چگونگی تعامل با انحرافات فکری و بدعتها(4)(پرسش و پاسخ)
پرسش:
امام حسن عسکری(ع) در دوران خود در برابر نهضتها، جنبشها و مکتبهای فکری انحرافی و التقاطی چه تعاملی داشتند؟
پاسخ:
در سه بخش قبلی پاسخ به این سوال ضمن تاکید بر مواضع حکیمانه و مبارزات امام حسن عسکری(ع) در برابر تفکرات و نحلههای انحرافی و التقاطی به مباحثی همچون: 1- بحث حدوث و قدم قرآن 2- شبهه جاثلیق نصرانی و برگشت مردم از دین اسلام 3- ثنویت و موضع امام حسنعسکری(ع) پرداختیم. اینک در ادامه دنباله مطلب را پیمیگیریم.
۴ – صوفیه و موضع امام حسن عسکری(ع)
فرقهای دیگر که از گذشته در جامعه اسلامی موجود بودند و در زمان امام عسکری(ع) هم فعالیت میکردند صوفیه بودند. صوفیه به گروهی اطلاق میشود که با زهد و گوشهنشینی و کنارهگیری از دنیا، به نحوی مردم را از راه حق منحرف و گمراه میکردند و مسلمانان را از خط امامت و ولایت باز میداشتند. برخی از آنها در این راه خود را به امام علی(ع) منتسب میکردند و خود را از ادامه دهندگان راه او می دانستند. در زمان حضرت امیرالمؤمنین، افراد اندکی بودند که با تزهد و گوشهنشینی زندگی میکردند که امام آنها را از این راه باز داشتند. این افراد به قدری فعال بودند که همه ائمه(ع) در برابر آنها موضع میگرفتند.
موضع امام صادق(ع) در برابر این گروه موضعی صریح و آشکار است: وقتی بزنطی از امام پرسش میکند: یا ابن رسولالله، نظر شما درباره این قومی که صوفیه خوانده می شوند چیست؟ امام در پاسخ بزنطی فرمودند: بدرستی که آنها دشمنان ما هستند، پس هر کس به آنها گرایش و باور پیدا کند از زمره آنها شمرده می شود و در قیامت با آنها محشور می شود.(1) پاسخ صریح و بیپرده امام که صوفیه را دشمنان خویش قلمداد کردند، خط بطلانی بر باورداشتهای آنهاست. و باز هنگامی که به تاریخ مینگریم مشاهده میکنیم که امام هادی(ع) مسلمانان را از ارتباط با آنها بر حذر میداشت.
کما اینکه حسینبنابیالخطاب میگوید: من با امام هادی در مسجدالنبی بودم. گروهی از یاران امام از جمله ابوهاشم جعفری به ما پیوستند. در این هنگام گروهی از صوفیه وارد مسجد شدند و در گوشهای دایرهوار نشستند و مشغول ذکر لاالهالاالله شدند. امام به یارانش فرمودند: به این نیرنگ بازان توجه نکنید زیرا آنها همنشینان شیاطین و ویرانکنندگان پایههای دین هستند برای تنپروری زهد نمایی میکنند و برای شکار کردن مردم سادهلوح شب زندهداری میکنند. روزه داری را به گرسنگی سپری میکنند تا برای پالان کردن، حماری چند را رام کنند. آنها لاالهالالله نمیگویند مگر برای گول زدن مردمان. کم نمیخورند مگر برای پر کردن کاسههای بزرگ و جذب دل ابلهان به سوی خودشان. با مردم در گفتارشان از دوستی خدا سخن میگویند و آنها را به تدریج و پنهانی به چاه ضلالت میاندازند، وردهایشان رقص و کف زدن و آوازخوانی است.
جز سفیهان کسی از آنها پیروی نمیکند و جز بیخردان و احمقان کسی به آنها نمیگرود. هر کس به دیدن آنها برود، چه در قید حیات چه پس از مرگش، چنان است که به دیدار شیطان و بتپرستان رفته است. و هر که به شخصی از آنها یاری کند مانند آن است که به یزید و معاویه و ابوسفیان یاری کرده باشد. پس از سخنان صریح امام، حسین پرسید آیا آنها چنین هستند گرچه اعتراف کننده و باورمند به حقوق شما باشند؟ امام(ع) که انتظار چنین پرسشی را نداشت، با خشم به او نگریست و گفت: از چنین پرسشی دست بردار، زیرا کسی که اعترافکننده به حقوق ما باشد دچار نفرین ما نمیشود. مگر نمیدانی که آنها پستترین طایفههای صوفیه هستند، در حالی که تمام صوفیان از مخالفان ما بوده و راهشان با ما مغایرت دارد. آنها جزو یهود و نصارای این امتاند و همانهایند که سعی در خاموش کردن نور خدا دارند ولی خداوند نورش را به تمام می رساند و هرچند کافران را خوش نیاید.(۲)
موضع حضرت عسکری(ع)
و اما موضع حضرت عسکری(ع) در برابر آنها چون پدر بزرگوار و اجداد طاهرینش، موضعی قوی و صریح است و مسلمانان را از مجالست با آنها بر حذر داشته است. امام میفرماید از امام صادق(ع) درباره بنیادگذار این مسلک – ابوهاشم کوفی- پرسش شده است، امام درباره او فرمودند: ایشان شخصی فاسد العقیده بودند و مذهبی را بدعتگذاری کردند که تصوف نامیده میشود و ابوهاشم این صوفیگری را راه و مفری برای باور فاسد خویش قرار داده است. (3)
باز حضرت در کلامی طولانی و شیوا به ابوهاشم جعفری فرموده است: ای ابوهاشم، بر مردم زمانی فرا میرسد که چهرههایشان خندان و بشاش است در حالی که دلهایشان تاریک و تیره است، و شیوه و سنت آنها بدعتگذاری است؛ چرا که بدعتگذاری در میان آنها سنت است. مؤمن در میان آنها حقیر و خوار است. فاسق در میان آنها با ارزش است. حاکمان آن زمان جاهلان و جائران هستند و دانشمندانشان در راههای ظلمت سیر میکنند. ثروتمندان آنها زاد و توشه فقرا را میربایند وکودکان آنها بر بزرگان پیشی میگیرند. هر جاهلی نزد آنها خبیر و داناست و هر چارهجویی نزد آنها فقیر شمرده میشود. آنها میش را از گرگ تمیز نمیدهند، دانشمندان آنها بدترین خلقالله هستند در روی زمین، برای اینکه آنها به فلسفه و تصوف گرایش پیدا میکنند. قسم به خدا آنها از راه حق عدول کردهاند. در محبت و دوستی به مخالفان ما مبالغه میکنند و شیعیان و دوستان ما را گمراه میشمارند. اگر به منصبی دست یابند از رشوه خواری سیر نمیشوند و اگر ذلیل شوند - و به منصبی نرسند- خدا را از راه نفاق و ریا نیایش می کنند. آگاه باشید که آنها قطعکنندگان و سدکنندگان مؤمنان هستند. آنها داعیان به مسلک ملحدان هستند. پس هر کس آنها را درک کند باید از آنها دوری کند تا دین و ایمان خویش را نگهداری کند. آنگاه حضرت به ابوهاشم فرمودند: این سخنی است که پدرم از اجدادش و آنها را از امام صادق(ع) روایت کردهاند. این سخن از اسرار ماست؛ پس این سخن را کتمان کن مگر از اهلش؛ (۴)
____________________
1- حیاهًْ الامام عسکری، ص 288 2-سفینهًْالبحار، ج 2، ص 58 3- همان، ص 57 4- حدیقهالشیعهًْ، ص 592