بنز خیالی، ما را از تجارت جهانی جا گذاشت (نگاه)
محمد ایمانی
برجام با اصرار و علاقه شخص آقای روحانی، توافقی معطوف به آمریکا بود؛ هر چند که پنج کشور دیگر هم در آن حضور داشتند. تیم مذاکراتی، آن قدر در نهایی کردن دو طرفه توافق (چندجانبه) با تیم مذاکراتی آمریکا زیادهروی کردند که با گلایه و ناراحتی طرفهای دیگر مذاکره مواجه شدند. از جمله فرانسویها که معترض بودند و موجب شدند توافق به تاخیر بیفتد. در روز اعلام توافق نیز وزیر خارجه روسیه، هنگام گرفتن عکس یادگاری حضور نداشت. لاوروف بعدها گفت «در طول مذاکرات منتهی به توافق، روسیه و چین میخواستند تحریم تسلیحاتی علیه ایران، در میان اولین تحریمهایی باشد که برداشته میشود اما ایالات متحده و متحدانش اصرار داشتند تحریم تسلیحاتی برای 8 و یا 10 سال دیگر باقی بماند. تهران پذیرفت که تحریم تسلیحاتی 5 سال دیگر باقی بماند»!
این اولین بار نبود که آقای روحانی، میل به توافق با آمریکا را برجسته میکرد. او یک ماه قبل از انتخابات 92 نیز گفته بود «اروپاییها آقا اجازه هستند و آمریکا کدخداست؛ بستن با کدخدا راحتتر است». او همچنین در کتاب «امنیت ملی و دیپلماسی هستهای»، ضمن مرور خاطرات مذاکرات سالهای 82 تا 84 تصریح میکند «مذاکره با اروپا بهترین گزینه برای همکاری نبود، ولی انتخاب بهتری هم نداشتیم. من سال 83 گفتم که مابین دوچرخه و پیکان مخیر بودیم. دوچرخه غیرمتعدها و پیکان، همان انگلیس و فرانسه و آلمان بودند. بنز هم، (آمریکا) بود، ولی ما اجازه نداشتیم از آن استفاده کنیم. پس، ناچار شدیم پیکان را انتخاب کنیم. در این حالت، دیگر نباید توقع بنز از ما داشته باشید، البته اروپاییها از این مصاحبه کمی مکدر شده بودند».
این مواضع آقای روحانی، عملاً این اِدراک را در ذهن رصدکنندگان سیاسی و اطلاعاتی آمریکا متبادر کرد که او به شکل افراطی، علاقهمند بستن با آمریکاست؛ چیزی که بعدها در قالب کمپین «هیچ توافقی بدتر از عدم توافق نیست»، و رویکرد «توافق به هر قیمت و اجرای آن به هر قیمت» تا به امروز نمود پیدا کرده است. این رویکرد، از همان آغاز مذاکرات، سنگ بنای عدم توازن در توافق و نقض و انهدام آن توسط آمریکا، در همان دوره اوباما بود که در قالب انواع تحریمهای ویزا و کاتسا و آیسا و عدم صدور ویزا برای نماینده ایران در سازمان ملل و... نمود پیدا کرد.
این روزها انتشار اخبار مربوط به تفاهمنامه همکاری 25 ساله میان ایران و چین، در اروپا و آمریکا و حتی آسیا، سروصدای بسیاری بَرپا کرده است؛ چنانکه شنیده میشود مقامات هند و کرهجنوبی بهخاطر تعلل و تاخیر در اجرای برخی توافقات با ایران و یا باز نگرداندن پولهای بلوکه شده ایران، به تکاپو و دست و پا افتادهاند. هند چند سال است توافق توسعه بندر چابهار را با ایران امضا نموده اما به بهانه تحریمهای آمریکا از اجرای تعهدات خود سر باز میزند. ظاهرا هندیها پس از اطلاع از سند همکاری ایران و چین، به طرف ایرانی پیغام دادهاند آماده مذاکره مجدد برای تسریع در تعهدات هستند.
نشریه هندوستان تایمز هم اخیرا در گزارشی نوشت «سیاست آمریکا، ایران را به سمت چین سوق داده است، اما این مسئله تأثیری مستقیم و علیه منافع اقتصادی و امنیتی هند دارد. این همکاری مسیری را ترسیم میکند که باعث نگرانی هند میشود. به موجب توافق ۲۵ ساله، چین ۴۰۰ میلیارد دلار در بخش پتروشیمی و همچنین زیرساختهای ایران سرمایهگذاری میکند. ایران به محور اصلی ابتکار «یک جاده، یک کمربند» پکن که چین را به اروپا متصل میکند، تبدیل میشود. نزدیک شدن بیشتر ایران و چین نباید مایه شگفتی باشد. دونالد ترامپ رئیسجمهوری آمریکا از توافق هستهای خارج شد و تحریمهای جدید را اعمال کرد. امضاکنندگان اروپایی توافق نیز راهکارهای بزدلانهای نشان دادند. واضح است که ایران برای مقابله با محور آمریکا - اسرائیل به شریان حیاتی اقتصاد و حمایت بینالمللی نیاز دارد. چین برای ارائه این هر دو تمایل دارد و در چشمانداز راهبردی بزرگتر، دو کشور میتوانند منافع خود را با منافع روسیه همسو کنند. چین بهتازگی با تلاشهای آمریکا در شورای امنیت سازمانملل برای تمدید تحریم تسلیحاتی ایران مخالفت کرد. همکاری سیاسی و اقتصادی چین و ایران میتواند هند را در چند جبهه تحت فشار قرار دهد. نخست آنکه، تهران نزدیک شدن هند به آمریکا و اسرائیل را با دلخوری نظارهگر بوده است. قطع واردات نفت، نشان از محدودیت مناسبات دوطرفه داشته است. توافق ایران با چین این برداشت را تقویت خواهد کرد که هند در اردوگاه دیگر است. با توجه به وابستگی هند به انرژی، این رقابت، بازی ترجیحی هند نیست. دوم آنکه، زمینه مناسبات بهتر بین ایران و پاکستان را تسهیل میکند. سوم، سرمایهگذاری چین در بنادر و خطوط ریلی میتواند مانع برنامههای هند برای دسترسی به آسیای میانه و فراتر از آن از طریق ایران شود. چهارم آنکه، چینیها مشتاق مشارکت در توسعه بندر جاسک، بندری خارج از تنگه هرمز هستند. ایران در آینده نزدیک، جاسک را بهعنوان نقطه اصلی بارگیری نفت در نظر گرفته است و سپس میتواند تنگه هرمز را بدون آسیب رساندن به صادرات خود ببندد. همکاری چین در توسعه این بندر، خلاف منافع هند است».
در واقع، مایوس شدن از آمریکا و رفتن سراغ توافقات و همکاریهای جدید با چین یا روسیه و سایر کشورهای خارج از سیطره غرب، میتواند مانند یک محرک قوی در میان اقتصادهای غیرغربی و حتی اروپایی برای دور زدن تحریمها عمل کند. آن هم در شرایطی که بیماری کرونا، به رکود اقتصادی سنگین در بسیاری از کشورها دامنزده و تامین قراردادها و توافقات اقتصادی جدید را ضروری ساخته است. در این میان فرصتها و ظرفیتهای بسیاری از کشورها برای همکاری متقابل اشباع شده است اما ایران ظرفیتهای بسیاری برای همکاریهای متقابل در قالب سود طرفین دارد.
نکته مهم این است که یقینا اگر از سالها قبل، همین رویکرد متوازن و فعال (و نه منفعل) را جداگانه با روسیه و دیگر قدرتهای اقتصادی و سیاسی و نظامی دنیا در پیش میگرفتیم، آمریکا نمیتوانست به تحریمها و حتی گروکشی و بدعهدی در اجرای توافق، بهعنوان ابزار فشار و باجخواهی از ایران بنگرد و اروپاییها نیز در این خباثت همراهی کنند. اگر در برخی رسانهها و از سوی برخی سیاسیون، نسبت به مذاکره و توافق با آمریکا، شیفتگی و شیدایی نشان داده نمیشد و فشار رسانهای برای تصویب هرچه سریعتر توافق به راه نمیافتاد، نه قدرت چانهزنی ما در مذاکرات از بین میرفت و نه توافق کذایی که هدیه خدا و بزرگترین دستاورد قرن وانمود میشد، مورد پایمال آمریکا و اروپا قرار میگرفت.
این عبرت تاریخی چنان روشن است که سعید لیلاز، عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران دربارهاش گفته است «توافق ایران و چین بسیار خوب است؛ بهویژه در موقعیتی که ایران قرار دارد. بهنظرم کسانی که طرفدار مصالحه با آمریکا هستند یا حتی غربگرایان باید از این قرارداد حمایت کنند... این قرارداد در وهله اول موازنه را به روابط خارجی ایران بازمیگرداند و در مرحله دوم از زیادهخواهیهای غرب بهویژه آمریکا جلوگیری و به بیعملی اروپا پاسخ میدهد... موقعیت فعلی ما ایجاب میکند از هر قراردادی که بن بست اقتصادی فعلی را می شکند، استقبال کنیم... به محض اینکه موازنه ژئوپلتیک به نفع ایران برهم بخورد، دیگر هیچ قراردادی معتبر نیست. چنانکه در برجام اینگونه شد... کسانی که غصه ایران را میخورند باید از این قرارداد استقبال کنند. برای اینکه هم فشار را از روی کشور کم میکند و هم قدرت چانهزنی ما را در برابر غرب بالا میبرد. ما اگر از این فرصت خود با چین استفاده نکنیم، غرب هیچگاه فرصتی برای ما فراهم نمیکند... ما باید یا با چین، یا هند و روسیه قراردادی استراتژیک داشته باشیم».
گسترش طرفهای همکاری و درآمدن از حالت تعلیق و انتظار بیجا نسبت به غرب یک ضرورت است. در عین حال، هر توافقی از این دست، باید در مسیر عقلانی و قانونی - به دور از فضاسازیهای پوپولیستی شبهبرجامی - مورد بررسی و ارزیابی قرار بگیرد و از جمله به دقت در مجلس شورای اسلامی بررسی شود تا بتواند تامینکننده منافع و استقلال و امنیت ملی باشد. چنانکه آقای نیکزاد نایبرئیس مجلس گفته است «در موضوع قرارداد چین به مردم اطمینان میدهم که طبق اصل ۷۷ قانون اساسی حتماً باید این موافقتنامه، قرارداد یا برنامه به مجلس آمده و در آنجا بحث و بررسی شود ضمن اینکه این مجلس هم اینگونه نیست که ظرف مدت ۲۰ دقیقه آن را تصویب کند و چنین چیزی اصلاً امکان ندارد.»
نکته مهم در جمعبندی بحث است که ایران امروز، بزرگترین قدرت منطقهای در غرب آسیاست و همکاری با آن، برای بسیاری از قطبهای قدرت اقتصادی و سیاسی دنیا ضروری به حساب میآید. نمایندگان دیپلماسی و تجاری ما نیز باید با اعتماد به نفس و در تراز همین جایگاه قدرتمند، در تعاملات بینالمللی حضور پیدا کنند.