نگاهی به فیلم بانکدار
نمایش پیشرفت سیاهپوستان با نژادپرستی!
فاطمه قاسمآبادی
در جوامعی که نظام اقتصادی شان با تفکرات لیبرال سرمایهداری شکل گرفته، مهمترین نشانه هویت یک انسان، شغل و کاری است که دارد، بهخاطر همین هم میزان احترام و جایگاه اجتماعی افراد، معمولا به درآمد سالانه و جایگاه شغلیشان مربوط است.
به همین دلیل، در کشوری مثل آمریکا که در حال حاضر مهمترین کشور پیرو تفکرات لیبرال سرمایهداری است، بالا بردن میزان درآمد و موقعیت شغلی، مهمترین راهی است که در آن، یک انسان و بهخصوص شخصی از نژادی به غیراز سفیدپوستان میتواند، به وسیله آن جایگاه خود را بالا بکشد. البته اینکه یک رنگین پوست بخواهد در جامعهای که پر از تبعیض نژادی است، جایگاه مالی و شغلی خود را بالا بکشد هم سلسله مراتب خاص خود را دارد که بدون مقدمه چینی و کمک بخشی از جامعه سفیدپوستان، ممکن نیست.
در فیلم «بانکدار» به کارگردانی «جرج نلفی» محصول سال 2019 دقیقاً این مسئله به تصویر کشیده میشود و در آن تأکید میشود که در طی دهههای گذشته، وقتی سیاهپوستان در کشوری مانند آمریکا میخواستند وارد شغلهای پردرآمد و خاص بشوند، میبایست بهخاطر مسائل تبعیض نژادی، از سفیدپوستان کمک بگیرند تا با شکایت و برخورد شدید کمتر، روبهرو شوند و در این میان اگر خوش شانس میبودند، میتوانستند کسبوکار را برای سالهای بیشتری نگه دارند و از سودش بهره ببرند.
در راه پیشرفت
داستان فیلم بانکدار که با الهام از واقعیت و شخصیتهای دنیای حقیقی ساخته شده است، در مورد دو کارآفرین سیاهپوست به نامهای «برنارد گرت» و «جو موریس» است. این دو مرد سیاهپوست که از قضا سرمایهدار هم هستند، تصمیم میگیرند برای افزایش سرمایههای خود، به سمت سرمایهگذاری روی املاک و ایجاد بانک بروند که خب چنین فعالیتهایی، بهخاطر شرایط نژادپرستانه دهه ۵۰ میلادی در آمریکا، برای این دو نفر ممکن نبود؛ بهخاطر همین هم این دو نفر، مردی سفیدپوست به نام «مت استاینر» را استخدام میکنند تا مدیریت نمایشی فعالیتهای تجاری آنها را بر عهده بگیرد و در واقع آنها مت را جلو میفرستند ولی در پشت پرده، خودشان مدیریت را برعهده میگیرند. این وضعیت مدتی ادامه پیدا میکند و سرمایهگذاریهای آنها به سودهای قابل قبولی میرسد ولی در این بین، سفیدپوستان ماجرا که به روابط بین مت و دو دوست سیاهپوستش شک کرده بودند، بهدنبال پیداکردن راز آنها میروند....
پلههای نامرئی و سرمایههای مشکوک
در فیلم «بانکدار»، مخاطب از همان ابتدای ماجرا با مردی سیاه پوست مواجه میشود که به موفقیتهای مالی قابل قبولی در جامعه سفیدپوستان رسیده است. اگر فلش بک بسیار کوتاهی را که به گذشته شخصیت برنارد و خانواده فقیر او زده میشود در نظر نگیریم، سیر موفقیتهای مالی این مرد که از قضا در جامعهای نژادپرست هم زندگی میکند، به هیچ وجه دیده نمیشود و به بیان بهتر مخاطب بهخاطر ضعف فیلم نامه نمیتواند پلههای موفقیت برنارد و ورود او به تجارتهایی که سرمایه کافی برای شراکتش با دوست همتای خود را ایجاد میکند، نشان بدهد.
بهخاطر همین هم بینندگان از همان ابتدای ماجرا، برنارد سیاهپوست را در ماشینی گران قیمت و لباسی فاخر میبینند و همین شکل ورود به ماجرا، باعث میشود سختیهایی که یک رنگینپوست برای ورود به دنیای سرمایهداران باید متحمل شود، به هیچ وجه برای مخاطب بانکدار، قابل تشخیص نباشد و برعکس، جامعه پر از تبعیض نژادی آمریکا طوری سخاوتمند بهنظر برسد که گویی فقط کافی است که یک سیاهپوست در آن، کمی باهوش و زرنگ باشد تا بتواند پول و سرمایههای زیادی را پارو کند!
در مورد شریک برنارد یا جو هم این مسئله صدق میکند. این مرد هم مانند برنارد گذشته واضحی ندارد و طوری که در فیلم به تصویر کشیده میشود، مردی است که تنها از راههای مختلف ثروتمند شده و دوستان سفیدپوست و سرمایهدار زیادی دارد و حال اینکه این سرمایه چطور به دست آمده و یا اینکه این مرد چه معاملاتی با سفیدپوستان سرمایهدار داشته که توانسته، از پلههای ترقی با این سرعت بالا برود، خیلی مشخص نیست.
سفیدپوستان وفادار در خدمت سیاهپوستان
در فیلم بانکدار مخاطب میبیند که با وجود انسانهای خبیث و نژادپرست در داستان، همیشه سفیدپوستان متواضع و مهربانی هم وجود دارند که به وقتش به کمک این سیاهپوستان میآیند و آنها را در رسیدن به اهداف جاهطلبانه و بلندپروازانهشان یاری میکنند و اگر پایش بیفتد از هیچ تلاش و لطفی در حق این سیاهپوستان دریغ نمیکنند.
در بانکدار، همه چیز خوب و به اصطلاح روتوششده، نشان داده میشود و سختیها و تحقیرهای بیشماری که سیاه پوستان برای عبور از مشکلات و رسیدن به طبقه سرمایهدار، در جامعهای مثل آمریکا متحمل میشوند، نشان داده نمیشود.
در این فیلم حتی تحقیری واضح از نوعی که سیاهپوستان در چنین جامعهای با گوشت و پوست خود حس کردهاند، وجود ندارد و در عوض مخاطب با سیاهپوستان کت شلوارپوش و شیکی روبهرو میشود که برای بیشتر کردن سرمایههای خود به سفیدپوستان طبقه کارگر نیاز پیدا میکنند و آنها هم با کمال میل به این دو نفر کمک میکنند و دست رد به سینهشان نمیزنند که خب همین مسئله به خودی خود، نقطه ضعف بزرگ فیلم و اغراقی بسیار بزرگ است.
سلسله مراتب را رعایت کن و جایزه بگیر!
در فیلم بانکدار، جایگاه هر فرد با توجه به میزان سرمایه و رنگ پوستش مشخص است ولی در نهایت باز هم نژاد و رنگ پوست، حرف اصلی را میزند. بهخاطر همین هم مخاطب میبیند که شخصیتی مانند مت، که جزو طبقه سفیدپوستان و کارگر داستان است، میتواند از نظر اجتماعی بیشتر از سیاهپوستان ثروتمند ماجرا، پیشرفت کند و در ظاهرِ این تجارت، سیاهپوستان ثروتمند، در نقش راننده و نظافتچی این سفیدپوست، ایفای نقش میکنند.
با وجود سرنوشت تلخ و ناجوانمردانهای که دو سرمایهدار سیاهپوست در فیلم به آن دچار میشوند «بانکدار»، با یک پایان بندی دستوری و بهاصطلاح خوش و خرم و شبیه به فیلمهای تجاری درجه دو، تمام میشود. بهخاطر همین هم مخاطب در صحنههای آخر فیلم میبیند که هر دو مرد سیاهپوست به زندان و از دست دادن اموالشان محکوم میشوند و از 177 ساختمانی که دارند، تنها موفق به نگه داشتن یک آپارتمان میشوند و بهخاطر سوءسابقه مجبور به ترک کشور خود و شروع سرمایهگذاری در کشور باهاما (که اکثر جمعیت آن را سیاهپوستان تشکیل میدهند) میکنند و با این حال بسیار شاد و امیدوارند!
در پایان ماجرا هم بهصورت زیرنویس معلوم میشود که چند سال بعد از این محکومیت، قانونی تصویب میشود که در آن سیاه پوستان هم میتوانند آزادانه به خرید ملک بپردازند و انگار با تصویب این قانون، قدم بزرگی در جهت از بین بردن تبعیض نژادی در آمریکا برداشته میشود!
این مسئله که فیلم بانکدار در سال 2019 ساخته میشود و دقیقاً در سال 2020 پخش دیجیتالی آن شروع میشود، جالب توجه است؛ مخصوصاًً که در طی چند سال اخیر، اختلافات بین نژادپرستان و رنگینپوستان در آمریکا به اوج خود رسیده است و گویی هالیوود میخواهد با ساخت فیلمهایی مانند «بانکدار»، به سیاهپوستان بگوید که اگر به صبر و تحمل سختیهای بیشماری که در جامعه نژادپرست آمریکا وجود دارد ادامه بدهند، در مقابل سیستم به خودی خود و طی سالهای پیش رو، مشکلات را حل میکند و آنها نباید ایمان خود را به سیستم در حال ارتقای قضایی ایالات متحده، از دست بدهند!
در نهایت بانکدار بهعنوان فیلمی در ژانر اجتماعی و زندگینامه، نتوانست بین مخاطبان و منتقدان موفقیت چندانی پیدا کند و در حد فیلمی برای آرام کردن افکار عمومی در حال انفجار مردم آمریکا، باقی ماند.