اخبار ویژه
عدم استرداد و قتل متهم در اروپا با کدام هدف انجام شد؟
بیبیسی انگلیس از قول رسانههای رومانی نوشت: «نتایج اولیه کالبدشکافی جسد غلامرضا منصوری نشان میدهد مرگ او با «خشونت» همراه بوده است. دفتر دادستانی بخارست گزارش داده، روی جسد او، اثر جراحات ناشی از ضربه دیده شده که با یک جسم سخت وارد شده است».
اکنون فرضیه قتل منصوری در یک کشور اروپایی در حالی تقویت میشود که دولت و پلیس آلمان و رومانی عمدا، در تحویل بلافاصله متهم به ایران یا دستکم حفاظت از سلامت وی کوتاهی کردهاند؛ همچنان که غربیها قبلاً هم از تحویل مجرمان امنیتی و تروریست یا برخی متهمان اقتصادی مانند مرجان شیخ الاسلامی و محمود رضا خاوری امتناع کردهاند.
بهنظر میرسد برای قاتلان منصوری مهم بوده که او، با وجود اعلام آمادگی برای عزیمت به کشور و پاسخگویی به اتهاماتش- که در جریان مراجعه به سفارت ایران هم عنوان شده- به ایران مسترد نشود و این استرداد و محاکمه، بهعنوان یک موفقیت برای دستگاههای قضایی و امنیتی ایران تمام نشود.
در واقع، به جای اینکه قاطعیت نظام برای مبارزه با فساد در هر سطحی (ولو قاضی سابق) به نمایش در آید و سرمایه اجتماعی افزایش یابد، ماجرا به واسطه کشته شدن متهم، مجدداً ابعاد رازآلود و تاریک به خود بگیرد تا رسانههای مأموریتدار بتوانند سناریوسازی کرده و توپ را به زمین نظام بیندازند.
گفتنی است منصوری متهم نهم پرونده اکبر طبری بود اما نکته قابل تأمل در دو پرونده فساد اکبر طبری و حسین فریدون اینکه هم طبری و هم فریدون، رشوههای هنگفتی از یک مفسد بزرگ و بدهکار کلان بانکی به نام رسول دانیالزاده گرفته بودند.
یادآور میشود جسد غلامرضا منصوری - متهم دریافت ۵۰۰ هزار یورو رشوه و از متهمان پرونده اکبر طبری- روز جمعه در هتل دوک پایتخت رومانی پیدا شد. خبر را اولین بار خبرنگار رادیو فردا (رسانه رسمی سازمان سیا) منتشر کرد. بلافاصله هم بدون کمترین تحقیقات ادعا شد که «او خود را از پنجره به پایین پرت کرده است»! منصوری به درخواست ایران، تحت تعقیب بود؛ اما اینتر پل و دولت رومانی در استرداد متهم تعلل کردند.
وکیل منصوری گفته بود «خانواده منصوری آخرين بار ساعت ۱۱ روز جمعه با او تماس داشته و حالش مساعد بوده است. اپليكيشن واتسآپ منصوری دستكم تا ساعت ۱۵ و ۱۵ دقيقه [به وقت تهران] فعال بوده است».
منصوری متهم نهم پرونده فساد طبری است؛ مفسد دانه درشتی که به همت دستگاه قضایی به پای میز محاکمه کشانده شده است. قطعا حضور منصوری در دادگاه میتوانست به روشن شدن ابعاد فساد طبری و همدستانش کمک کند.
بهنظر میرسد سرویسهای امنیتی و جاسوسی برخی دولتهای متخاصم، ذی نفع اصلی و بزرگ مرگ (ترور) متهم منصوری باشند.
این اتفاق دقیقاً زمانی رخ داد و مثل توپ صدا کرد که سه طرف اروپایی برجام، خیانت را کامل کرده و قطعنامه ضدایرانی را در «آژانس» به تصویب رسانده بودند و زمان، زمان حساسیت افکار عمومی و واکنش قاطع دولت ایران بود. اما انتشار خبر خودکشی(!) توانست اذهان عمومی را تا حدود زیادی در ایران منحرف کند و خبر خیانت اروپا را به حاشیه بیندازد. سانسور خبر خیانت اروپا در صفحه اول نشریات زنجیرهای در روز شنبه، سندی بر این ادعاست.
در عین حال غربیها طی یک سال اخیر شاهدند که به اعتبار تلاشهای صادقانه و مصمم دستگاه قضایی، امید و اعتماد به بخش بزرگی از مردم بازگشته است. در چنین شرایطی، دشمن از هیچ اتفاقی که بتواند مانع روند شفافسازی شود، دریغ میکند.
یک احتمال جدی در ماجرای «مرگ / قتل» متهم منصوری، حذف او در جهت مسئلهدار کردن ذهن مردم نسبت به اراده مبارزه با فساد است. بهویژه اینکه طرف غربی برای چندمینبار، در استرداد متهمان متواری پرونده فساد اقتصادی به ایران تعلل ورزیده و حتی در گذشته کارشکنی هم کرده است.
خیانت جدید اروپا با نقش لو رفته پلیس خوب
قرائن و شواهد جدید نشان میدهد آمریکا و اروپا مجدداً برای بازی پلیس بد و خوب با ایران تقسیم کار کردهاند.
تقسیم کار جدید به این صورت است که آمریکا، ایران را به تحریمهای جدید در قالب تمدید تحریمهای تسلیحاتی در حال پایان (آبان 99) و همچنین چکاندن مکانیسم ماشه برای بازگرداندن همه تحریمها تهدید کند و در این میان، اروپا با ادعای این که میخواهد تندی تصمیمات تحریمی ایران را بگیرد، خود میانجی تحمیل خواستههای جدید در قالب ژست دلسوزی و مصلحتاندیشی برای ایران شود!
به عنوان مثال برخی محافل رسانهای اروپایی و به تبع آن برخی رسانههای غربگرا در داخل کشور، در پی تصویب قطعنامه پیشنهادی اروپایی علیه ایران در آژانس، از این اقدام خصمانه استقبال کردند و حال آن که منطقاً باید به عهدشکنی و خیانت اروپا اعتراض میکردند. این طیف در توجیهات خود مدعی شدند اروپا با تدارک و تصویب قطعنامه مذکور، دولت آمریکا را کمی آرامتر کند و میانه دعوا را بگیرد تا راهحلی پیدا شود و ضمناً برجام هم حفظ شود.
اکنون در حالی که گفته میشود آمریکا پیشنویس قطعنامهای را برای تمدید نامحدود تحریم تسلیحاتی ایران به شورای امنیت ارائه کرده، اروپا برای گرفتن میانه دعوا مدعی است نه حرف آمریکا مبنی بر دائمی کردن تحریمهای تسلیحاتی و نه حرف ایران (برجام) درباره لغو این تحریمها در آبانماه، بلکه تمدید تحریمهای تسلیحاتی برای چند سال دیگر!! این حرف مضحک، شبیه همان رفتار شیادانهای است که اروپاییها در مذاکرات سال 82 تا 84 مرتکب شدند و با وعدههای راستیآزمایی 3 ماهه و 6 ماهه، تیم روحانی را به تعلیق 2 ساله وادار کردند اما سرانجام نیز گفتند بهترین تضمینی که ایران میتواند بتواند توقف فعالیتهای اتمی است!
به عبارت دیگر، اروپا - و نوکران و نفوذیهای مأموریتدار آن- بهجای این که نسبت به بیصداقتی در قبال ملت و دولت ایران و نقضعهد انجامشده عذرخواهی کنند، خیانت بزرگ اروپا در تدارک قطعنامه ضدایرانی آژانس را هم برای کشورمان بهعنوان یک لطف و دلسوزی و صلاحاندیشی فاکتور میکنند؛ و حال آن که تعهد برجامی اروپا، ایستادن بر سر حرف لغو تحریمهای مالی و بانکی و نفتی در کنار پایان تحریمهای تسلیحاتی در سال جاری بوده است.
دولت بهجای سروصدا ارزها را از متخلفان پس بگیرد
یک روزنامه حامی دولت معتقد است متخلفان صادراتی که ارزهای صادرات را به کشور برنگرداندهاند، با دولتمردان نشست و برخاست دارند.
روحانی اخیرا خواستار افشای نام متخلفانی شده بود که ارز صادراتی را به کشور برنمیگردانند، اما روزنامه آرمان از قول محمدرضا حریری رئیس اتاق بازرگانی ایران و چین نوشت: به نظر میرسد تهدید برای اعلام اسامی صادرکنندگان متخلف یا باطل کردن کارتهای بازرگانی آنها و اقداماتی از این دست بیشتر نمایشی از اقتدار است تا اینکه تصمیمگیری اقتصادی منطقی باشد. برای اینکه همه آنهایی که چنین تهدیداتی را میکنند اعم از بانک مرکزی و بهویژه وزارت صمت دقیقا میدانند که با چند نفر طرف و چه کسانی مخاطب واقعی آنان هستند. یعنی 90 درصد ارزهای صادراتیای که بازگردانده نشده مربوط به چند بنگاه شخص حقیقی و حقوقی است و همه افرادی که در وزارت صمت و گمرک آمار دقیق صادرات دستشان است می دانند که این متخلفان چه کسانی هستند.
اینکه آنها را از راه دور تهدید کنند چه معنایی میدهد! خیلی از این افراد در جلسات با این آقایان از صبح تا شب نشست دارند و خیلیها عضو همین جلساتی هستند که برای توسعه صادرات برگزار میشود همانجا میتوانستند از آنها بخواهند که ارز صادراتی را تحویل دهند چه نیازی به سروصدا بود.
دولت و بانک مرکزی در کجا بهدنبال متخلفان میگردد؟ نکته جالب این است که بخش خصوصی، اتاق بازرگانی، تشکلها، فدراسیونها، کنفدراسیونها و... که تحت عنوان صادرات در این کشور تشکیل شده چرا سروصدا راه انداختهاند، بخش خصوصی که حداکثر 20 درصد در صادرات سهم دارد چرا سپر بلای آن 80 درصد میشود و به نظرم این چرا مهمتر از چرای برنگرداندن ارز است.
بانک مرکزی دقیقا میداند آنهایی که در بخش خصوصی ارز را برنمیگردانند چه کسانی هستند. اینها قهرمانان صادرات کشورند که بهعنوان مشاوران وزرای صنعت همیشه کنارشان قرار میگیرند. چطور است که این اطلاعات را من میدانم، اما آنهایی که آمار دستشان است از چیزی خبر ندارند که چقدر صادرات شده است. چرا چنین موضوعی در رسانهها مطرح میشود و اینکه میخواهند چه کسی را از چه چیزی بترسانند یا چه چیزی را آرام کنند چون خودشان از همه چیز خبر دارند. جالب است که خیلی از متخلفان ارزی هشت تا ۱۰ سال پیش از صندوق توسعه ملی ارز گرفتند و هنوز آن پول را هم برنگرداندهاند. خیلی خوب است که اسامی این افراد افشا شود، اما به شرطی که به افشای تنها، نباید بسنده نشود، اگر اینها متخلف هستند باید معلوم شود جوابشان چیست.
69 هزار رای شما سند مردودی اصلاحطلبان است
عضو مرکزیت مجمع روحانیون میگوید: میتوان هم نظام را کارآمدتر کرد و هم منافع مردم را تامین کرد.
مجید انصاری که سابقه معاونت پارلمانی و معاونت حقوقی ریاستجمهوری را در دولت روحانی دارد، نامزد انتخابات مجلس یازدهم هم بود اما نتوانست بیش از 69 هزار رای در تهران کسب کند و از راهیابی به مجلس بازماند.
وی در گفتوگو با روزنامه ایران اظهار داشت: تحلیل انتخابات اسفند 98 فرصت و مجال بیشتری میطلبد. با این حال باید دید آیا تعبیر شکست برای اصلاحطلبان، تعبیر رسایی هست یا نیست؟ زمانی میشود گفت یک جریان سیاسی از رقیب انتخاباتی شکست خورده که همه شرایط برای هر دو طرف برابر بوده و میزان مشارکت یک حد نصاب قابل قبول مانند گذشته، داشته باشد. در ادوار قبل، گاهی اقبال به اصلاحطلبان خیلی خوب بوده، مثل دور سوم مجلس که البته آن زمان عنوان اصلاحطلب وجود نداشت. اکثریت آن مجلس در دست جریان خط امام یا به تعبیر امروزی، اصلاحطلبان قرار داشت. در دورهای هم به عکس شد؛ مانند مجلس چهارم. در مجلس ششم باز هم ورق به نفع اصلاحات برگشت. پس از پایان آن مجلس، شرایط بهطور کلی تغییر کرد. به گونهای که ما هیچگاه از مجلس ششم به بعد در شرایط برابری از حیث تأیید صلاحیت یا در اختیار داشتن رسانه و امکانات نبودیم.
با وجود همه این مسائل، در دوره یازدهم مجلس عوامل دیگری هم مؤثر بود. از جمله این عوامل، ارزیابیای بود که مردم از موفقیت دولت داشتند. من نمیخواهم در اینجا عملکرد دولت را ارزیابی کنم. باید خود دولتمردان گزارشی را از آنچه تحویل گرفته و تحویل دادهاند ارائه کنند.
البته نمیتوان گفت که همه ماجرا به همین یک علت ختم میشود. از سوی دیگر دولت آقای روحانی بهخصوص در دوره دوم با فشارهای زیاد خارجی و داخلی همراه بود. از یکسو تحریمها و از سوی دیگر اتفاقاتی همچون سیل و زلزله و... در عملکرد آن تأثیرگذاشته و چه بسا مانع از آن شده که دولت بتواند برنامههای خود را کامل و اجرایی کند. انصاری همچنین گفته است: ما میگوییم امور کشور برای رفع نارساییها باید اصلاح شود. در حوزه اقتصاد، فرهنگ، معیشت مردم و روابط خارجی بالاخره باید واقعیتها را دید و از آن فرار نکرد. ما در همه عرصهها ظرفیت خیلی بهتری داشتیم و همچنان میتوانیم داشته باشیم. حرف اصلاحات هم این است که حکمرانی باید اصلاح شود. ما معتقد هستیم عواملی که کشور را به این وضعیت رسانده عجیب و غریب و مخفی نیست و میشود نشانههای آن را در رفتار و عملکرد برخی نهادها، مداخلات دستگاهها در کار یکدیگر، برخی موازی کاریهای نادرست، تخریب و تضعیف نهادهای مدنی و احزاب، بروکراسی ناکارآمد و... دید. ما اصلاحطلبان میگوییم میشود این موانع را بر طرف کرد و به شیوه بهتری برای اداره کشور رسید که هم نظام کارآمدتر شود و هم منافع مردم بهتر و بیشتر تأمین شود. جریانی که چنین ادعایی داشته باشد هیچ وقت نمیمیرد.
این سخنان در حالی است که ائتلاف مدعی اصلاحات و اعتدال در دولت و مجلس، کارنامهای به شدت مردود چه در زمینه تامین معیشت مردم و چه صیانت از دستاوردهای کشور داشت و بازتاب آن در 69 هزار رای آقای انصاری بازتاب
دارد.
روحانی یک سال دیگر میرود اما خسارتهای سنگین برجام میماند
«روحانی سال آینده از ریاست جمهوری میرود اما مهم، عبرتهای پرهزینه برجام است و خوشخیالیهایی که نسبت به غرب صورت گرفت».
روزنامه رسالت با اشاره به قطعنامه ضد ایرانی سه دولت اروپایی در آژانس نوشت: کشورهای پیشنهاددهنده قطعنامه ضدایرانی، همان سه کشور اروپایی بودند که قرار بود پس از خروج آمریکا، برجام با همکاری و محوریت سازوکارهای جایگزین آنها تداوم پیدا کند. این یعنی پرونده هستهای ایران، عملاً به دوران پیش از دولت آقای روحانی بازگشت. تحلیلها و بلکه حسرتها فراواناند.
برخی از روز اول، برنامه جامع اقدام مشترک را که به اختصار برجام خوانده میشود آفتاب تابان و حلال تمام مشکلات کشور دانستند، همانها در اتاقهای عملیات روانی، حتی برای برجام واژهسازی کردند تا مردم کوچه و بازار هم تداوم کسب و کارشان را از محصولات پسابرجام بدانند. 7 سال گذشت تا به پیشابرجام برسیم، با این تفاوت که در این مدت خسارات متعددی متوجه سرمایههای کشور شده که در ادامه خواهد آمد.
برخی منتقدان، بهاصطلاح علم فیزیک میگویند در ماجرای برجام، مسافت زیادی طی کردهایم اما برآیند جابهجایی صفر بوده و به نقطه آغازین رسیدهایم. این تحلیل پذیرفتنی نیست. در پرونده برجام، ما به طرفهای مذاکره تعهداتی دادهایم که سایه شومشان تا سالها بر فعالیتهایمان سنگینی خواهد کرد، هفت سال ظرفیتهای کشور در بسیاری از حوزهها معطل مانده، بسیاری از حلقههای زنجیره غنیسازی و تولید انرژی متوقف یا محدودشده، خون پاک دانشمندان شهیدمان بر زمین ریخته، کار بهجایی رسیده که حتی برای دانشمندان و صنعتگران هستهای ما که در اثر تعطیلی فعالیتها بیکار میشوند، شغل پیشنهاد کردهاند و خلاصه از هر جنبه که بنگریم، به عقب بازگشتهایم. بدتر اینکه همه اینها اتفاق افتاد که بهجایش چرخ زندگی مردم و اقتصاد کشور بهتر و سریعتر بچرخد، اما چرخ سانتریفیوژ که نچرخید هیچ، چرخ معیشت هم کندتر شد.
نقد برجام و هرچه بدان مرتبط است، نقد این دولت و آن جریان و فلان شخص خاص نیست. دولت آقای روحانی سال دیگر میرود، اما کشور میماند با تجربیاتی که برای به دست آمدنش هزینه گزافی داده است.
برجام، استاد و آموزگار خوبی است، عبرتهایش به آسانی بهدست نیامده و از همین جهت، باید تمام تجربیات این سالها بازخوانی شود، نه برای آنکه کسی را رد یا تأیید کنیم، برای آنکه بیاموزیم و باور کنیم امضای وزیر خارجه آمریکا تضمین نیست، برای آنکه آن استاد مشهور علوم سیاسی را که میگفت تحریمها قطعا قابل بازگشت نیست، به مطالعه بیشتر و تجدیدنظر در مبانی دعوت کنیم، برای آنکه تاریخ بخوانیم، برای آنکه نظم بینالملل را بفهمیم، منافع کشور را معطل انتخاب شدن یک دموکرات در کشور شیطان بزرگ نکنیم، برای آنکه پس از امضای یک توافق، شتابزده تبریک نگوییم، جشن پیروزی نگیریم و مهمتر از همه روایت صریح و دقیق این روزها را برای فرزندانمان بگوییم تا نسلهای آینده، اشتباهات ما را تکرار
نکنند.