kayhan.ir

کد خبر: ۱۹۶۸۰۳
تاریخ انتشار : ۰۴ شهريور ۱۳۹۹ - ۲۰:۳۶
درآمدی بر جلوه‌های دراماتیک عاشورا در سینما

سـینمای عاشـورایی تجـربه‌ای جستجوگرانـه



محمدرضا محقق
واقعه عاشورا با همه وفاداری‌ها به اصل واقعیت و بی‌هیچ کمی و فزونی بر آن، رخدادی کاملا دراماتیک است و طرفه آنکه این دراماتیک بودن مبتنی بر تراژدی، حماسه، عاطفه، عشق، وفاداری، نقطه عطف، گره‌افکنی و گره‌گشایی، ساختارهای پرده‌ای، تحول و حرکت در دو طیف مسیر مثبت و منفی است. یعنی عاشورا کاملا دراماتیک، مبتنی بر گونه‌شناسی، با طیفی از آدم‌های نورانی و تاریک و خاکستری است که در نهایت به سپیدی یا سیاهی مطلق می‌پیوندند.
الهام از عاشورا به روایت شهید مطهری
در اینجا و به مناسبت این بحث، به‌جا و درخور است ‌اشاره‌ای به یکی از فرازهای بلند و مهم متفکر شهید استاد مرتضی مطهری درخصوص وجوه هنرورزانه و دراماتیک واقعه عاشورا داشته باشیم که بسیار دقیق و جذاب به ظرایفی از این بحث‌اشاره دارد.ایشان با‌اشاره به ویژگی ملهم از متن فرا تاریخی و جهان شمول حوادثی چون قیام عاشورا توجه می‌دهدکه «... کسانی که به خاطر یک سلسله اصول و مبادی قیام می‌کنند و نهضت می‌نمایند در حقیقت به همه جهانیان بعد از خودشان پیامی دارند و به اصطلاح معروف وصیتی دارند. آیندگان باید با پیام آنها آشنا باشند و ندای آنها را بشناسند.» و موضوع وقتی قابل تامل و جالب‌تر می‌شود که اهمیت آن را در فرازی معروف و جدی از بیانات رهبر اندیشمند، هنرشناس و فرزانه انقلاب ردیابی کنیم که ماندگاری هر تفکر و اندیشه‌ای را اختصاصا و لزوما در گرو بیان آن به زبان هنر دانستند. آری؛‌اشاره متفکر شهید مطهری نیز متوجه جلوه‌یابی امتدادی حرکت عاشورا در زبان هنر است. چرا که «... انسان وقتی تاریخ حادثه عاشورا را می‌خواند، استعدادی برای شبیه‌سازی در آن می‌بیند، همان‌طور که قرآن برای آهنگ‌پذیری ساخته نشده ولی این طور هست و حادثه کربلا هم برای شبیه‌سازی ساخته نشده ولی این طور هست من نمی‌دانم و شاید شخص اباعبدالله (ع) در این موردنظر داشته است. متن تاریخ این حادثه، گویی اساسا برای یک نمایشنامه نوشته شده است، شبیه‌پذیر است، گویی دستور داده‌اند که آن را برای صحنه بردن بسازند.» و در ادامه به رمز این واقعیت و راز این دراماتیزاسیون مستتر و منتشر در واقعه رستاخیزی عاشورا می‌پردازد و یادآور می‌شود که «... راز این است که اساسا خود این حادثه، تمام این حادثه، تجسم اسلام است در همه ابعاد و جنبه‌ها، یعنی راز اینکه این حادثه نمایش‌پذیر و شبیه‌پذیر است. این است که تجسم اسلام است در همه ابعاد و جنبه‌ها، همه اصول و جنبه‌های اسلامی عملا در این حادثه تجسم پیدا کرده است، اسلام است در جریان و در عمل و در مرحله تحقق، وقتی بخواهیم به جامعیت اسلام نظر بیفکنیم باید نگاهی هم به نهضت حسینی بکنیم، می‌بینیم امام حسین(ع) کلیات اسلام را در کربلابه مرحله عمل آورده، مجسم کرده است ولی تجسم زنده و جاندار حقیقی و واقعی، نه تجسم بی‌روح، انسان وقتی در حادثه کربلا تامل می‌کند، اموری را می‌بیند که دچار حیرت می‌شود و می‌گوید این‌ها نمی‌تواند تصادفی باشد و سر اینکه ائمه‌اطهار این همه به زنده نگه داشتن و احیای این خاطره توصیه و تاکید کرده و نگذاشته‌اند حادثه کربلافراموش شود، این است که این حادثه یک اسلام مجسم است.»
شهید مطهری با‌اشاره به وجوه متنوعی که در واقعه عاشورا منبع مطالعه و دستاویز آفرینش قرار می‌گیرد، اصل و فرع را متمایز نموده و نوعی«هویت صنفی برای فرهنگ عاشورایی» قائل می‌شود. ایشان به درستی و دقت تاکید می‌ورزد که «چرا ما صفحه نورانی این داستان را کمتر مطالعه می‌کنیم در حالی که جنبه حماسی این داستان صد برابر بر جنبه جنایی آن می‌چربد و نورانیت این حادثه بر تاریکی آن خیلی می‌چربد.
اگر ما صفحه نورانی تاریخ حسینی را خواندیم آن وقت از جنبه رثائی‌اش می‌توانیم استفاده کنیم وگرنه بیهوده است. پس اول باید قهرمان بودنش برای شما مشخص بشود و بعد در رثای قهرمان بگریید و گرنه رثای یک آدم نفله شده بیماری بی‌دست و پای مظلوم که دیگر‌گریه ندارد و‌ گریه ملتی برای او معنی ندارد.
در رثای قهرمان بگریید برای اینکه احساسات قهرمانی پیدا کنید، برای اینکه پرتوی از روح قهرمان در روح شما پیدا شود و شما هم تا اندازه‌ای نسبت به حق و حقیقت غیرت پیدا کنید، شما هم عدالت‌خواه بشوید شما هم با ظلم و ظالم نبرد کنید، شما هم آزادی‌‌خواه باشید، برای آزادی احترام قائل باشید شما هم سرتان بشود که عزت نفس یعنی چه، شرف و انسانیت یعنی چه، کرامت یعنی چه؟»
در واقع می‌توان چنین گفت که تعبیر شهید مطهری، بیان دیگری از همان سلوک هنرورزانه‌ای است که برای آفریننده تصویری بی‌کژ و کاست از واقعه‌ای که برای تداعی بصری وجوه دراماتیکش علاوه ‌بر تسلط به فرم و عبور از حجابی که خالق فرم یعنی تکنیک و تکنولوژی، روز به روز و نو به نو می‌زاید و می‌آفریند، به معرفت معانی معطوف به بصیرت، نیازمند است.
شاخص‌های دراماتیک عاشورا برای سینما
اما جلوه‌های دراماتیک عاشورا از چند منظر و در چند ساحت شکل می‌گیرد. انسان‌هایی که در این واقعه مدخلیتی دارند، از قطب‌های متخالف و اجزاء متخاصمی تشکیل شده‌اند که سری در سپیدی و سری دیگر در سیاهی دارند. امتداد افق نقش‌آفرینی اینان از ادب و متانت حربن یزید ریاحی گرفته تا شقاوت شمربن ذی‌الجوشن و از شکیبایی و صبر حیرت‌آور عقیله بنی‌هاشم گرفته تا رشادت و جوانمردی ابوالفضل و از شور و مستی عارفانه یاران حسین(ع) گرفته تا سبعیت و تاریکی و فرومایگی عمرسعد و یارانش ادامه دارد. اساسا آفرینندگان این روز بزرگ در دو میدان سیاهی و سپیدی و خوبی و بدی شکل می‌گیرند و قد می‌کشند و تاریخ می‌سازند و البته گروهی از سپیدی به سیاهی و از سیاهی به سپیدی می‌گروند و دیگرگون می‌شوند. آن‌سان که حر به عنوان اولین سد راه حماسه، شروع شقاوت را می‌آراید اما به بزرگی و شهادت نائل می‌شود یا شمر که خود زمانی سردار جنگ‌آور لشگر علی‌بن ابیطالب (ع) بوده است، به آن درجه از شقاوت و وقاحت و پستی فرو می‌رود که سر امام را با لبان تشنه از قفا می‌برد.
عجبا! تمام درس‌آموزی‌های فیلمنامه نگاری کلاسیک در عین امتزاج تصویرپردازی‌ها و ریزه‌کاری‌های مدرن و جلوه‌های زیبایی سترگ و تکان دهنده حقیقت عشق، در عاشورا و کربلا، به منصه‌ظهوری ناب می‌رسد. حرکت شخصیت‌ها از سیاهی به سپیدی و از سپیدی به سیاهی، نقاط عطف، پرده‌های اول و دوم و سوم، گره‌ها و گشایش‌ها و... پایان‌بندی خونرنگ و امیدبخش و... آغازی دیگر به حماسه‌ای و صدایی که، این تنها صداست که می‌ماند. مجموعه منتظمی از شخصیت‌ها و وقایع که در کالبدی پرتلاطم و خونرنگ و حیرت آور، تکان دهنده‌ترین صحنه عالم را پدید آورد و ماندگارترین شد.
دراماتیزه کردن وقایع و آدم‌ها در حادثه عاشورا، برگرفته از الهامات معنوی و وجوه استعاری و عرفانی و به ویژه شهودی که در این آوردگاه تاریخی جابه جا، خود را می‌نمایاند پیش و بیش از هر چیز دیگری نیازمند تدفیق و تمرکز بر اصالت این حرکت عمیقا دینی است. داستان عاشورا در کشاکش میان دو منبع نور و ظلمت و تردید و ترددی که دیگران در میانه این دو مرز آدمیت و حیوانیت، تجربه می‌کنند، شکل می‌گیرد و به ظهور و بروز می‌رسد.
با در نظرداشت این نکته که در عاشورا، همه چیز در اوج زیبایی است و کمال، چه از منظر آزادگی و رشادت و پاکی و جانبازی و صبر و استقامت و بندگی و چه از جانب شر و تاریکی و سبعیت و ددمنشی و بیچارگی و حتی در لایه‌هایی پرابهام و ایهام و از منظری مردم‌شناختی، تصویر روان‌شناسانه‌ای که از مردم عبرت دهنده کوفه در پیشگاه تاریخ انسانیت، پدید آمد، نوعی استثنایی از تردید و بی‌رمقی و نامردمی در قامت این جماعت سفله‌پرور دون همت که در همه اقطار زمان معروف و مشهور به بی‌وفایی‌اند شاهدیم که با هزاران نامه و دعوت به قیام و یاوری، آنگونه شرم‌آور و سرد و عاری از شور و شعور و شرف، امام (ع) را تنها گذاردند.
و به راستی عاشورا در ساحت‌های مختلف و متنوعش، استثنایی و تکان دهنده است و این منبع غنی و سرشار، میدان وسیع و پرحاصلی است برای آنان که با سوز و سودای حسینی و مسلح به غنای بصری و فهم سینمایی، به بازپردازش تجربیات خود از این امر قدسی می‌پردازند.وجوه دراماتیک حادثه عاشورا را تنها در افق این حماسه عاشقانه و سترگ می‌توان ردیابی کرد. شخصیت‌های برجسته‌ای که در این واقعه تمام همت خود را برای به بار نشاندن تصویری روشن و ماندنی از اوج‌گیری وجوه ایمانی- انسانی خویش به کار بستند هر یک گنجینه‌ای از زیبایی‌های هنرمندانه‌اند. شهادت که به گفته پیر جماران، هنر مردان خداست، آخرین تصویرپردازی این دردانه‌های وجود است که پایان‌بندی سبز و سرخ را برای روایت فتح خویش انتخاب کردند. در طول تاریخ، آنچه ماحصل تلاش و تدقیق مورخین بوده در چالشی قابل تامل با آنچه عارفان و شاعران و صاحبان طریقت و دیگر علما در نشئه‌ها و نحله‌های فکری و قالب‌های اندیشگی دیگر پیموده و نموده‌اند، مصافی طولانی و گاه فرساینده پدید آورده است. واقعه عاشورا هم با تمام مختصات و منویاتش و از جمله در ساحت وجوه دراماتیکش، از این مقوله مستثنی نبوده بلکه بیش و پیش از هر واقعه دیگری در طول تاریخ - حداقل تاریخ شیعه - آماج این کشاکش‌ها و کنش‌ها بوده است.
اینکه نگاه مورخ و تدقیق زمانی و جغرافیایی او و استدلال‌ها و شواهد و قراینش در مواجهه با آنچه عارف با دیدگاه کشف و شهودی‌اش از این واقعه به تماشاگه مخاطبان می‌گذارد گاه آنچنان به تباین و بلکه تعارض و حتی تنافر کشیده می‌شود که تشخیص را سخت و راه را ناهموار می‌نماید و باید پذیرفت که ویژگی‌های شخصی انسان‌هایی که در واقعه عاشورا نقش‌آفرینی کردند، از دل همین مجادلات وچالش‌ها رخ می‌نماید و نمی‌توان این طریق سنگلاخ را با تمام فراز و نشیب‌ها و ابهام و ایهام‌هایش ندیده گرفت.
در وجه دراماتیک مسئله، غلظت و دقت و شدت و حدت آدم‌ها، در همین مختصات شکل می‌یابد و مثلا در بحث رشادت و جنگ‌آوری یا سختی و مصیبت و صعوبت کار یا حتی ویژگی‌های فیزیکی و جسمانی آدم‌های آن حادثه، آنچه برای انعکاس هنرورزانه لازم و ضروری است، همین واقعیت است که حقیقت آن حادثه را به درستی و راستی و بی‌کم و کاست و افراط و تفریط باز نمایاند و به ظهور بنشاند واقعیت آن است که نگاه یک عارف و یک مورخ یا یک ادیب و سخنور و حتی یک جنگاور، به حادثه عاشورا، از منظرهای مختلف، افق‌های گوناگون و تجلیات متنوعی است که هر یک بدان متعلق و از آن منبعث‌اند.
آسیب‌شناسی هنر عاشورایی
در همین مجال و به مناسبت همین بحث، لازم است به یکی از آسیب‌های جدی و خطرناک حادثه عاشورا بپردازیم که اتفاقا در بعد آفرینش‌های هنری و ادبی، بسیار حائز اهمیت است و دقت در این معنا بسیار لازم و آن حقیقت تلخ انحراف‌های غلوآمیز و بافندگی‌های محیرالعقول در ابعاد متنوع و متراکم تجربه قدسی عاشورا است. وقایع روز عاشورا و بلکه وقایع مربوط به نهضت سال ۶۱ هجری از آغاز بارقه‌های خواسته و ناخواسته‌اش تا امتداد آن در روز دهم محرم و پس از آن تا کنون، نه نیازمند اغراق و ایجاد و افراط است و نه التقاط و ابتلا.
اگر بعد مصیبت‌بار حوادث مدنظر باشد، جانگدازترین است و اگر منظر زیبایی شهودی و عرفانی مطمح‌نظر قرار گیرد مصداق تام و تمام کلام حضرت عقیله بنی‌هاشم زینب کبری(س) است که «ما رایت الا جمیلا» و اگر حماسه و مقاومت، مقصود باشد کامل‌ترین و مانع‌ترین تصویر حماسی تاریخ است و نیز اگر شقاوت و وقاحت دشمنان و زبونی مترددان و شکاکان وادی تقصیر و قصور را بخواهیم، مردمان نامراد و بی‌مرام کوفه با آن تاریخ ننگین و عقبه شرم‌آورشان، تابلویی عبرت‌آمیز از تدارک فتنه در سرزمین رخوت و عسرت پدید آورده‌اند و این همه، تجلیات مختلف و متنوع عاشوراست در دراماتیک‌ترین و پرخون‌ترین و گرم‌ترین و ماناترین حالت متصور.
بررسی یک اثر موفق در زمینه هنر عاشورایی
با این حال وجوه دراماتیک عاشورا، تنها در بازیابی رخدادها و شخصیت‌های متنی و موضوعی اصل واقعه و جغرافیا و زمان و زمانه عاشورا خلاصه نمی‌شود بلکه در طول تاریخ انسان و هنر، این واقعه، جانمایه شکل‌گیری درام‌های موثر و موقر و موفقی بوده است که در واقع زاییده بطن هویت وحقیقت عاشورایند حتی اگر در آنها ‌اشاره‌ای صریح و مستقیم به متن واقعه نباشد.
به مناسبت،‌اشاره‌ای به یکی از زیباترین و جذاب‌ترین آثار تولیدی در حوزه تصویر البته در مدیوم تلویزیون که توانست به درستی و راستی‌اشارت‌هایی به حقیقت عبودیت و آزادگی به عنوان رمز هویت‌بخش حادثه عاشورا داشته باشد و با مخاطب وسیع خود در میدان واسع جذابیت‌های حقیقی و نه مجازی واقعه کربلا  ارتباط برقرار کند. مجموعه تلویزیونی «شب دهم» ساخته حسن فتحی، تجلی همان بعد فرامتنی وجوه دراماتیک عاشورا در قالب زمان و زمانه‌ای دیگر و جغرافیایی آن سوتر از کربلای روز دهم محرم سال ۶۱ هجری است. رسوخ و نفوذ آنچه به حیرت و درستی و سترگی، فرهنگ عاشورایی نامیده می‌شود در متن درام انسانی و رگه‌هایی ظریف و حساس و قابل ردیابی از عشق به تنها معنای درست و کامل آنکه تداعی آسمانی فطرت انسانی است و توجه و تنبه او به ساحت اقدس الهی و اتصال به منبع واحد و یگانه عشق‌ورزی که همان آزادگی از بند نفس و شهود معنای فنا است.این تقسیم‌بندی درستی است که روایت عاشورایی یا در تقسیم‌بندی ژانر تاریخی و جنگی و اسطوره‌ای می‌تواند به رویارویی مستقیم با روز واقعه یا تبعات و تدریجات تاریخی آن بینجامد و یا در شکلی دیگر نمادها و نمودهای آیینی و رسمی به مثابه نشانه‌های هویت جمعی در انتزاع از آن واقعه بروز یابد و در شکلی دیگر، چونان که پیش‌تر ‌اشاره شده با هویتی ظریف‌تر و‌اشاراتی بدیع‌تر، پرداختی غیر مستقیم از همان حقیقت ناب را دستمایه قرار داده و به روایت منتزع از بطن فرهنگ عاشورایی دست یازد، همچنانکه در نمونه خوب و جاودانه آن مجموعه تلویزیونی «شب دهم» یادآور شدیم.
اما هر دوی این‌اشکال و صورت بندی‌ها بایستی از ذات یگانه سلوک هنرمندان در به ظهور و بروز رساندن «واقعه» برخوردار باشد، چه بسا آثار متنوع و گوناگونی که با حجم انبوهی مرثیه و سنج و دمام و نشانه و مدیحه در ذکر حضرت اباعبدالله (ع) ساخته و پرداخته و از رسیدن به ابتدایی‌ترین نتایج و تاثیرگذاری‌های هنری بی‌بهره مانده‌اند و چه بسا آثار به ظاهر ملهم از آن واقعه که در کشاکش درام و اثنای روایت، سرکار خود گرفته و راه خود رفته‌اند. یا به حدیث نفس منجر شده‌اند و یا از رنگ و لعاب ظاهری قضیه عاشورا، حظی و بهره‌ای مادی برای خویش فراهم آورده‌اند و دیگر... هیچ نمونه‌های این قسم متاخر، بسیارند به تاسف!
گفتیم که سلوک هنرورزانه در راستای بازتاباندن حقیقت عاشورا در قالب هنر، نیازمند فهم سیستم یکپارچه‌ای‌ست که سواد بصری و معرفت معانی را به صورتی هم پوشانی شده می‌طلبد. این‌اشارت‌ها در کلام اسلام شناسان حقیقی و نخبگان حوزوی نیز - محدود اما مهم- جلوه دارد.
آنچه در نهایت می‌توان گفت این است که وجوه دراماتیک عاشورا صرفا در میدان فهم درست و معرفت‌آمیز از حقیقت و واقعیت این رخداد زمینی و آسمانی قابل انتزاع، درک و البته سنجه‌گذاری است و این مهم به دست نمی‌آید مگر به پهلو گرفتن در ساحل اندیشه شیعی مبتنی بر «حقیقت و واقعیت تاریخی» مستند به منابع اصیل و رسیدن به زبانی هنری که از بطن و متن همان حقیقت و واقعیت بیرون آمده باشد.