تاریخ شفاهی انقلاب به روایت مرحوم حاج حبیبالله عسکراولادی (شبشکنان)
شیوه مبارزه نرم آیتالله بروجردی با رژیم شاه
برخورد باصلابت آيتالله بروجردي باموضوع اصلاحات آمریکایی
در طول سالهای 1336 تا 1337 يکي يا دو مقاومت از جانب آيتالله بروجردي ظهور پيدا کرد که در صحنه علني نيامد، اما محرمانه بروز پيدا کرد. در موضوع اصلاحات ارضي شاه تصوراتي پيدا کرده بود مبنی بر اینکه کمونيستها ممکن است يک انقلاب کارگري در کشور به راه بيندازند يا ممکن است طرفداران چين کمونیست يک انقلاب دهقاني در ايران به راه بيندازند.
اين نگراني شايد از جانب اربابانش او را وادار کرد که به سراغ اصلاحات ارضي برود و براي اين منظور فکر کرده بود که بايد ابتدا مراجع تقليد و حوزههاي علميه را در اين باره قانع کند و يا نوعي فريب بدهد، زيرا بدون اينکه حوزههاي علميه به اين موضوع رضايت بدهند يا حداقل دربرابر آن سکوت کنند، نميتواند اين مرحله را پيش ببرد.
وقتي با لطايفالحيل به محضر آیتالله بروجردی عرض شده بود، ايشان فرموده بودند: «اگر سلطنت او بر اساس قانون اساسي است، قانون اساسي او را يک مقام غير مسئول ميداند. او چه کاره هست که اين کارا بکند؟». گفتند شخص شاه مسئوليت اين کار را ميپذيرند. در يک مرحله ديگر آمدند و گفتند که در بعضي از کشورهاي اسلامي اين کار انجام شده است. نقل شده که آيتالله بروجردي فرمودند: «آنجاها اول راجع به حاکم فکر کردهاند و سلطنت را کنار گذاشته و حکومت را جمهوري کردهاند. آيا ايشان ميخواهند که اينچنين باشد»؟ خبر وقتي که رسيد شايد از طرف محمدرضاي خائن پرخاشي به واسطه انتقال پيام شد که رابطه بين مرجع تقليد برجسته و محمدرضاي خائن تيره شد. در اين مدت تيرگي حوزه، يک وضع و حالت منتظرهاي در حوزه پيش آمد و به تدريج موضع گويندگاني که با مرجعيت در تماس بودند تغيير کرد.
در سال 1339 بحثهاي اوليه پديد آمدن نهضت آزادي توسط مرحوم آقاي طالقاني و آقاي مهندس بازرگان و آقاي دکتر سحابي و تعدادي ديگر از رجال دانشگاهي و سياسي و تعدادي از مقامات روحاني ساکن در تهران شروع شد. در همين شرايط جبهه ملي جديد جان گرفت و شکلگيري نهضت آزادي ميتوانست بخش مذهبي اين جبهه را تحت پوشش داشته باشد. زيرا چهرههاي مذهبي که در جبهه ملي شرکت داشتند چهرههاي نهضت آزادي بود.
مصمم شدن شاه براي تضعيف مرجعيت قم
در چنين شرايطي آيتالله بروجردي در فروردين سال 1340 به رحمت خدا رفتند. با رحلت ايشان و حرکت مردم به جانب قم يک ازدحام فوقالعاده در شهر و جادههاي منتهي به اين شهر شکل گرفت. شايد حوزه علميه اين ميزان توجه مردم به مرجعيت و حوزه را تا آن وقت لمس نکرده بود. آن زمان اگر يک ساعت تا دو ساعت طول ميکشيد تا به قم برويم، هشت ساعت طول کشيد. يعني ازدحام جمعيت جوري بود که تا آن روز سابقه نداشت. توجه به اين مسئله يک بازتابي را در مقامات روحانيون در حوزه و کل کشور به يادگار گذاشت.
من به بعضي از مطالب مربوط به اين بازتابها اشاره ميکنم. مقالاتي از چهرههاي برجسته مذهبي، دانشگاهي و سياسي آن روز منتشر شد که به اين نکته توجه ميداد که مرجعيت در بين مردم نفوذ غير قابل شناختي دارد و مراجع بايد اين احساس مسئوليت را بفرمايند که مردم نسبت به مرجعيت اين چنين هستند و اگر کساني در اواخر حيات مرحوم آيتالله العظمي بروجردي ميگفتند مردم نيستند، الان بايد باور کنند که مردم هستند. اين مقالات که به صورت انفرادي و يا در مجلاتي که در حوزه آن روز منتشر ميشد، انتشار يافت و يا به صورت اجتماعي در بعضي جاها خوانده شد.
من چيزي را از آيتالله ميرجهاني نقل بکنم تا نسل جوانمان بدانند که در آن روز چه جهشي پيش آمده بود و اين جهش چه وضعي را تغيير ميداد. آقاي ميرجهاني در يکي از مجالس ختم آيتالله بروجردي تعبيراتي داشتند که من عرض ميکنم. مجلس ختم در مسجد مدرسه علميه حاج ابوالفتح تهران برگزار شده بود. ايشان در مطلع صحبتشان اين کلام الهي را تلاوت فرمودند که «ما ننسخ من آيه او ننسها نات بخير منها او مثلها» ذات اقدس ربوبي ميفرمايد که هيچ آيهاي از آياتمان را نسخ نميکنيم و به فراموشي نميسپاريم مگر اينکه بهتر از آن يا مثل آن را به مردم معرفي کنيم. به دنبال اين آیه گفتند: «اين چيست که بالاي اعلاميه دعوت به مجالس ختم و بعضي از آقايان در منبرهايشان ميگويند که ديگر مثل ايشان وجود ندارد؟! حوزههاي علميه ما فراوان دارند؛ منتها چهره نوراني ايشان اسباب اين بود که آنها خودشان را در مقابل ايشان خاضع ميکردند. حوزههاي علميه ما فراوان دارند و خداوند قدرت اين را دارد که در هر زمان بهتر از قبلي يا مثل قبلي را ارائه بفرمايد. اين چه مطلبي است؟ آن شعرمعروف با اين مضمون(هیهات ان یأتی الزمان بمثله) هم راجع به امير مومنان(ع) است. چرا براي شخصيت ايشان به کار ميبريد»؟
البته اين صحبت، آن روز شنا کردن برخلاف جهت سيل بود، اما نسل جوان متدين را به اين فکرانداخت که رژيم سفاک که تسليت را به نجف ميگويد ممکن است بعد از رحلت آيتاللهالعظمي بروجردي حوزههای علمیه قم، مشهد و سایر شهرها را کمرنگ کند و اين عبارات بالاي اعلاميهها، تشويق رژيم سفاک به چنين قصدي است.
براساس این تحلیل، نسل جوان يک تحرکي پيدا کرد. حتي جسارت اين را يافت که از علما بپرسد که در حوزه علميه قم چه کسي؟ در مشهد چه کسي؟ آن وقتها تسليت گفتن رژيم شاه در واقع چراغ سبز نشان دادن به مرجع بعدي و فلش نشان دادن به جانب مرجعي بود که رژيم براي او تسهيلاتي فراهم ميکند. البته نه اينکه معني آن تسليت اين باشد که آن بيت و شخصيت با رژيم سفاک مرتبط است؛ بلکه در اين مقطع به خاطر اينکه مرجعيت را از داخل کشور به خارج کشور منتقل کنند و نگذارند که مرجعيت در داخل کشور پايه و مايه و ساماني پيدا کند، شاه اين تسليت را به مراجع نجف گفت.