kayhan.ir

کد خبر: ۲۰۲۴۰۸
تاریخ انتشار : ۱۴ آبان ۱۳۹۹ - ۲۱:۰۷
نگاهی عمیق تر به اهانت رئیس جمهور فرانسه

توهین ماکرون، چالش مفهومی غرب و قدرت نمایی جهان اسلام



سبحان محقق
اشاره
در پی توهین نشریه «شارلی ابدو» نسبت به ساحت
پیامبر گرامی اسلام و صحه گذاشتن «امانوئل ماکرون» رئیس‌جمهور فرانسه بر این توهین، تحت پوشش آزادی بیان، تحلیلگران زیادی از وجوه مختلف بدان پرداخته و مثلا گفته‌اند که ماکرون و دیگر سران کشورهای اروپایی در ارتباط با موضوع آزادی بیان، صداقت ندارند؛ در جایی که توهین به اسلام و پیامبر اسلام باشد، دست توهین‌کنندگان برای هر توهینی باز است، ولی اگر پای اسرائیل در میان باشد، کسی جرئت ندارد حرفی بزند.این نوع تحلیل‌ها و موضع‌گیری‌ها هر چند در جای خود، ارزشمند هستند، ولی در مقاله حاضر، مسئله به طور بنیانی‌تر مورد توجه قرار گرفته است. نویسنده با به میان کشیدن شماری مفاهیم، ثابت می‌کند که این مفاهیم، که زیربنای ساختار سیاسی غرب را تشکیل می‌دهند، چقدر متزلزل هستند و غربی‌ها چه ضربات را از این ناحیه به جوامع بشری وارد کرده‌اند.
سرویس خارجی


از جمله مفاهیمی که در روند تحولات سیاسی غرب به بن‌بست رسیده، مفهوم «تساهل» است. پیش از این، مفاهیم مهمی چون آزادی، عدالت و توسعه نیز به همین سرنوشت دچار شده بودند. به عنوان مثال، اگر لیبرالیسم و مارکسیسم را به عنوان دو شاخه مهم مدرنیسم غربی طی 200 سال اخیر بدانیم، می‌بینیم که تجارب بشری در هر کدام از این دو، نه تنها به بهشت موعود این دنیایی ختم نشده، بلکه آرمان‌های هر کدام از آنها به ضد خودشان تبدیل شده‌اند.
در مارکسیسم، هدف نهایی رسیدن به کمونیسم بود؛ جامعه‌ای که در آن، بی‌عدالتی محلی از اعراب ندارد. این نقشه راه همان طور که شاهدش بوده‌ایم، در روسیه به شکل‌گیری طبقه جدید مدیران انجامیده و در چین نیز آموزه‌های کمونیسم، مغلوب ارزش‌های بومی و غیر بومی دیگر شده است. اما، موردی که به بحث ما ربط می‌یابد، این است که در روند تشکیل جوامع کمونیستی، آزادی مردم مغلوب عدالت موعود شده بود. به عبارت دیگر، عدالت یک ارزش مطلق نبوده و به ارزش‌های دیگر مربوط می‌شده است.
در جوامع لیبرالیستی نیز مفهوم غالب، آزادی است. این آزادی در تطّور خودش همان مصائبی را به بار آورده که مفهوم عدالت در جوامع مارکسیستی به بار آورده بود؛ از لحاظ اقتصادی، ثروتمندان فقرا را به بند کشیدند و کارتل‌ها و تراست‌ها شرکت‌های کوچک را بلعیدند.
در حوزه‌های سیاسی و سبک زندگی نیز مفهوم آزادی مشکلات عدیده‌ای را سبب شده است، و در ادامه وجهی از آن را که با قضیه توهین به پیامبر اسلام (ص) در فرانسه ربط می‌یابد، مورد توجه قرار می‌دهیم.
تساهل
مفهوم تساهل از لحاظ تاریخی، واکنش جوامع اروپایی به جنگ‌های مذهبی میان پیروان کاتولیک و پروتستان طی قرون 17 و 18 بوده است. این جنگ‌ها جان ده‌ها هزار نفر را در آلمان، فرانسه و دیگر کشورها گرفته بود. روشنفکران غربی با این بهانه که دین و تعصب عامل جنگ و خونریزی است، مفهوم تساهل را مقابل آن قرار داده‌اند. این مفهوم به تدریج در حوزه‌های مختلف سیاسی، اقتصادی و اجتماعی رسوخ پیدا کرده است.
ولی تساهل نیز سرنوشتی مشابه سرنوشت مفهوم عدالت را داشته است. برای تساهل می‌توان دو حوزه سیاسی و سبک زندگی را از یکدیگر تفکیک نمود؛ از جمله حوزه‌هایی که به سبک زندگی مربوط می‌شود، روابط جنسی زن و مرد است. در این حوزه، وقتی پای تساهل به میان آمد، روابط همجنس با یکدیگر مجاز شناخته شد. این تنها عارضه تساهل نبود؛ بلکه آزادی روابط جنسی، باعث تولد نوزادانی شد که پدر نداشته‌اند. به زبان دیگر، تساهل در سبک زندگی و روابط جنسی، باعث تولد کودکان تک سرپرست شده و در مجموع، بنیان خانواده را متزلزل کرده است. در نتیجه، تساهل که روشنفکران زمان وعده آن را می‌داده‌اند و می‌گفتند که با تساهل، در همین دنیا می‌توان به بهشت رسید، در عرصه سبک زندگی و اجتماعی نتیجه عکس داده است.
آزادی بیان
آزادی بیان به عنوان یکی از ارزش‌های جوامع لیبرالیستی، ریشه در تساهل دارد؛ بدین ترتیب که باید انتقاد مخالفان را برتابید و این تحمل نقد، زمینه‌ساز پیشرفت جامعه خواهد بود. در اینجا کاری نداریم که آیا در غرب آزادی بیان به معنای واقعی آن، وجود دارد یا نه، کما اینکه واقعیت‌ها خلاف آن را ثابت می‌کنند و نمونه برکناری «جرمی کوربین» رهبر سابق حزب کارگر انگلیس، فقط به خاطر انتقاد از رژیم صهیونیستی، کنار گذاشته شده است! بحثی را که از همان ابتدا شروع کرده‌ایم، مفهومی و ریشه‌ای بوده و تا الان گفته شده است که غربی‌ها مجبور شده‌اند یا پیامدهای مطلق‌انگاری مفاهیم خود را به جان بخرند و یا، به طور مرتب، به این مفاهیم محوری خود، تبصره بزنند، تا آنها را سر پا نگه دارند! آزادی بیان نیز مجبور است این تبصره‌ها را بپذیرد و در غیر این صورت، فرانسه و دیگر کشورهای غربی باید چوب پیامدهای مطلق‌انگاری این مفهوم را نیز بخورند.
آزادی بیان به عنوان یک مفهوم، باید حصرهای زیادی را بپذیرد؛ حصرهایی مثل توهین به غیر، حصرهای مصلحتی و حصرهای امنیتی. هیچ انسان فهیمی توهین به دیگران را نمی‌پذیرد؛ این توهین می‌تواند متوجه فرد، ارزش‌های بومی، دین و غیره شود. اگر انسان‌ها مجاز باشند به یکدیگر توهین بکنند، جامعه بشری تبدیل به جهنم می‌شود و حقدها و کینه‌ها برافروخته می‌شوند و خلاصه اینکه به قول «هابز» جنگ همه علیه همه محقق می‌شود.
حصرهای مصلحتی به راستگویی و دروغگویی مربوط می‌شود، بدین ترتیب که اگر حقیقتی در جایی گفته شود که جان‌های بی‌گناهان زیادی را به خطر اندازد، بهتر است که این حقیقت گفته نشود و «سعدی» در این باره، حرف آخر را می‌زند و می‌گوید: «دروغ مصلحت‌آمیز به از راست فتنه‌انگیز». به عنوان مثال، فرض کنیم در جایی نشسته‌ایم و حضور جمع زیادی بی‌گناه در جایی خبر داریم.
در این موقع، اگر شماری که درصدد کشتن آنها هستند و از راه برسند و از او بپرسند که این جمع در کجا حضور دارند و او از سر راستگویی، آدرس دقیق آنها را بدهد، هر چند راست گفته، ولی کار درستی نکرده است. هر عاقلی می‌پذیرد که این فرد ‌اشتباه کرده است.
بر آزادی بیان، حصر امنیتی نیز باید زد و این موقعی است که اظهارات فرد یا گروهی برای یک جامعه مشکلات امنیتی به‌بار می‌آورد. به عنوان مثال، اگر در زمان جنگ بخواهیم از نقاط ضعف خودی‌ها حرف بزنیم و یا مثلا بر ملا کنیم که سلاح و نفرات خودی، چقدر اندک و محدود است. این اظهارات هر چند بر اساس اصل آزادی بیان صورت می‌گیرد، ولی قابل دفاع نیست.
جمع‌بندی
«امانوئل ماکرون» یک فیلسوف سیاسی نیست و به عنوان سیاستمدار، مجبور است در ظرفی که از قبل برای او تعبیه شده است، بازی کند.
این ظرف از لحاظ اقتصادی، جغرافیایی، تاریخی و سیاسی، میراثی است که از قبل به او رسیده است.
ماکرون قبل از اینکه تسلیم اعتراضات گسترده جهانی بشود و بگوید که توهین به پیامبر اسلام(ص)، به دولت او ربطی ندارد، ادعای آزادی بیان می‌کرده است و می‌گفت که نشریه «شارلی ابدو» بر اساس اصل آزادی بیان، مجاز است که هر چیزی را بنویسد و هر کاریکاتوری را
نیز بکشد.
در اینجا اگر فرض بر صحت این ادعا کنیم، باید بگوییم که یکی از مفاهیم محوری لیبرالیسم، یعنی تساهل و مولود آن(آزادی بیان) با رفتار ماکرون و شارلی ابدو به چالش جدی کشیده شده و این برای لیبرالیسم، یک بن‌بست است، بن‌بستی که پیامدهای آن، متوجه جوامعی می‌شود که خود را لیبرال یا لیبرال دموکرات می‌دانند.