اهداف و پیامدهای توافق ننگین امارات و رژیم صهیونیستی
قمار از پیش باخته ابوظبی با مسئله فلسطین
محمدرضا کلهر
اشاره
امارات و رژیم صهیونیستی پس از سالها مناسبات مخفی و پنهانی، سرانجام تصمیم گرفتند این روابط را رسمی و علنی کنند. توافق عادیسازی روابط ابوظبی و تلآویو، به سرعت از سوی تمام نیروهای مقاومت و حتی بسیاری از کشورها محکوم و خیانت بزرگ امارات به امت اسلامی و آرمان فلسطین دانسته شد. در هر حال، چیزی که اکنون مطرح است، پیامدهای این توافق و هدف امارات و رژیم صهیونیستی از امضای آن است. در مطلب حاضر، ابعاد مختلف توافق «آبراهام» مورد توجه قرار گرفته است، که با هم آن را میخوانیم.
سرویس خارجی
توافق امارات و رژیم اسرائیل را نباید توافق یک شبه و نتیجه چند ماه رایزنی دانست. همان طور که رئیس سابق موساد اعلام کرده، بسیاری از کشورهای عربی طی 50 سال گذشته با رژیم صهیونیستی روابط پنهانی داشتهاند. امارات و تلآویو نیز از چند سال پیش، مناسبات میان خود را تقویت کردهاند. روابط مخفی میان برخی کشورهای عربی ازجمله امارات با رژیم صهیونیستی حتی از دهه ۱۹۹۰ وجود داشته است. نشانههای متعددی وجود دارد که نشان میدهد روابط مخفی در سالهای اخیر به سمت روابط علنی و آشکار و عادیسازی روابط حرکت کرد. عادیسازی روابط اعراب- رژیم صهیونیستی در واقع سازگاری جهان عرب با اشغالگری و پذیرش امتیازات رژیم صهیونیستی درخصوص زمین و جمعیت است.
امارات از سالهای ۲۰۱۰ به بعد روابط اقتصادی خود با اسرائیل را به شکل متفاوتی شروع کرد. اگر قبل از آن گاهی هر چند کوتاه بهخاطر حملات و تندرویهای اسرائیل در غزه، روابط تجاری و غیررسمی خود با این رژیم را قطع میکرد، اما در سالهای اخیر رویکرد بیتفاوتتری نسبت به فلسطین در پیش گرفته و در چرخشی آشکار در سال ۲۰۱۴ عبدالله بنزاید وزیر امور خارجه امارات متحده عربی با همتای اسرائیلی خود در فرانسه ملاقات کرد و برای تامین مالی اسرائیل در جنگ غزه پیشنهاد کمک نمود. قبل از آن نیز وی با نتانیاهو در حاشیه نشست مجمع عمومی سازمان ملل در سال۲۰۱۲ دیدارداشت. برای اینکه این دیدار جنبه آشکار و رسمی نداشته باشد، وزیر امورخارجه امارات را از طریق پارکینگ هتل (ریجنسی) محل اقامت نتانیاهو به این هتل منتقل کردند. در این دیدار یوسف العتیبه سفیر امارات در آمریکا، بنزاید را همراهی میکرد که بعدها روزنامه اسرائیلیهاآرتص پرده از آن برداشت.
هرچه که زمان به جلوتر میآید امارات با جسارت بیشتری به تعمیق روابط با اسرائیل میپردازد. سال ۱۳۹۴«دوری گولد» مدیرکل وزارت امور خارجه اسرائیل در جریان سفر به امارات و شرکت در نشست دوسالانه آژانس بینالمللی انرژیهای تجدیدپذیر، از افتتاح دفتر نمایندگی اسرائیل در امارات خبر داد. در آوریل 2017 امارات در یک اقدام بیسابقه (با وجودی که روابط دیپلماتیک رسمی با اسرائیل نداشت) در مانور نظامی هوایی، همراه آمریکا، اسرائیل و یونان با نام «اقدام با آگاهی» شرکت کرد.
روزنامه معاریو سال گذشته اعلام کرده که روابط پنهانی ابوظبی و تلآویو از ۱۵ سال پیش آغاز شده است. در ادامه پروسه عادیسازی روابط ارتجاع عرب با رژیم صهیونیستی نماینده وزیر دفاع امارات سال گذشته در پاسخ به سؤال یک خبرنگار آمریکایی گفت: «امارات و اسرائیل نه تنها تهدیدی برای هم نیستند بلکه مانند دو برادرند.» در نهایت نیز آبان ماه 97 ایوبکارا وزیر ارتباطات رژیم صهیونیستی به امارات سفر کرد. وی طی سخنانی در یک کنفرانس مخابراتی گفت: «تلاش برای صلح و امنیت اولویت اصلی اسرائیل است و این از طریق تقویت روابط اقتصادی و همکاری علمیبا تعدادی از کشورهای عربی محقق خواهد شد.» پیش از وی نیز «میرى رگو» وزیر فرهنگ و ورزش کابینه بنیامین نتانیاهو ویدیویی را در حساب خود در فیسبوک منتشر کرد که وی را در حال بازدید از یک مسجد در ابوظبی پایتخت امارات نشان میداد. انتشار این ویدیو یک روز پس از خوانده شدن سرود رژیم اشغالگر قدس در مسابقات بینالمللی جودو در امارات با حضور رگو وزیر فرهنگ و ورزش این رژیم صورت گرفت. بنابراین توافق اخیر اسرائیل و امارات نتیجه حداقل 15 سال تلاش مقامات صهیونیستی بود.
پیمان آبراهام
دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا، عصر روز ۲۳ مرداد در یک کنفرانس خبری در کاخ سفید از توافق رژیم صهیونیستی و امارات متحده عربی برای عادیسازی کامل روابط خبر داد. این خبر به حدی حائز اهمیت بود که بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر رژیم صهیونیستی نیز نشست کابینه خود را نیمهتمام رها کرد. امارات، آمریکا و اسرائیل در بیانیه مشترکی ضمن تائید این خبر اعلام کردند که روابط دوجانبه میان ابوظبی و تلآویو به شکل مستقیم و علنی برقرار خواهد شد. با این توافق، امارات ۴۲ سال پس از پیمان کمپ دیوید میان مصر و رژیم صهیونیستی و ۲۶ سال پس از پیمان وادی عربه میان اردن و رژیم صهیونیستی، سومین کشور عربی است که با این رژیم توافق صلح امضا میکند. این توافق به پیمان آبراهام مشهور شده است.
اهداف رژیم صهیونیستی
اما رژیم صهیونیستی از طریق پیمان آبراهام به دنبال رسیدن به چه اهدافی است؟ تمامی جنگهای بزرگ رژیم صهیونیستی و تمامی تلاشهای آمریکا، انگلیس و فرانسه در طول قرن بیستم، این بوده که کشورهای عربی و غرب آسیا، اسرائیل را به رسمیت بشناسند. سیاست عمده بر این بود که رژیم صهیونیستی، سرزمینی را با قوای نظامی اشغال و شرط بازگرداندن آن را شناسایی خود اعلام کند، یعنی میگفت مرا به رسمیت بشناسید تا سرزمینتان را بازگردانم؛ یعنی «زمین در مقابل سازش» رژیم صهیونیستی و دولت انور سادات در سپتامبر ۱۹۷۸ توافق کردند که در ازای پس دادن صحرای سینا، قاهره نیز این رژیم را به رسمیت بشناسد. دولت اردن نیز در سال ۱۹۹۴ در ازای تولیت اماکن مقدسه فلسطینیها، اسرائیل را به رسمیت شناخت. سازمان آزادیبخش فلسطین (ساف) نیز یک سال پیش از آن در ازای بازگشت از تونس و کنترل کرانه باختری و غزه به فلسطین رژیم صهیونیستی را به رسمیت شناخت. پس از آن فقط سه کشور بهعنوان منبع تهدید وجودی برای رژیم صهیونیستی باقیماندند: سوریه، لبنان [مقاومت لبنان] و ایران.
همانطور که ذکر شد، راهبرد صهیونیستها این بود که مهمترین تهدیدات وجودی را از خود دور کنند. مصر بهعنوان اصلیترین تهدید با قرارداد کمپ دیوید، تهدید سازمان ساف بهعنوان نماینده رسمی فلسطینیها در قرارداد مادرید و سپس اردن با توافق «وادی عربه» مهار شدند. از این پس سوریه، لبنان و بیش از همه ایران باقیماندند.
درخصوص سوریه، دولت آمریکا بارها «حافظ اسد» و سپس بشار اسد را تشویق کرده بود که در ازای بازپس گیری جولان اشغالی و دریافت کمکهای وسیع مالی، رژیم صهیونیستی را به رسمیت بشناسد و همزمان از جمهوری اسلامی ایران و مقاومت دوری کند، یعنی همان طرحی که درخصوص مصر پیاده شد، اما سوریه زیر بار نرفت تا اینکه بحران در سال ۲۰۱۱ که یکی از اهداف اصلی آن روی کار آمدن دولتی همسو با رژیم صهیونیستی بود، کلید خورد تا غرب بتواند تا حدی دولت سوریه را به خود مشغول ساخته و تهدید موجود بر روی اسرائیل را کاهش دهد.
درباره لبنان نیز علیرغم یورش اسرائیل به این کشور در سال ۱۹۸۳ و اشغال بیروت، مقاومت توانست صهیونیستها را در سال ۲۰۰۰ از لبنان بیرون براند. پس از این شکست، راهبرد صهیونیستها درخصوص لبنان نیز همانند سوریه مهار مقاومت از طریق اجیر کردن شبه نظامیان و گروههایی همچون فالانژها در دهه هشتاد قرن بیستم و سپس گروههای سیاسی همچون ۱۴ مارس بوده است، بنابراین تا بدین جا متوجه شدیم که صهیونیستها وقتی نتوانستند همچون مصر و اردن، سوریه و لبنان را مجبور به سازش با اشغال سرزمینهایشان کنند، به سمت ایجاد بحرانهای داخلی و اجیر کردن گروههای تروریستی و جریانهای سیاسی همسو رفتند. در اینجا دغدغه اصلی و بنیادین صهیونیستها، یعنی ایران باقی مانده است.
در ابتدای این بخش باید گفت که اسرائیل دیگر نیازی به اینکه کشورهای عربی جریان ضد مقاومت آن را به رسمیت بشناسند ندارد. از آن زمان که مصر، اردن و ساف، اسرائیل را به رسمیت شناختند، صهیونیستها نیز گفتند که باقی کشورهای عربی اگر مایل هستند، بدون قید و شرط ما را به رسمیت بشناسند، به طوری که در سال ۲۰۰۲ اتحادیه عرب بهعنوان نماینده کشورهای عربی، طرح شناسایی رژیم اسرائیل را در ازای تشکیل دولت فلسطینی در مرزهای ۱۹۶۷ ارئه داد. اما پاسخ اسرائیل چه بود؟ بیاعتنایی و بیتوجهی!
دغدغه رژیم صهیونیستی، امنیت خود و تهدید ایران است، اینکه کشورهایی همچون عربستان، امارات و بحرین آن را به رسمیت بشناسند یا نه فی نفسه اهمیتی برای تلآویو و دولتهای غربی ندارد. اصولا نفس سازش ابوظبی و تلآویو، نه امارات را امن خواهد کرد و نه رژیم صهیونیستی را.
اهمیت سازش علنی ریز کشورهایی همچون امارات، آنجایی برای اسرائیل نمود پیدا میکند که به ایران مرتبط باشد، یعنی سیاست مهار ایران، در اینجا نیز منظور مهار نظامی یا یارگیری برای هر رویارویی احتمالی نظامی نیست، چون اساساً امارات در حد و اندازه ورود به چنین معادلاتی نیست، پس بیش از هر چیزی، سیاست مهار از طریق حضور عناصر اطلاعاتی رژیم صهیونیستی در امارات و دیگری ایجاد جو روانی علیه سیاست مقاومت ایران در میان ملتهای عرب منطقه است.
نکته دیگر حضور علنیتر رژیم صهیونیستی در بازار امارات، یعنی جایی که ایران نیز حضور قابل توجهی دارد، است. صهیونیستها از این طریق تلاش خواهند کرد در مسیر مبادلات تجاری و مالی ایرانیها در امارات کارشکنی کنند. بحث دیگر دسترسی رژیم صهیونیستی به آبهای خلیج فارس است، امری که برای اولین بار نصیب این رژیم میشود. در پایان باید گفت: هر گام و اقدام رژیم صهیونیستی در منطقه غرب آسیا را باید به طور مستقیم در رابطه با نگرانی امنیتی این رژیم از تهدید ایران بررسی کرد، وگرنه تأیید یا ضدیت امارات با اسرائیل اهمیتی برای صهیونیستها ندارد و اصولا شیخنشینهای خلیج فارس هیچ زمانی برای اشغالگران قدس تهدید نبودهاند که حال با عادیسازی روابط سایه این تهدید برداشته شده باشد.
اهداف امارات
امارات نیز از طریق توافق و پیمان آبراهام به دنبال این است تا قدرت خود در منطقه را افزایش دهد. امارات سعی دارد تا با استفاده از این توافق به جنگندهها و تسلیحات مدرن اسرائیل و آمریکا دست پیدا کند. «انور قرقاش» وزیر مشاور در امور خارجه دولت امارات عربی متحده در گفتوگو با اندیشکده شورای آتلانتیک در ارتباط با فروش جنگندههای اف- ۳۵ گفته که توافق عادیسازی روابط با تلآویو باید «هرگونه مانع» پیشروی آمریکا برای فروش جنگندههای اف- ۳۵ را از میان بردارد. روزنامه «یدیعوت آحارونوت» نیز در اینباره نوشته: «توافق عادیسازی روابط بین اسرائیل و امارات عربی متحده شامل یک بند محرمانه است که راه را برای فروش جنگندههای استراتژیک اف- ۳۵ و فناوری پیشرفته پهپاد آمریکا به این کشور حاشیه خلیج فارس هموار میکند».
این مسائل نشان میدهد اماراتیها با وعدههای متعددی اقدام به عادیسازی روابط با رژیم صهیونیستی کردهاند، اما ضمانت اجرایی این وعدهها با توجه موضعگیری صهیونیستها با شک وتردید مواجه است. «تساحیهانقبی» وزیر امور شهرکها در کابینه تلاویو در یک مصاحبه رادیویی گفته: «اسرائیل با فروش حتی یک پیچ از اف- ۳۵ به امارات مخالفت است. ما این موضوع را برای کنگره آمریکا نیز شفافسازی خواهیم کرد». نتانیاهو نیز مخالفت خود را با این مسئله اعلام کرده است. بهنظر میرسد حکام امارات یک بازی از پیش باخته شده را آغاز کردهاند، آنها با خیانت به مسئله فلسطین و مسجدالاقصی بهعنوان قلب جهان اسلام، حمایت مردم خود را از دست داده و در جهان اسلام مورد نفرت ملل اسلامی قرار گرفتهاند. براین اساس بهنظر میرسد اماراتیها توافقی با آمریکا و رژیم صهیونیستی انجام دادهاند که در آن طرفهای مقابلش هیچ اهتمامی به اجرای وعدههای خود نشان نمیدهند. سوابق دهههای اخیر در منطقه بیانگر این واقعیت است که آمریکاییها به حکام منطقه بهعنوان یک ابزار در راستای تحقق اهداف خود مینگرند و هر حاکمیدر صورت پشت کردن به ملتش یک تاریخ مصرف مشخص خواهد داشت.
در واقع شیوخ ابوظبی در توافق با رژیم صهیونیستی چند هدف را دنبال میکردند که در صورت عدم تحقق آنها هیچ دستاوردی نخواهند داشت و به طور مشخص نیز دلیلی برای ادامه توافق در آینده نمیبینند. دو مبحث اصلی مدنظر اماراتیها در این توافق که بر روی آن تأکید داشتند: ۱) موضوع توقف طرح الحاق کرانه باختری و ۲) تحویل جنگندههای اف- ۳۵ به امارات.
توقف طرح الحاق کرانه باختری که به صراحت از سوی رژیم صهیونیستی رد شد و فروش جنگنده به امارات نیز با مخالفت قاطع صهیونیستها مواجه شده است. شیوخ اماراتی به دنبال دستیابی به جنگنده راهبردی اف-۳۵ بودند تا در درجه اول قدرت نظامی خود را به سطحی مقبول در برابر دیگر قدرتهای منطقهای برسانند و در درجه دوم نیز مقامات امارات در صدد ارائه دستاوردی به مردم خود بودند تا این تلقی را ایجاد کنند که در برابر توافق با اسرائیل، امنیت امارات را ارتقا بخشیدهاند. این در حالی است که مقامات اسرائیلی از جمله نتانیاهو با ارائه این جنگندههای راهبردی نیز به امارات مخالفت کرده و تأکید کردهاند که تنها اسرائیل باید دارای این تسلیحات راهبردی در سطح منطقه باشند. به تدریج مشخص خواهد شد که امارات در توافق با اسرائیل یک بازنده خواهد بود و این کشور نه تنها دستاوردی را کسب نخواهد کرد بلکه دشمنی ملت خود و مردم حامیمسئله فلسطین در منطقه را نیز در مقابل خود خواهد دید.
اهمیت توافق
توافق امارات با رژیم صهیونیستی در ابعاد مختلف اهمیت دارد، اما مهمترین بُعد آن اهمیت زمانی توافق است. امارات نخستین کشور عربی نیست که درخصوص عادیسازی روابط با اسرائیل به توافق میرسد بلکه پیش از این مصر در قالب پیمان کمپ دیوید در سال ۱۹۷۸ و اردن نیز در قالب پیمان وادی عربه در سال ۱۹۹۴ با رژیم صهیونیستی صلح کردند و سفرای اسرائیل در این دو کشور حضور دارند. مصر در شرایطی با رژیم صهیونیستی پیمان صلح امضا کرد که کشورهای عربی در چهار جنگ متوالی از این رژیم شکست خورده بودند و امیدی به تضعیف رژیم صهیونیستی نداشتند. در واقع، صلح مصر، صلح از روی «استیصال و ناامیدی» بود؛ اما امارات در شرایطی با رژیم صهیونیستی توافق صلح امضا کرده و در جهت ایجاد روابط رسمی دیپلماتیک گام بر میدارد که نهتنها «شکست پذیری» ارتش اسرائیل بلکه آسیبها و ضعفهای متعدد آن ثابت شده است. اثبات این موضوع نه از سوی ارتش کشورهای عربی بلکه از سوی گروههای مقاومت لبنان و فلسطین انجام شده است.
بُعد دیگر اهمیت زمانی این توافق ابوظبی و تلآویو، مربوط به شرایط شکننده داخلی سرزمینهای اشغالی است. رژیم صهیونیستی در بدترین دوران ۷۲ ساله خود قرار دارد. طی یک سال، سرزمینهای اشغالی شاهد برگزاری سه انتخابات پارلمانی بود که نهایتاً به تشکیل کابینه شکننده ائتلافی منجر شد و تنها پس از گذشت ۴ ماه، اختلافها در درون کابینه نتانیاهو شدت پیدا کرده و زمزمههای فروپاشی کابینه و برگزاری انتخابات چهارم پارلمانی نیز افزایش یافته است. علاوهبر این، تظاهرات مردم در اعتراض به مشکلات اقتصادی و ناکامیکابینه نتانیاهو در مقابله با شیوع کرونا نیز زمینههای برگزاری تظاهرات ضد کابینه و شخص نتانیاهو را فراهم کرد. دهها هزار نفر بزرگترین تظاهرات علیه نتانیاهو را برگزار کرده و برکناری وی از نخستوزیری را خواستار شدند. بااینحال، تقلیل تظاهرات به اعتراض علیه نتانیاهو، نادیده گرفتن واقعیتها است چراکه مردم در سرزمینهای اشغالی نتانیاهو را سمبل ساختار قدرت میدانند. سومین بعد اهمیت زمانی توافق این است که این توافق روز ۱۳ اوت که «روز مقاومت اسلامی» نام دارد یعنی سالروز پیروزی مقاومت بر رژیم صهیونیستی در جنگ ۳۳ روزه سال ۲۰۰۶ اعلام شد. شکست در جنگ ۳۳ روزه ضمن اینکه مهمترین شکست ارتش رژیم صهیونیستی است و افسانه شکستناپذیری این رژیم را از بین برد، ژئوپلتیک قدرت در منطقه غرب آسیا را نیز تغییر داد و محور مقاومت را به یکی از بازیگران تأثیرگذار و سازنده در منطقه تبدیل کرد. بر این اساس، اعلام توافق رسمی امارات با رژیم صهیونیستی در روز ۱۳ اوت، اقدامی هدفمند و برنامهریزی شده محسوب
میشود.
چهارمین بُعد اهمیت زمانی توافق امارات با رژیم صهیونیستی این است که این توافق زمانی رسمی شد که کمتر از ۱۰ روز از انفجار مهیب بیروت میگذشت. هنوز تحقیقات درخصوص این انفجار ادامه دارد و امکان اینکه چنین انفجاری با مداخله رژیم صهیونیستی انجام شده باشد، وجود دارد. از سوی دیگر، درحالیکه افکار عمومی نهتنها در کشور لبنان بلکه در دیگر کشورهای عربی نیز به لحاظ روانی از انفجار مهیب بیروت تأثیر زیادی پذیرفته و «موشه فیلین»، نماینده سابق کنست و رهبر حزب ملی گرای فلسطین اشغالی از وقوع انفجار مهیب در بیروت ابراز خرسندی کرد و آنرا «نمایش آتشبازی دیدنی» توصیف کرد، کشور دیگر عربی یعنی امارات با اعلام توافق برای رسمی کردن روابط با رژیم صهیونیستی، شوکی به افکار عمومی در جهان عرب وارد کرد.
پنجمین بُعد اهمیت زمانی این توافق، نزدیک بودن آن به انتخابات ریاست جمهوری آمریکا است. دونالد ترامپ در پی ناکامیدر مقابله با شیوع گسترده کرونا در آمریکا و تأثیر آن بر اقتصاد این کشور، نهتنها از پیروزی در انتخابات نوامبر ۲۰۲۰ اطمینان ندارد بلکه حتی اغلب نظرسنجیها حاکی از شکست ترامپ در مقابل جو بایدن است. بنابراین، رونمایی از توافق امارات با رژیم صهیونیستی کارت مهمیبرای ترامپ در انتخابات پیش رو است. درعینحال، رونمایی از این توافق در این بازه زمانی بهصورت هدفمند انجام شده است چراکه در صورت شکست احتمالی ترامپ در انتخابات ریاست جمهوری، امکان چنین توافقی نیز کاهش
پیدا میکرد.
پیامدهای منطقهای
یکی از پیامدهای منطقهای این توافق این است که اگرچه پیش از این نیز فاکتور «فلسطین و عروبیت» در سیاست خارجی برخی کشورهای عربی کمرنگ شده بود، اما این توافق نشان داد این فاکتور کاملاًً حذف شده است. توافق امارات با رژیم صهیونیستی در شرایطی انجام شد که پس از رونمایی دونالد ترامپ، رئیسجمهوری آمریکا از طرح نژادپرستانه معامله قرن در روز ۲۸ ژانویه ۲۰۲۰، جنایتهای رژیم صهیونیستی علیه فلسطینیان روند افزایشی محسوسی داشته است. دولت امارات نهتنها از فلسطین در مقابل جنایتهای رژیم صهیونیستی حمایت نکرد بلکه به قول «صائب عریقاتگ دبیر کمیته اجرایی سازمان آزادیبخش فلسطین، با این توافق به رژیم صهیونیستی در مقابل این جنایتها پاداش داده است. توافق امارات با رژیم صهیونیستی آزمایشی برای دیگر کشورهای عرب و برای اتحادیه عرب نیز محسوب میشود. کشورهایی نظیر بحرین و عمان رسماً از این توافق حمایت کردند. این واکنشها نیز نشان میدهد «عروبیت و مسئله فلسطین» جایگاه خود را در سیاست خارجی امارات از دست داده است. یکی دیگر از پیامدهای توافق، افزایش جنایتهای رژیم صهیونیستی علیه فلسطینیها است. صلح رژیم صهیونیستی با مصر در سال ۱۹۷۸ که در آن قضیه فلسطین نادیده گرفته شد، به توانمند شدن تلآویو برای گسترش شهرکسازی و یهودیسازی منجر شد. اکنون نیز هرگونه عادیسازی روابط با رژیم صهیونیستی به معنای تداوم اشغالگری، ریشهکن کردن قضیه فلسطین، آوارگی فلسطینیان و رها کردن حقوق تاریخی و عدالت است. یکی از نشانههای این موضوع این است که هم نتانیاهو و هم دیوید فریدمن سفیر آمریکا در اسرائیل رسماً اعلام کردند طرح الحاق ۳۰ درصد کرانه باختری کنار گذاشته نشده است. در همین حال، جنگندههای رژیم صهیونیستی روز ۱۴ اوت یعنی کمتر از یک روز پس از اعلام رسمی توافق با امارات، به حملات خود علیه باریکه غزه ادامه دادند.
نتیجه
دولت امارات در ابتدا اعلام کرد که موفق شده با استفاده از این پیمان و توافق، طرح الحاق 30درصد از کرانه باختری به سرزمینهای اشغالی را متوقف کند اما بلافاصله نتانیاهو نخستوزیر اسرائیل اعلام کرد که این طرح صرفا به تعویق افتاده و متوقف نشده است. درنهایت نیز دولت امارات تایید کرد که طرح الحاق همچنان در دستور کار است. در واقع توافق امارات با اسرائیل توافق «صلح در مقابل هیچ» است. توافق کمپ دیوید(مصر و اسرائیل در اسرائیل 1979)، وادی عربه(اردن با اسرائیل 1994) یا توافق سازمان آزادی بخش فلسطین (ساف) با رژیم صهیونیستی در مقابل آزادی زمین بود. یعنی در مقابل این توافق، بخشهایی از جغرافیای اشغال شده توسط رژیم صهیونیستی آزاد میشد، اما اکنون حتی یک وجب از اراضی اشغالی آزاد نمیشود و طرح الحاق کرانه باختری به سرزمینهای اشغالی نیز کنار گذاشته نشد بلکه تعلیق شده است. بنابراین امارات توافق صلح در برابر هیچ را امضا کرد.
نکته مهم این است که نتانیاهو و ترامپ به دنبال اهداف مهمی از طریق این توافق هستند. در درجه اول دونالد ترامپ رئیسجمهور آمریکا که در سیاست خارجی فاقد دستاورد مهمی برای انتخابات ریاست جمهوری 2020 است سعی دارد به هر روشی یک برگ برنده در سیاست خارجی کسب کند. تلاشهای وی برای توافق با کره شمالی و ایران به نتیجه نرسیده واکنون وی میخواهد توافق امارات و اسرائیل را بهعنوان یک دستاورد به رایدهندگان آمریکایی بفروشد تا شاید بتواند خو د را نجات دهد. نتانیاهو نیز در چند هفته اخیر به دلیل پروندههای فساد با تظاهراتهای گسترده مواجه بوده و بسیاری استعفای وی را خواستارند. نتانیاهو سعی دارد این توافق را بهعنوان ابزاری برای نجات خود از اعتراضهای اخیر به کار برده و برای نخستین بار اعلام کند که به توافق صلح بدون اعطای زمین دست یافته است.
در مجموع اقدام امارات یک اقدام با دامنه تأثیر بسیار بالا بوده و کشورهای دیگری مانند عمان، بحرین و سودان نیز احتمالا در این مسیر حرکت کنند. خیانت کشورهای عربی به فلسطین از زمانی شروع شد که امارات و عربستان با طرح معامله قرن که از سوی دونالد ترامپ پیشنهاد شده بود موافقت کردند. عادیسازی روابط اسرائیل با جهان عرب بهعنوان روح حاکم بر معامله قرن بوده و اکنون امارات نخستین گام را در اجرای این طرح برداشته است.
توافق و پیمان آبراهام، معامله قرن را وارد مرحله دیگری از اجرا کرده است. در واقع، توافق امارات با رژیم صهیونیستی در چارچوب یک موضوع کلانتری به نام «معامله قرن» انجام شده است. بر خلاف ادعاهایی که برخی منابع عربی طی ساعات اولیه انتشار خبر این توافق مطرح کردند، معامله قرن نهتنها در پی این توافق کنار گذاشته نمیشود بلکه خودِ این توافق در چارچوب این طرح نژادپرستانه آمریکا انجام شد.
خنجری که اماراتیها از پشت به فلسطین زدند، اثری در عزم گروههای مقاومت فلسطینی و حامیان آنان ایجاد نمیکند اما تأثیرات منفی عمیقی روی پادشاهی کوچک و کم جمعیت امارات که به تعبیر رهبر جمهوری اسلامی «عمرش از چنارهای خیابان ولیعصر تهران هم کمتر است»، خواهد گذاشت. موجودیت امارات صددرصد وابسته به بنگاههای اقتصادی و حضور سرمایهداران خارجی است که بدون وجود امنیت فرار خواهند کرد. اعلام عادی سازی روابط با چنین رژیم بدنامی، خودکشی و شلیک به این شرایط است و باعث خواهد شد امارات تبدیل به یک هدف ساده برای گروههای مقاومت شود. کتائب حزبالله عراق رسما امارات را بهعنوان یک هدف مشروع تعریف کرده است. حالا سؤال این است که امارات با وجود اینکه این مسائل را میداند و میداند که «رابطه با اسرائیل هیچ آوردهای برای این کشور ندارد و همانند مصر و اردن که با اسرائیل رابطه برقرار کردند به فلاکت خواهد افتاد چرا تسلیم این رژیم شده است؟» جواب اصلی، به عدم استقلال کشورهای حاشیه خلیج فارس بر میگردد و اینکه شیوخ مرتجع عربی بدون اجازه واشنگتن حتی اجازه ندارند یک لیوان آب بنوشند. نشریه انگلیسی«میدل ایستآی» در مقالهای تأکید کرده که توافقنامه عادیسازی روابط میان امارات و رژیم صهیونیستی خیلی زود شکست خواهد خورد. میدل ایست آی درخصوص توافقنامه عادیسازی روابط میان امارات و رژیم صهیونیستی نوشت:«این توافقنامه سریعتر از معاهدههای صلح اردن و مصر شکست خواهد خورد.» بر اساس این مقاله، توافقنامه میان امارات و رژیم صهیونیستی بر روی شنها نوشته شده و تنها باعث بهوجود آمدن درگیریهای بیشتر میشود.