ضرورتهای شناخت عاشورا
مکتب آزادی و انتخاب
سعید دهقانی
نقش تعیین کننده انتخاب انسان
عاشورا، صحنه درگیری دو دیدگاه و دو گونه انتخاب است. «به راستی سال 61 هجری صحنه کشمکش سختی میان دو اراده و آرمان بوده است. یکی اراده حق و خیر و دیگری اراده شر و طغیان» (هاشم معروف الحسنی، جنبشهای شیعی، ص 456)، انسان موجودی است دارای اختیار و صاحب انتخاب. این تنها موجودی است که برخلاف همه موجودات خلقت، خودش باید چیستی و ماهیت خودش را برگزیند. به قول استاد شهید مطهری: «هر چیزی از نظر ماهیت که چیست؟ و از نظر کیفیت که چگونه باشد «بالفعل» آفریده شده اما انسان از این نظر «بالقوه» آفریده شده است... انسان تنها موجودی است که میان خودش و ماهیتش جدایی و فاصله است. یعنی میان انسان و انسانیت (انسان در قرآن، ص 83) بنا بر نظر و تعبیر قرآن کریم همه موجودات عالم، مسلمان هستند: آیا ندیدی که هرکس در آسمانها و زمین است تا مرغ که در هوا پرگشاید همه به تسبیح و ثنای خدا مشغولند و همه آنان صلوهًْ و تسبیح خود را بدانند و خدا به هر چه کنند آگاه است.(نور، 41) مسلمان به این معنا که به آنچه هستند و خلق شدهاند، «تسلیم» هستند و آنچه میکنند، هماهنگ و مطابق با حرکت کلی هستی و نظام آفرینش است. به بیان دیگری همه موجودات عالم، «وجود» و «ماهیتی» همسان دارند و این تنها انسان است که از حیث وجودی، «انسان بالقوه» خلق شده، اما برای تعیین «ماهیت» مطابق به آن وجود یعنی «انسان» یا غیر انسانی خودش باید انتخاب کند. صحنه روزگار و حیات دنیوی، عرصه انتخاب انسان است تا با کمک ابزارهای در اختیار و مهمتر از همه «عقل» و «وحی» انسان بودن یا هر چیزی غیر از آن را انتخاب کند. خالق خلقت، به هیچ کس هم این حق را نداده که انسان را به «زور» انسان کند، همان طور که این اجازه حتی به پیامبران هم داده نشده کسی را با «زور» و «جبر» به اسلام دعوت نمایند «ما راههای هدایت را نشان دادیم، میخواهند شاکر باشند یا کافر.(انسان-3)
فلسفه آزادی و اختیار انسان در اسلام از این آیه و آیات مشابه قرآن کریم مستفاد میشود.
لزوم عمل به آموزههای وحیانی انسانساز
انسانیت «شدن» است. یک حرکت بیوقفه و مستمر است که باید در طول حیات آدمی تداوم داشته باشد. برخلاف سایر حیوانات که در طول تاریخ و در هر قلمرو جغرافیایی، همانی هستند که هستند. آنچه که انسان را در مسیر انسانیت و مقام «خلیفهاللهی و عبداللهی» قرار دهد، «عمل» است. عمل انسان است که به او رنگ خدایی یا رنگ غیر خدایی و شیطانی میبخشد. انسان به این دنیا آمده است تا با قوه اختیار و راهنماییهای عقل و وحی ماهیت و چیستی خود را مشخص کند و... و در «یوم الفصل» صف انسانها از غیرانسانها جدا شود. انسانها روانه بهشت شوند و انساننماها، روانه جهنم. یومالفصل روزی است که صفوف مشخص میشود: ای مجرمان و بدکاران امروز ]یومالفصل[ شما از صف نیکوکاران جدا میشوید!) (یس-59)
در صحنه عاشورا و پیکار جاوید کربلا، آنها که در کنار امام حسین(ع) قرار گرفتند و در رکاب ایشان تا لحظه واپسین حیات «حسینی(ع)» ماندند، خودشان این راه و صف را در پرتو آموزشهای وحیانی و رجوع به عقل انتخاب کرده بودند. آنان با تکیه بر این ابزارهای هدایت در بزنگاه حساس تعیین سرنوشت، «احسن عمل» را انجام دادند. حربن یزید ریاحی در اوج آن لحظات بحرانی و شرایط نفسگیر، با «هی» زدن به اسبش، راه و صف خود را انتخاب کرد. امام حسین بن علی(ع) بارها در طول مسیر از مدینه تا کوفه و حتی شب عاشورا، به اصحاب خود فرموده و خبر داده بود که: «این راه سرانجامی جز مرگ ندارد و... همگی شهید خواهید شد.» اما آنها با علم به این خبر که از زبان شخصیتی شنیده میشد که جز «راست» نمیگوید، تا آخرین نفس در مسیری که خود انتخاب کرده بودند، ایستادگی و مقاومت کردند.
آزادی و کرامت انسانی انتخابی است
این اصحاب بزرگ منش که یکایک آنها بدون اغراق الگوی بشریت هستند، حسینی شدن و مسلمان شدن و حرکت در مسیر انسانیت را در برابر هیچ پیشنهادی معاوضه نکردند. از شخصیت تابناک حضرت اباعبدالله(ع) گرفته که به همه پیشنهادات و توصیههای مختلف که جملگی بوی «زنده ماندن» و «ادامه زندگی» و... میدادند، «نه» گفت، تا تکتک یاران با وفای آن حضرت. برای مثال «زهیر بن قین» تا قبل از پیوستن به امام حسین(ع)، شخصیتی «عثمانی» بود. «عثمانی» یعنی فردی که طرفدار خلیفه سوم (عثمان بن عفان) بود و اعتقاد داشت که عثمان مظلومانه کشته شده و در کشته شدن او حضرت علی(ع) هم (نعوذبالله) مستقیم و غیر مستقیم مشارکت داشته و لذا جنگ با علی(ع) و یاران او را عملی شرعی و واجب میدانستند. چنین فردی با چنان تفکر و دیدگاهی، وقتی از طرف امام حسین(ع) برای پیوستن به اردوگاه ایشان دعوت میشود، با هشداری که همسر بزرگوارش به او میدهد، گویی از خواب غفلت بیدار میشود، خود را در مسیر یک انتخاب بزرگ میبیند و... سرانجام با «حسین(ع)» بودن را انتخاب میکند و... سرانجام نامش جزو شهدای عاشورا برای همیشه تاریخ ثبت میشود... البته کسانی هم از اردوگاه حسین(ع) جدا شدند، راه مصلحت و عافیت را در پیش گرفتند. ضحاک بن عبدالله مشرقی که از راویان حادثه عاشوراست، در کربلا در رکاب امام جنگیده در حالی که دو تن بیشتر از یاران امام (سوید بن عمرو و بشیر بن عمرو) زنده نمانده بودند، آخر کار با اجازه امام از صحنه نبرد خارج شد.... و اینها برای این بود که مکتب حسین بن علی(ع)، مکتب کرامت انسانی است. انسانی که کرامتش با فعال بودن قوه «اراده» و «انتخاب» حفظ میشود مکتب حسینبنعلی(ع) همان است که در شب عاشورا (بعضی هم نوشتهاند، در غروب تاسوعا) در حالی که ساعاتی تا آغاز آن نبرد نابرابر و بیمانند تاریخ باقی نمانده بود، یاران و اصحاب را زیر خیمه خود جمع کرده و با تشریح وضعیت آنها را «آزاد» گذاشت تا خود راه و سرنوشت خویش را انتخاب کنند. «حقاً که من یارانی بهتر و شایستهتر از یاران خود سراغ ندارم... خدا به همه شما پاداش این خوبیها را عطا فرماید... یاران! درک من از این دشمن نا به کار این است که فردا روز آخر ما خواهد بود. همه شما از نظر من آزادید، هیچ تعهدی در برابر من ندارید، اکنون تاریکی شب شما را فراگرفته، از این تاریکی استفاده کنید و هر کدام از شما دست یکی از اهلبیت مرا بگیرید و در بخشهای مختلف پراکنده شوید، چرا که این قوم تنها مرامی طلبند و اگر به من دست یابند، کاری به دیگران ندارند...» (امالی شیخ صدوق، ص 220)
این مکتب آزادی واقعی و نه دروغین و مکتب آزاده پروری است. پاسخ اصحاب و یاران را در پاسخ سخنان رهبر مکتب آزادگی همه میدانیم. پاسخهایی که همه از وجود روح ایمان مبتنی بر قوه فهم و بصیرت در نزد یاران امام حکایت میکند.
عباس بنعلی پاسخ داد: به کجا برویم و چرا برویم؟ برای اینکه بعد از تو زنده بمانیم؟ زندگی پس از تو آیا معنایی دارد...؟
مسلمبن عوسجه آن پیر دلاور عرض کرد: آیا شما را تنها بگذاریم...؟ در این صورت چه عذر و بهانهای به درگاه خداوند خواهیم داشت...؟
زهیر بنقین پاسخ داد: به خدا سوگند که دوست دارم، هزار بار کشته شوم و زنده گردم، تا کشتن را از شما و این جوانان اهلبیت شما بازگرداند.
سعید بنعبدالله حنفی از انتخاب و تشخیص خود چنان اطمینان و به آن ایمان داشت که در پاسخ گفت: «به خدا سوگند اگر بدانم که در راه تو کشته میشوم و سپس زنده میگردم و آن گاه زنده زنده به آتش میسوزم و خاکسترم به باد میرود و هفتاد بار با من چنین کنند از تو جدا نمیشوم تا نزد تو مرگ را دریابم...
پس از آن نعمتها و کرامتهای جاودانه الهی خواهد بود.» و...
آری اینان برخلاف آدمکها و آدم نماهایی که یا از ترس یا طمع یا جهل یا فرصتطلبی و دنیاپرستی و... زیر پرچم باطل گرد آمده و هلهله میکشیدند، با حسین ماندن و با حسین مردن را خود انتخاب کرده بودند، انتخابی آگاهانه و متکی بر عقل و ایمان، آن چنان که حتی مرگ، مرگی به این نزدیکی و هولناکی، قدرت آن را نداشت تا آنها را از مسیر پیشرو باز دارد.
پیام دیگر عاشورا و مکتب حسینی(ع) این است که انسان هر لحظه و هر دم در معرض انتخاب است و در دو راهی انتخاب میان انسان بودن یا هر چیز دیگر بودن، قرار دارد... باید انتخاب کند!
عاشورا و این ایام عزیز فرصت خوبی است برای به خود اندیشیدن و درباره کار و بار خود که در چرخه بیامان زندگی هر روز تکرار میشود، تامل کنیم. درباره انتخابها و عملکردهای روزانه خود تفکر کنیم که به کجا میرویم و داریم با خود چه میکنیم؟ چه سخن ساده و بسیار دقیقی گفته است مرحوم علامه طباطبایی(ره) «ما با کارهای شبانهروزی خود، ابدیت خود را میسازیم...!»