ و جلّ مى فرمايد: «و خدا را دستاويز سوگندهاى خود قرار مدهيد». (الكافي ، ج ۷ ، ص ۴۳۴ ، حدیث ۱)
پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله) در سفارشی به امام علی(ع) میفرماید: يا عليُّ! لا تَحْلِفْ بالله ِ كاذِبا و لا صادِقا مِن غَيرِ ضَرورَهًْ، و لا تَجْعَلِ اللهَ عُرْضَهًْ ليَمينِكَ؛ فإنّ الله َ لا يَرحَمُ و لا يَرعى مَن حَلفَ باسمِهِ كاذِبا؛ اى على ! چنانچه ضرورتى در ميان نباشد، نه به راست و نه به دروغ، به خدا سوگند مخور و خدا را دستاويز سوگند خود قرار مده؛ زيرا خداوند به كسى كه سوگند دروغ به نام او ياد كند، رحم نمى كند و از او مراقبت نمىنمايد.(بحارالأنوار ، ج۷۷، ص ۶۷، ح۶)
همچنین خدا در جایی دیگر از قرآن از مردمان خواسته که هرگاه سوگند خوردند، به آن وفادار باشند و آن را نشکنند. (توبه، آیه 9) هر چند که بسیاری از مردمان اینگونه نیستند و با تکرار سوگندها باز به آن بیوفا هستند و پیمانشکنی میکنند(مائده، آیه 108) و بدتر آنکه به شکل لغو و بیهوده اقدام به سوگند در هر چیزی و کاری میکنند و سوگند را ابزار بازی خویش قرار میدهند.(مائده، آیه 89)
اگر ارزش و اهمیت سوگند را انسان بداند، هیچگاه به خدا سوگند حتی بهجا نمیخورد؛ چه رسد که سوگند را بیجا بخورد یا سوگند دروغ بخورد.
امام صادق(ع)می فرماید: اجْتَمَعَ الْحَوَارِيُّونَ إِلَى عيسى (ع) فَقَالُوا لَهُ يَا مُعَلِّمَ الْخَيْرِ أَرْشِدْنَا فَقَالَ لَهُمْ: إِنَّ مُوسَى كَلِيمَ اللهِ (ع) أَمَرَكُمْ أَنْ لَا تَحْلِفُوا بِاللهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى كَاذِبِينَ وَ أَنَا آمُرُكُمْ أَنْ لَا تَحْلِفُوا بِاللَهِ كَاذِبِينَ وَ لَا صَادِقِينَ؛ حواریون کنار حضرت عیسی(ع) جمع شدند و عرض کردند:ای آموزگار نیکیها، ما را هدایت فرما! آن حضرت فرمود: موسای کلیمالله(ع) به شما امر كرد كه به خدای متعال قسم دروغ نخورید؛ و من به شما امر میکنم که چه راست و چه دروغ، به خدای متعال قسم دروغ نخورید. (كافي ، ج۵ ، ص۵۴۲)
در حدیثى مىخوانیم که یکى از بزرگان دین براى خود همسرى انتخاب کرده بود، به ایشان اطّلاع دادند که آن زن از طایفه خوارج است و به برخى از ائمه(ع) توهین مىکند. ایشان تصمیم به جدایى از آن زن مىگیرد. او را طلاق مىدهد و مهریهاش که چهارصد دینار بود را نیز مىپردازد. آن زن به امیر مدینه شکایت کرده و مجدّداً مهریّهاش را مطالبه میکند. امیر مدینه شوهر آن زن را میخواهد و مىگوید: قسم بخور که مهریهاش را پرداختهاى. او قسم نمیخورد و دوباره مهریّه زن را میپردازد! فرزندش میگوید: پدر جان! مگر تو بر حق نبودى. چرا قسم نخوردى؟ آن بزرگ میفرماید: بله، برحق بودم ولى براى حفظ حرمت نام پروردگار قسم را ترک کردم!»(وسائلالشیعه، ج 16، کتاب الایمان، باب 2، ح 1)
در روایتى از امام باقر(ع) میخوانیم: «آنچه را انسان بهخاطر جلب رضاى خدا ترک میکند و از دست میدهد، گم نمیشود.» (همان؛ کتابالایمان، باب 2، ح 2)
عَنْ المسیحِ قَالَ: إِنَّ مُوسَى نَبِيَّ اللهِ أَمَرَكُمْ أَنْ لَا تَزْنُوا وَ أَنَا آمُرُكُمْ أَنْ لَا تُحَدِّثُوا أَنْفُسَكُمْ بِالزِّنَا فَضْلًا عَنْ أَنْ تَزْنُوا فَإِنَّ مَنْ حَدَّثَ نَفْسَهُ بِالزِّنَا كَانَ كَمَنْ أَوْقَدَ فِي بَيْتٍ مُزَوَّقٍ فَأَفْسَدَ التَّزَاوِيقَ الدُّخَانُ وَ إِنْ لَمْ يَحْتَرِقِ الْبَيْتُ
حضرت عیسی(ع) فرمود: موسى بن عمران به شما امر كرد كه زنا نكنيد و من به شما امر ميكنم كه فكر زنا را در خاطر نياوريد، چه رسد به عمل زنا، زيرا آن كه فكر زنا كند مانند كسى است كه در عمارت زيبا و مزينى آتش روشن كند، دودهاى تيره آتش زيبایيهاى عمارت را خراب ميكند اگر چه عمارت آتش نگيرد يعنى فكر گناه خواه ناخواه در قلب مردم تيرگى ايجاد ميكند و به صفا و پاكى دل آنها ضربه ميزند گر چه مرتكب آن گناه نشوند.(كافی، ج ۵، ص۵۴۲)
ترک گناه، عامل بخشش
از نظر آموزههای قرآن، هر کسی گناهی حتی کبیره انجام داد، فرصت این را دارد که با توبه و استغفار، از آثار و تبعات آن رهایی یابد. البته هر خطا و گناهی که دارای مفاسد اجتماعی یا روانی یا دنیوی یا اخروی است، باید ترک شود و گاه حتی اقداماتی برای اصلاح مفاسد انجام شود؛ چنانکه در بحث اصلاح بیان شد.
اما آنچه از اینها مهمتر و اساسیتر است، ترک گناه و عدم بازگشت به آن است؛ زیرا توبه واقعی آن است که انسان به سمت و سوی گناهی که مرتکب شده، دوباره باز نگردد؛ یعنی به جای بازگشت به خدا به سوی گناه بازگشت نکند؛ زیرا توبهای که با بازگشت به گناه باشد، نه به خدا، هیچ مشکلی حل نمیشود. از امام صادق(ع) نقل شده است که ایشان فرمود: قَالَ: مَرَّ عيسى ابْنُ مَرْيَمَ [عليهما السّلام] عَلَى قَوْمٍ يَبْكُونَ فَقَالَ مَا يُبْكِي هَؤُلَاءِ فَقِيلَ يَبْكُونَ عَلَى ذُنُوبِهِمْ قَالَ فَلْيَدَعُوهَا يُغْفَرْ لَهُم؛ حضرت عيسى(ع) عدهاى را ديد كه گريه میكردند. پرسيد كه چرا گريه میكنند. جواب دادند كه بر گناهانشان میگريند. آن حضرت فرمودند: اگر آن گناهان را ترك کنند، آمرزيده میشوند.(ثوابالأعمال و عقابالأعمال، ص ۱۳۴)
باقیات صالحات، یار انسان در برزخ
خدا در آیاتی از مردمان خواسته تا برای خویش باقیات صالحات بهجا بگذارند(مریم، آیه 76؛ کهف، آیه 46)؛ زیرا این باقیات صالحات از قبیل سنتها و سیرههای نیک، فرزندان صالح، ساخت مساجد، مدارس و بیمارستان از اموری است که حتی پس از مرگ نیز برای انسان آثار و برکات دارد؛ چرا که از نظر قرآن، انسانها دو نوع عمل دارند، عملی که پیش میفرستند و عملی که پس از ایشان میآید. پس هر کار خوب و بدی که پیش میفرستیم برای ما محاسبه میشود؛ چنانکه کارهایی که پس از ما استمرار مییابد نیز برای ما خواهد بود(انفطار، آیه 5)؛ خدا میفرماید: آرى ماييم كه مردگان را زنده مىسازيم و آنچه را از پيش فرستادهاند با آثار و اعمالشان درج میكنيم؛ و هر چيزى را در كارنامهاى روشن برشمردهايم.(یس، آیه ۱۲)
در همین باره از حضرت عیسی(ع) داستانی نقل شده که جالب توجه است. امام صادق(ع) از پدرش از پدرانش(ع) نقل كرده که رسول خدا(ص) فرمود: مَرَّ عيسى ابْنُ مَرْيَمَ بِقَبْرٍ يُعَذَّبُ صَاحِبُهُ ثُمَّ مَرَّ بِهِ مِنْ قَابِلٍ فَإِذَا هُوَ لَيْسَ يُعَذَّبُ فَقَالَ يَا رَبِّ مَرَرْتُ بِهَذَا الْقَبْرِ عَامَ أَوَّلَ وَ هُوَ يُعَذَّبُ وَ مَرَرْتُ بِهِ الْعَامَ وَ هُوَ لَيْسَ يُعَذَّبُ فَأَوْحَى اللَّهُ جَلَّ جَلَالُهُ إِلَيْهِ يَا رُوحَ اللهِ قَدْ أَدْرَكَ لَهُ وَلَدٌ صَالِحٌ فَأَصْلَحَ طَرِيقاً وَ آوَى يَتِيماً فَغَفَرْتُ لَهُ بِمَا عَمِلَ ابْنُه؛ روزى حضرت عيسى(ع) سر قبرى رسيد كه صاحبش در عذاب بود. سال بعد دوباره سر آن قبر آمد، اما ديد كه صاحبش در عذاب نيست. عرض كرد: خداوندا سال گذشته بر اين قبر برخوردم ديدم صاحبش معذب است ولى امسال كه آمدهام میبينم معذب نيست. علت اين امر چيست؟ خداوند به حضرت عيسى وحى فرمود: اى روحالله، فرزند اين شخص بالغ شده و راه درست در پیش گرفت و به يتيمى جا داد. اين است كه من به خاطر عمل فرزندش از گناه اين شخص صرف نظر كردم.(وسائلالشيعة، ج ۱۶، ص ۳۳۸؛ الجواهرالسنية، ص۲۲۹)
عدم امکان درمان احمق
یکی از بزرگترین نعمتهای الهی به بشر، عقل است که باید آن را به کار گیرد. البته برخی آن را دفن میکنند و این نعمت خدا را به کار نمیگیرند و گرفتار سفاهت و حماقت میشوند. از نظر قرآن، آنانی که از شرایع آسمانی پیروی نمیکنند و بر کفر و شرک باقی میمانند، انسانهایی سفیه و سبکمغزی هستند که از عقلانیت سودی نبرده یا کم بردهاند.(بقره، آیه 130)
براساس آموزههای اسلام، برای هر دردی درمان و دارو و دوایی است؛ اما گویا برای حماقت افراد درمانی نیست؛ چنانکه امام صادق(ع)نقل میکند: إنّ عيسى بنَ مَريمَ قالَ: داوَيْتُ المَرْضى فشَفَيتُهُم بإذنِ اللهِ، و أبْرَأتُ الأكْمَهَ و الأبْرَصَ بإذنِ اللّهِ، و عالَجْتُ المَوْتى فأحْيَيتُهُم بإذنِ الله، و عالَجْتُ الأحمَقَ فلَم أقْدِرْ على إصْلاحِهِ؛ عيسى بن مريم گفت: بيماران را طبابت كردم و به اذن خدا آنان را درمان كردم، كورانِ مادرزاد و مبتلايان به پيسى را به اذن خدا بهبود بخشيدم، و مردگان را به اذن خدا زنده كردم، اما احمق را نتوانستم اصلاح كنم.(الاختصاص، ص۲۲۱)
اگر انسان از عقل بهرهمند شود با تفکر و نظر دقیق در خود و محیط خویش میتواند به حقایق دست یابد و رفتار صحیح و درست را بیابد که همان اسلام و قوانین الهی آن است. از همین رو در مواعظ خدا به حضرت عیسی(ع) آمده است: يا عيسى اِعْقَلْ وَ تَفكّرْ و انظُرْ في نواحِي الارضِ كَيفَ كَانَ عَاقِبهُ الظّالِمين؛ در آنچه خداى عزّ و جلّ به عيسى(ع) پند داد آمده: اى عيسى! بينديش و فكر كن و به دقت در اطراف زمين بنگر تا فرجام ستمكاران را ببينى.(الكافي، ج ۸، ص ۱۴۰، ح۱۰۳)
البته انسان نمیتواند بیخردی را که جهل او ناشی از عدم تعقل و وجود حماقت است، راهنمایی کند، هر چند که جاهل و نادان علمی را میتوان راهنمایی کرد و از جهل علمی به دانایی رساند، اما گرفتار به جهل عقلی را نمیتوان راهنمایی کرد و به مقصد رهنمون ساخت. کسی که مطالب عمیق را در اختیار افراد جاهل عقلی بگذارد، مطلب را در جای بدی گذاشته است؛ گویی انسان، بذری را در شوره زاری بکارد که هیچ از آن بر نمیآید. در روایت است که پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله) فرمود: إنَّ عيسى بنَ مَريَمَ قامَ في بَني إسرائيلَ، فَقالَ: يا بَني إسرائيلَ، لا تُحَدِّثوا بِالحِكمَه الجُهّالَ فَتَظلِموها، و لا تَمنَعوها أهلَها فَتَظلِموهُم؛ عيسىبنمريم(ع) در ميان بنىاسرائيل ايستاد و گفت: اى بنىاسرائيل! حكمت را براى نادانان بازگو مكنيد كه در اين صورت، به حكمت ستم كردهايد، و آن را از اهلش دريغ نكنيد كه در اين صورت، به آنان ستم كردهايد.(من لا يحضره الفقيه، ج ۴، ص ۴۰۰، ح ۵۸۵۸)
ذکر و یاد دائم خدا
در آیات قرآن به ذکر و یاد خدا تأکید بسیار شده است و حتی از مومنان خواسته شده تا در هر زمانی بسیار زیاد ذکر خدا را داشته باشند: اى كسانى كه ايمان آوردهايد خدا را ياد كنيد يادى بسيار. (احزاب، آیه۴۱)
ذکرالله حتی زبانی آن میتواند آثار و برکات بسیاری برای انسان داشته باشد که از جمله آنها رهایی از خطورات شیطانی و نفسانی است که هر دم انسان را گرفتار و قلب و ذهن آدمی را تسخیر میکند.(اعراف، آیه 201)
در آیات و روایات آثار بسیاری برای ذکرالله بیان شده که در اینجا به آنها اشاره نمیشود؛ اما شکی نیست که ذکرالله موجب آبادی دلها و اطمینان آن میشود(رعد، آیه 28)؛ بنابراین، انسان میبایست به هر شکلی شده در زبان و فعل و قلب خویش همواره یاد خدا را داشته باشد. از امام رضا(ع)رواست است که: كانَ نَقشُ خاتَمِ عيسى حرفَين ِاشتَقَّهُما مِنَ الإنجيلِ: طُوبى لِعَبدٍ ذُكِرَ الله مِن أجلِهِ، و وَيلٌ لِعَبدٍ نُسِيَ اللهُ مِن أجلِهِ؛ نقش نگين انگشترى عيسى(ع)دو جمله بود كه آنها را از انجيل برگرفته بود: خوشا بندهاى كه به واسطه او خدا يادآورى شود و واى بر بندهاى كه به واسطه او خدا فراموش گردد.(بحارالأنوار، ج ۱۱، ص ۶۳، ح ۱)
همچنین امام صادق(ع)میفرماید: كانَ فيما وَعَظَ اللّهُ تَبارَكَ و تَعالى بهِ عيسى بنَ مريمَ أن قالَ له:.. يا عيسى، كُنْ حَيثُما كُنتَ مُراقِبا لي؛: از موعظههاى خداى تبارك و تعالى به عيسى(ع)اين بود: اى عيسى! هر جا هستى مرا در نظر داشته باش.(بحار الانوار، ج۱۴، ص ۲۸۹ و ص۲۹۳، ح ۱۴)
قناعت در دنیا
انسان باید به قسمت خویش رضایت بدهد و قناعت کند(زخرف، آیه 32) و از خدا به میزانی بخواهد که موجب سرکشی و طغیان نشود؛ زیرا انسان وقتی احساس استغنا و بینیازی کرد، طغیان میکند(لیل، آیات 8 و 9)؛ چنانکه قارون و مترفان و دارندگان امکانات و رفاه زیاد اینگونه هستند و گرفتار جرم و جنایت و فحشاء و منکر میشوند و راه افراط در پیش میگیرند.(هود، آیه 116؛ قصص، آیات 75 تا 79)
امام صادق(ع) از قول حضرت عیسی میفرماید: اللّهُمّ ارزُقْني غُدوَهً رَغيفا مِن شَعيرٍ و عَشِيَّهً رَغيفا مِن شَعِيرٍ، و لا تَرزُقْنِي فَوقَ ذلكَ فَأطغى؛ در انجيل آمده است كه عيسى گفت: بار خدايا! صبح يك گرده نانِ جو و شب گردهاى ديگر مرا روزى فرما و بيش از اين روزىام مده كه دچار طغيان شوم.(بحارالأنوار، ج ۷۲، ص ۵۴، ح۸۵)
باید توجه داشت که انسانها زمانی گرفتار طاغوت میشوند که از مرزها بگذرند و افراط در پیش گیرند. اینگونه است که در دنیا و آخرت گرفتار عذاب میشوند.
امام صادق(ع) میفرماید: مَرَّ عيسى بنُ مريمَ على قَريَهٍ قد ماتَ أهلُها... فَقالَ: يا أهلَ هَذهِ القَريَه !فَأجابَهُ مِنهُم مُجيبٌ: لَبَّيكَ يا رُوحَ الله و كَلِمَتَهُ، فَقالَ: وَيحَكُم! ما كانَت أعمالُكُم؟ قالَ: عِبادَه الطاغوتِ و حُبُّ الدنيا... قالَ: كيفَ كانَت عِبادَتُكُم لِلطاغوتِ؟ قالَ: الطاعهُ لأِهلِ المَعاصِي؛ عيسىبنمريم(ع) بر آبادي اى گذشت كه مردم آن [همگى] مُرده بودند... آنان را صدا زد: اى اهل اين آبادى! يكى از آنها پاسخ داد: لبّيك اى روح خدا و كلمه او! آن حضرت فرمود: واى بر شما! اعمال شما چه بود؟ عرض كرد: بندگىِ طاغوت و دوستىِ دنيا... فرمود: چگونه طاغوت را بندگى مىكرديد؟ عرض كرد: از گنهكاران فرمان مىبرديم.(الكافي، ج ۲، ص ۳۱۸، ح۱۱)
انسانی که مرزهای شرعی را که عقل و نقل آن را کشف کرده، نادیده میگیرد، گرفتار انواع فسق و فجور میشود؛ چنانکه عيسى میفرماید: إيّاكُم و النَّظَرَ إلَى المَحذوراتِ؛ فإنّها بَذرُ الشَّهَواتِ و نَباتُ الفِسقِ؛ از نگاه كردن به آنچه منع شده است بپرهيزيد؛ زيرا كه آن ،بذرِ شهوتها و نهال گناه است.(بحار الأنوار، ج ۱۰۴، ص ۴۲، ح ۵۲)
همچنین حضرت عيسى(ع)میفرماید: إنَّ الشَّجَرَهًَْ لاتَكمُلُ إلاّ بِثَمَرَهًْ طَيِّبَهًٍْ كَذلِكَ لايَكمُلُ الدِّينُ إلاّ بِالتَّحَرُّجِ عَنِ المَحارِمِ؛ درخت كامل نمىشود مگر با ميوهاى گوارا. همچنين ديندارى كامل نمىشود مگر با دورى از حرامها. (تحف العقول، ص۵۱۱.)
همچنین آن حضرت میفرماید: اِستَحيُوا الله َ في سَرائِرِكُم كَما تَستَحيُونَ النّاسَ في عَلانِيَتِكُم؛ همچنان كه از مردم در عيان شرم داريد، از خداوند در نهان شرم بداريد.(گزيده تحفالعقول، حدیث شماره: ۵۰۰۳۲۵)
انسانی که بخواهد در دنیا و آخرت موفق باشد لازم است کارهای پسندیده انجام دهد و در زندگی شخصی و اجتماعی هرگز از این چارچوب و مرزی که شریعت بیان کرده و عقل و نقل آن را کشف کرده خارج نشود. از نظر آموزههای وحیانی، هر کسی به معروف پایبند باشد خیر میبیند؛ زیرا معروف هرگز منکر نمیشود و همواره آثار آن باقی و برقرار خواهد بود. این معروف چه در حق زن و بچه و پوشاک و غذای آنان باشد یا در کارهای نیکی چون نماز و روزه و صدقات؛ زیرا معروف یکی از همان باقیات صالحاتی است که برای آدمی در دنیا و آخرت میماند و آثارش ماندگار است و چیزی آن را از میان نمیبرد. در روایت است: قالَ عيسى بنُ مريمَ(ع)لأصحابِهِ: استَكثِروا مِنَ الشَّيءِ الّذي لا تأكُلُهُ النّارُ، قالوا: و ما هُوَ؟ قالَ: المَعروفُ؛ مسيح(ع)به يارانش فرمود: آن چيزى را كه طعمه آتش نمىشود، زياد فراهم آوريد. عرض كردند: آن چيست؟ فرمود: خوبى كردن.(مستدرك الوسائل: ج ۱۲، ص۳۴۴، ح۱۴۲۴۷)
عبرت از دنیا و عمل به علم
علم و دانش امری بسیار پسندیده و فضیلتی بزرگ است به شرط آنکه به جامه عمل درآید؛ زیرا عالم بیعمل همچون زنبور بیعسل است. در روایتی از امام صادق(ع) به نقل از حضرت عیسی نقل شده است: رَأيتُ حَجَرا مَكتوبا عَلَيهِ: اِقلِبْني، فقَلَبتُهُ فإذا عَلَيهِ مِن باطِنِهِ مَكتوبٌ: مَن لا يَعمَلُ بِما يَعلَمُ مَشُومٌ عَلَيهِ طَلَبُ ما لا يَعلَمُ، و مَردودٌ عَلَيهِ ما عَمِلَ؛ عيسىبنمريم فرمود: سنگى را ديدم كه بر روى آن نوشته شده بود: مرا برگردان. چون آن را برگرداندم، آن طرفش نوشته شده بود: هر كه آنچه را مىداند به كار نبندد، تحصيل آنچه نمىداند براى او شوم است و آنچه را هم كه آموخته است از او پذيرفته نمى شود.(مصباح الشريعهًْ، ص ۳۴۵)
از نظر قرآن، دنیا پلی به سوی آخرت است و هرگز قرارگاه نیست، بلکه راهی به سوی آخرت است. حضرت عيسى(ع)میفرماید: الدُّنيا قَنطَرَهٌ فاَعبُروها و لا تَعمُرُوها؛ دنيا پل است؛ از آن بگذريد و آبادش مسازيد. (الأمالى، مفيد، ص ۴۳)
در حالی که دنیا برای آخرت است، اما بسیاری از مردم دنبال دنیا میروند و آن را خانه و سرای ابدی خود میدانند. اینگونه است که اسیر و گرفتار دنیا و غرور آن میشوند. این افراد همچون شیاطین در خدمت مومنان هستند(انبیاء، آیه 82) و مومنان از کارهای آنان بهرهمند میشوند، هر چند که خود آنان سودی از کارهایشان نخواهند برد؛ چنانکه حضرت عیسی(ع) میفرماید: يا عَبيدَ الدُّنيا! إنَّما مَثَلُكُم كَمَثَلِ السِّراجِ يُضيئُ لِلنّاسِ ويُحرِقُ نَفسَهُ؛ اى بندگان دنيا! مثَل شما چون چراغ باشد كه به مردم روشنايى دهد، امّا خود را بسوزانَد. (گزيده تحفالعقول، حدیث شماره: ۵۰۰۳۲۴)
آن حضرت همچنین میفرماید: يا عَبيدَ السُّوءِ! تَلومونَ النّاسَ عَلَى الظَّنِّ ولاتَلومونَ أنفُسَكُم عَلَى اليَقينِ؛ اى بندگانِ بد! مردم را با بدگمانى سرزنش مىكنيد و خويشتن را با يقين به عيبِ خود سرزنش نمىكنيد؟!(گزيده تحف العقول، حدیث شماره: ۵۰۰۳۲۳)