kayhan.ir

کد خبر: ۱۷۶۷۷۶
تاریخ انتشار : ۱۸ آذر ۱۳۹۸ - ۲۰:۱۲
سید محمد بطحایی، وزیر سابق آموزش و پرورش در گفت‌و‌گو با کیهان:

رئیس‌جمهور باید به اندازه «برجام» درباره آموزش و پرورش احساس مسئولیت کند

علت استعفای من اجحاف به فرهنگیان در نظام رتبه‌بندی بود


محسن پورعرب
 بررسی عملکرد وزارت آموزش و پرورش در دولت‌های یازدهم و دوازدهم بیانگر رفت و آمد چهار وزیر است، در حالی که از ابتدای دولت اصلاحات تا پایان دولت دهم، پنج وزیر در آموزش و پرورش بر مسند کار بودند؛ به نظر می‌رسد طی 6 سال اخیر هیچ برنامه مشخصی برای اداره آموزش و پرورش وجود نداشته و ندارد و آموزش و پرورش که وظیفه تربیت باارزش‌ترین سرمایه کشور یعنی نیروی انسانی را دارد جزو اولویت‌ها نبوده است، علت این موضوع چیست؟
پاسخ به این سؤال نیازمند مرور یک مقدمه است، هرچند این مقدمه بدیهی و تکراری است اما بیان چندباره آن ضرورت دارد؛ مسئله آموزش و پرورش یکی از معدود شئونات اجتماعی است که به نتیجه رسیدن برنامه‌ها و محقق شدن اهدافش مستلزم زمان طولانی است، بنابراین برنامه‌های تعلیم و تربیت یک فرآیند مستمر و تدریجی را اقتضا می‌کند که به تبع آن در بدنه مدیریتی آموزش و پرورش نیز این فرآیند باید وجود داشته باشد.
بررسی عملکرد آموزش و پرورش در 40 سال انقلاب اسلامی نشان می‌دهد هر زمان آموزش و پرورش ثبات مدیریتی داشته، دستاوردهایی را نیز کسب کرده است بنابراین بین ثبات مدیریتی و موفقیت طرح‌ها و برنامه‌های آموزشی و پرورشی همبستگی وجود دارد.
همان‌طور که شما به این اشکال اشاره کردید، تغییر و جا‌به‌جایی متعدد و مکرر وزرای آموزش و پرورش به عنوان یکی از حلقه‌های مدیریتی در نظام آموزش و پرورش کشور بدون هر شک و شبهه‌ای به برنامه‌ها لطمه خواهد زد؛ فردی که به عنوان وزیر منصوب می‌شود هرچقدر هم که به برنامه‌های از پیش تعیین‌شده اشراف داشته باشد باز هم یک‌سری برنامه‌ها و طرح‌هایی را برای تحول و موفقیت آموزش و پرورش ایجاد می‌کند و به دنبال آن تیم مدیریتی را که بتواند این طرح و برنامه‌ها را عملیاتی کند انتخاب می‌کند، با این حال زمانی که این تیم تصمیم می‌گیرد تا به اهدافش دست پیدا کند با تغییر وزیر دوباره تیم تغییر پیدا می‌کند و لطمه‌های فراوانی به طرح‌ها و برنامه‌ها وارد می‌شود.
در دولت‌های یازدهم و دوازدهم متاسفانه به دلایل مختلف با تغییرات مکرر وزرای آموزش و پرورش مواجه شده‌ایم، اما بخشی از تغییرات متعدد به این دلیل بوده است که در دولت‌های یازدهم و دوازدهم و به ویژه در دولت دوازدهم جایگاه و توجه به آموزش و پرورش حتی از آنچه که قبلا هم بوده پایین‌تر آمد یعنی مسائل دیگری در اولویت بالاتری قرار گرفت و آموزش و پرورش را به پله‌های پایین‌تری هل داد.
اینجا لازم است یک نکته مهم مورد توجه قرار گیرد، اینکه معتقدم جایگاه آموزش و پرورش تنزل پیدا کرده و مورد غفلت واقع شده است تنها به معنی بی‌توجهی به بودجه این وزارتخانه نیست چراکه چه‌بسا اعداد و ارقام بودجه نسبت به گذشته افزایش پیدا کرده باشد؛ متاسفانه هر زمان که مدیران و دغدغه‌مندان حوزه تعلیم و تربیت از بی‌توجهی به آموزش و پرورش گلایه می‌کنند، افرادی که کمتر با این حوزه آشنا هستند ذهنشان به سمت بودجه و تخصیص اعتبار می‌رود، در حالی که منظور تنها پول نیست و چه بسا پول بخش کمی از بی‌توجهی و غفلت از آموزش و پرورش را شامل شود.
وقتی صحبت از توجه به آموزش و پرورش می‌شود مطمئنا در گام نخست مستلزم توجه رئیس‌جمهور، معاونین، نمایندگان مجلس و روسای سایر قوا است که به تبع این توجه افکار عمومی متوجه آموزش و پرورش می‌شود. حوزه تعلیم و تربیت از دیده نشدن بسیار رنج کشیده است و بسیاری از مشکلاتش به دلیل عدم توجه است.
آقای دکتر منظورتان از دیده شدن آموزش و پرورش را دقیق‌تر بفرمایید!
آموزش و پرورش باید دغدغه عموم جامعه باشد؛ برای این منظور نحوه مواجهه صدا و سیما و رسانه‌های ارتباط جمعی با مسائلی که دغدغه عموم جامعه است را در مقایسه با مسائل حوزه آموزش و پرورش در نظر بگیرید.
ارزشمندترین سرمایه هر کشوری نسل آینده آن است که سرمایه‌هایی چون نفت و گاز هم نمی‌توانند جایگزین آن شوند بنابراین لازم است تا این سرمایه گران‌بها به عنوان یک دغدغه مهم مورد توجه عموم قرار گیرد.
جامعه باید نسبت به مدرسه حساس باشد و این حساسیت در واکنش نسبت به تمامی مسائل یک مدرسه باید نمود پیدا کند؛ جامعه باید کمی‌ها و کاستی‌های مدرسه را مطالبه کنند، باید میزان مهارت معلم را مطالبه کنند، باید توان مدیریتی مدیر مدرسه را جویا شوند.
اما همان‌طور که گفتم در گام نخست مسئولان باید نسبت به مدرسه و آموزش و پرورش حساسیت و دغدغه داشته باشند، به عنوان مثال زمانی که رئیس‌جمهور یا معاونین و یا سایر مسئولان برای افتتاح پروژه‌ای عازم یک شهر می‌شوند بین راه از یک مدرسه نیز بازدیدی داشته باشند؛ همین سرکشی مسئولان عالی‌رتبه سبب الگو گرفتن مدیران استانی می‌شود. جالب است بدانید به همان میزان که معیشت مطالبه فرهنگیان است، توجه و نگاه به آنان نیز سهم بسیاری از خواسته‌های این قشر را شامل می‌شود.
به عنوان کسی که بیش از 30 سال در حوزه آموزش و پرورش فعالیت کرده است معتقدم توجه به این حوزه، نگرانی درباره مسائل و مشکلات مدارس، توجه به مشکلات معلم‌ها و نگاه به نقطه ضعف‌ها دائما رو به افول است؛ اهمیت آموزش و پرورش به اندازه‌ای است که به عقیده من وزیر آموزش و پرورش باید در تمامی جلسات هیئت دولت مورد سؤال رئیس‌جمهور قرار گیرد.
با این حال تنها کسی که نسبت به مسائل حوزه آموزش و پرورش دغدغه داشته و دارد شخص رهبر معظم انقلاب است، ایشان نگاهی عمیق به نقش تعلیم و تربیت کودکان و نوجوانان دارند و با تمام وجود بر این باورند که راه برون‌رفت از مشکلات امروز و فردای جامعه، آموزش و پرورش و توجه
به آن است.
با چنین شرایطی به نظر می‌رسد برای اینکه آموزش و پرورش اولویت مسئولان باشد و مورد توجه عموم جامعه قرار گیرد ابتدا مستلزم یک برنامه مشخص برای یک تحول بنیادین است، برنامه‌ای که بتواند مسئولان و جامعه را با خود همراه کند، البته سندی تحت عنوان سند تحول بنیادین تدوین شده است اما فاز عملیاتی شدن آن نمود مشخصی در حوزه تعلیم و تربیت نداشته است؛ حالا سؤال اصلی این است که چرا پس از 40 سال هنوز نتوانستیم برنامه‌ای برای تحول عظیم طراحی کنیم؟
مدیران پس از ورود به آموزش و پرورش متاسفانه به دلیل گستردگی جریان‌های روزمره و امورات وزارتخانه، تابع مسائل و جریان‌ها می‌شوند؛ همین مسئله بزرگ‌ترین آفت کیفیت‌بخشی به آموزش و پرورش است.
بنده زمانی که در آموزش و پرورش به عنوان وزیر حضور داشتم دائما این جمله را با خودم مرور می‌کردم تا بلکه بتوانم از گرداب روزمرگی فرار کنم. آموزش و پرورش همواره دچار کمبود بودجه بوده است، آموزش و پرورش همواره دچار مشکلات معیشتی معلمان بوده است، آموزش و پرورش همواره با کمبود تجهیزات و امکانات آموزشی رو به رو بوده است، آموزش و پرورش همواره با مشکلات ایاب و ذهاب دانش‌آموزان و معلمان مواجه بوده است بنابراین مشاهده می‌کنید که مشکلات و امورات روزمره و همیشگی آموزش و پرورش یا همان آفت‌ها به اندازه‌ای است که مدیران را در خود می‌بلعد!
زمانی که مدیران توسط آفت‌ها بلعیده می‌شوند حتماً و حتماً یا سند تحول بنیادین اجرا نخواهد شد یا تحت فشار افکار عمومی یک لایه بسیار بسیار سطحی از سند تحول اجرا می‌شود؛ بررسی عملکرد وزرای آموزش و پرورش نشان می‌دهد سند تحول بنیادین آن‌طور که باید اجرا نشده است.
سنگین بودن موج آفت‌ها سبب شد تا در دوران مدیریتم حدود 15 پروژه مرتبط با سند تحول را به شخصه مدیریت کنم چراکه حدود 80 درصد انرژی وزارت صرف کارهای روزمره می‌شود بنابراین باید با برنامه‌ریزی 20 درصد باقی مانده را صرف پروژه‌های استراتژیک کرد.
اما اینکه سؤال کردید چرا فاز عملیاتی سند تحول بنیادین نمود مشخصی ندارد باید عرض کنم که سند تحول یک سند استراتژیک است و متاسفانه به زبان عمل ترجمه نشده است؛ با اینکه معلم و مدیر یک مدرسه این سند مفهومی را می‌خوانند و درک می‌کنند اما سؤال اینجاست که مدیران یک مدرسه باید چه کنند تا این سند از روی کاغذ به عرصه عمل انتقال پیدا کند؟ متاسفانه در ترجمه سند تحول به زبان عملیاتی ضعیف عمل کردیم؛ همواره درباره اهداف متعالی سند تحول صحبت شده است، صحبت‌هایی که به آرزوهای آسمانی تشبیه می‌شوند!
هیچ‌کس در بدنه آموزش و پرورش مخالف سند تحول بنیادین نیست اما کسی هم نمی‌داند که چگونه آرزوهای آسمانی سند تحول را جامع عمل بپوشاند؛ سند تحول بی‌عیب و نقص نیست اما انصافا به عنوان یکی از کامل‌ترین اسناد حوزه آموزش و پرورش می‌تواند رشد و تعالی تعلیم و تربیت را تضمین کند. از سوی دیگر همان‌طور که حضرت آقا اشاره کردند سند تحول باید به صورت متوازن و پله به پله عملیاتی شود بنابراین نباید توقع داشته باشیم این سند طی یک تا دو سال یا حتی پنج سال مستقر شود و تمامی زیرنظام‌های آن
عملیاتی شوند.
آقای دکتر اشاره کردید که تمامی مشکلات آموزش و پرورش وابسته به اعتبارها و بودجه نیست، در صورتی که طی روزهای اخیر خبرهایی منتشر شده که اگر بودجه مورد نیاز سال آینده آموزش و پرورش تامین نشود شاهد کاهش 20 درصدی پوشش تحصیلی خواهیم بود.
بحث اعتبار که به آن اشاره کردید؛ از گذشته تا به امروز این سؤال چالش همیشگی آموزش و پرورش بوده است که آیا باید اعتبار و بودجه لازم تعلق بگیرد تا توجه و دغدغه لازم نسبت به آموزش و پرورش ایجاد شود؟ و یا باید توجه و حساسیت جامعه نسبت به آموزش و پرورش را افزایش دهیم تا اعتبارها و بودجه آموزش و پرورش افزایش پیدا کند؟ این دوگانه شبیه همان مثال معروف مرغ و تخم‌مرغ است.
به عقیده بنده حالت دوم صحیح است، یعنی باید کاری کنیم تا آموزش و پرورش مطالبه و دغدغه جامعه باشد.
چگونه آقای دکتر؟ به قول شما این نگاه و توجه به این حوزه دائما رو به افول است، با این شرایط چگونه می‌توانیم ایجاد مطالبه و دغدغه کنیم؟
اگر آموزش و پرورش مطالبه و دغدغه آحاد جامعه باشد مردم دیگر اجازه نمی‌دهند که یک سازمان یا نهاد دولتی یا حاکمیتی ساختمان بلندمرتبه‌ای را بسازد در حالی که در کنار آن ساختمان مدرسه‌ای از نبود امکانات و فضای آموزشی مناسب رنج می‌برد؛ مردم اجازه نخواهند داد که سازمان یا نهادی چندین خودروی لوکس را در اختیار داشته باشد اما یک راهنمای آموزشی که وظیفه‌اش سرکشی به مدارس روستایی است به دلیل عدم وجود وسیله نقلیه وظیفه‌اش را انجام ندهد!
اما پاسخ به سؤال شما؛ یک راه همان است که قبل تر اشاره کردم، رئیس‌جمهور باید باور داشته باشد که تنها مسئول سیاست خارجه نیست، تنها مسئول برجام نیست، رئیس‌جمهور همان‌قدر که باید درباره برجام پاسخگو باشد به همان میزان باید درباره آموزش و پرورش احساس مسئولیت کند و نگران باشد و به تبع آن مدیران استانی نیز درباره آموزش و پرورش و مدارس احساس مسئولیت خواهند کرد؛ متاسفانه به استثنای برخی، اکثر استانداران تنها در مناسبت‌ها و مراسم‌های تشریفاتی به مدارس سر می‌زنند و در این مراسم به بیان جمله‌های ایده‌آل و تکراری بسنده می‌کنند.
در گام بعدی باید تعریف آموزش و پرورش در بیان مسئولان و مطالبه‌کنندگان این حوزه تغییر پیدا کند؛ امروزه آموزش و پرورش را سوادآموزی تعریف می‌کنند، معتقدند آموزش و پرورش باید نوشتن و خواندن را آموزش دهد، تاریخ و جغرافیا را تعلیم دهد، فرمول‌های شیمی و فیزیک را آموزش دهد و در نهایت دانش‌آموزان بتوانند نمره‌های برتر را کسب کنند! و وزیر آموزش و پرورش زمانی موفق است که نمره‌های خروجی مدارس، 20 باشد. در عین حال تلقی و تعریفی که رهبر معظم انقلاب از آموزش و پرورش دارند با سوادآموزی متفاوت است و خیلی فراتر از سوادآموزی است.
چرا تا به الان نتوانسته‌ایم به آن تعاریف و ایده‌آل رهبر معظم انقلاب نزدیک شویم؟
بخشی از این نتوانستن به اعتقادهای افراد مربوط می‌شود، یعنی آن مدیر ارشد کشور باور و اعتقادش این است که آموزش و پرورش سوادآموزی است.
پس اینجا می‌توانیم نتیجه بگیریم که اگر نگاه به آموزش و پرورش رو به افول بوده ناشی از اعتقاد رو به افول مسئولان به حوزه تعلیم و تربیت است؟
بله؛ زمانی که روحیه تکنوکراتی بر اداره جامعه حاکم می‌شود کسی را موفق می‌دانیم که معادلات ریاضی را به خوبی بلد باشد و زمانی که تعریفمان این است نباید توقع داشته باشیم که نگاه به آموزش و پرورش تغییر پیدا کند!
اینجا جا دارد به یکی از سخنرانی‌های رهبر معظم انقلاب که مربوط به حدود 10 تا 12 سال پیش است اشاره‌ای داشته باشم، ایشان بیان می‌کنند که آموزش و پرورش این نیست که دانش‌آموزان را برای قبولی در بهترین رشته‌های دانشگاه‌های برتر کشور آماده کنیم، به عبارت دیگر ایشان آموزش و پرورش را سوادآموزی نمی‌دانند بلکه دستگاهی می‌دانند که وظیفه ساخت نسل‌های آینده را به عهده ‌دارد نسل‌هایی که وقتی در جامعه قرار می‌گیرند بتوانند خشم خودشان را کنترل کنند، تواضع و فروتنی داشته باشند، کشورشان را دوست داشته باشند، به محیط خانه و خانواده علاقه‌مند باشند و احترام بگزارند؛ این تعریف و توقع رهبری از آموزش و پرورش را بارها به همکارانم گفته بودم و معتقدم خلاصه سند تحول بنیادین همین بیانات رهبر معظم انقلاب است.
آیا گمان نمی‌کنید بخش عمده‌ای از مشکلات کنونی آموزش و پرورش و نرسیدن به نقطه مطلوب و مطالبه رهبر معظم انقلاب از آموزش و پرورش علتش نبود نیروی ماهر در بدنه آموزش و پرورش برای تربیت باارزش‌ترین سرمایه کشور است؟
کاملا فرمایش شما صحیح است، زمانی که صحبت از تحول می‌کنیم پله اول نیروی انسانی است به ویژه در آموزش و پرورش که موضوعِ ماموریت، انسان است؛ در نظر بگیرید اگر قرار بود در بزرگ‌ترین کارخانه فولادسازی کشور تحولی عظیم ایجاد کنیم مسئله تجهیزات و ابزارها اولویت داشتند و نیروی انسانی که نقش اپراتور را ایفا می‌کنند به نسبت تجهیزات وزن سبک‌تری را دارند اما در آموزش و پرورش برعکس است.
اگر ده‌ها و صدها سند تحول با پشتوانه قوی مطالعاتی هم نوشته شود اما در اختیار معلمی قرار گیرد که شایستگی‌های لازم را نداشته باشد هیچوقت ختم به تحول نخواهد شد؛ زمانی که صحبت از تحول می‌کنیم یعنی فردی باشد که دانش کار را داشته باشد، مهارت‌های به کارگیری دانش کسب شده در عمل را داشته باشد و تنها با خواندن کتاب‌های فنون معلمی نمره 20 را کسب نکند و از همه مهم‌تر دارای بینش و نگرش مورد انتظار از یک معلمی که در تراز جمهوری اسلامی قرار است ایفای نقش کند باشد. وجود چنین معلم شایسته‌ای ساز و کار خاصی را می‌طلبد.
دانشگاه فرهنگیان با مشکلات عدیده‌ای دست‌و‌پنجه نرم می‌کند و در شرایط کنونی هم‌و‌غم این دانشگاه تامین نیروی انسانی مورد نیاز است؛ اما تامین نیروی انسانی به چه قیمتی؟ و با چه کیفیتی؟ آیا امروز توانسته‌ایم نیروی ماهری را تربیت کنیم تا علاوه‌بر تعلیم نسل آینده وظیفه تربیت را نیز به نحو احسنت انجام دهد؟
 امروز در بهترین شرایط دانشگاه فرهنگیان به مانند یک دانشگاه دولتی درجه چهار یا پنج تلقی می‌شود که این ایراد به همان مسئله «اعتقاد مسئولان» باز می‌گردد که اعتقاد و باور این باشد که خروجی این دانشگاه باید افرادی باشند که وظیفه تربیت نسل‌های آینده را به عهده‌دارند. جالب است در این باره به یکی از تجربیاتم در سفر به یک کشور خارجی پیشرفته اشاره‌ای کنم؛ در این سفر از وزیر آموزش و پرورش آن کشور اوضاع حوزه تربیت معلم‌شان را جویا شدم. نکته حائز اهمیت در توضیحات آن شخص مربوط به حضور رئیس‌جمهور در یکی از دانشگاه‌های تربیت معلم می‌شد، به گونه‌ای که در سال سه یا چهار نوبت رئیس‌جمهور آن کشور که بالاترین مقام اجرایی کشور است در یکی از دانشگاه‌های تربیت معلم حضور پیدا می‌کند و یک روز کامل را با افرادی که قرار است در آینده معلم شوند سپری می‌کند! این در حالی است که آن کشور به نسبت کشور ما وسیع‌تر و دارای مسائل عدیده‌تری در حوزه‌های
مختلف است.
به نظر می‌رسد با این شرایط، آن کشور پیشرفتش را مدیون نیروی انسانی ماهری است که تربیت شده همان معلم‌ها هستند؟
بدون شک همین است.
با این تفاسیر، می‌توانیم نتیجه بگیریم اینکه رهبر معظم انقلاب تاکید می‌کنند راه‌حل گذر از مشکلات در داخل کشور است، یعنی تکیه و توجه به توانایی‌های با ارزش‌ترین سرمایه کشور که همان نیروی انسانی است؟ که البته ممکن است در تربیت آن کوتاهی شده باشد!
دقیقا همینطور است. اما دانشگاه فرهنگیان با توجه به شرایط فعلیش توانایی تربیت نیروهای شایسته و ماهری که ویژگی‌هایش را عنوان کردم، ندارد. بالاخره از یک ساز و کار ناقص نمی‌توان توقع یک خروجی کامل را داشت، مگر اینکه چشم‌هایمان را ببندیم و بگوییم انشاالله گربه است!
دانشگاه فرهنگیان با وجود فراز و نشیب‌هایی که در سال‌های گذشته با آن مواجه بوده است در تلاش است تا اثرگذاری مطلوبی داشته باشد اما بخش عمده‌ای از مشکلاتش مسائلی است که از حیطه اختیاراتش خارج است.
اجازه بدهید اینجا به یک مشکل دیگر در عدم تربیت نیروی ماهر اشاره کنم؛ متاسفانه نمایندگان مجلس با یک مصوبه و بدون در نظر گرفتن شایستگی‌ها و مهارت‌های افراد درِ مدارس را به روی هزاران نفر به اصطلاح معلم باز می‌کنند تا نیاز نیروی انسانی را مرتفع کنند، منظور بنده این نیست که این افراد شایسته نیستند بلکه مفهوم اصلی صحبتم این است که متاسفانه ضرورت و اهمیت تربیت نیروی انسانی ماهر را هیچکس درک نکرده است و الا مجلس نباید اجازه دهد که کسی بدون گذراندن دوره‌های تخصصی تربیت معلم وارد کلاس درس شود!
به عنوان کسی که از کشورهای توسعه یافته و در حال توسعه بازدید داشته‌ام و باتوجه به اینکه معلم هستم سعی کردم بازدید‌های تخصصی داشته باشم و به کلاس‌های درس رفته‌ام؛ با توجه به نتایج به دست آورده و فارغ از مبانی سیاسی و اقتصادی کشورها (سوسیالیستی و کاپیتالیستی) هیچ کشوری را پیدا نخواهید کرد که نسبت به معلم و به کارگیری معلم این قدر بی‌تفاوت باشد! فوق‌العاده نسبت به فعالیت معلم‌های فرزندانشان و کسی که وظیفه تربیت نسل‌های آینده را دارد سختگیر و دقیق هستند در مقابل بی‌خیال‌ترین کشور نسبت به معلم، کشور ما است که اجازه می‌دهد بدون گذراندن هیچ دوره تخصصی وارد کلاس درس شود.
اجازه بدهید از مبانی و مشکلات ریشه‌ای آموزش و پرورش قدری فاصله بگیریم و درباره ابهام‌های دوران مدیریتی شما در آموزش و پرورش گفت‌وگو کنیم. یکی از اقدام‌‌های شما تقابل و مبارزه با موسسات کنکوری و کمک آموزشی بود تا جایی که نامه‌هایی را به رهبر معظم انقلاب، وزرای ارشاد و صمت و سازمان صدا و سیما نوشتید و از آنها استمداد همکاری در این مسیر را کردید؛ از سویی همان‌طور که اشاره کرده بودید زورتان به این موسسات نرسید و رفتن شما از آموزش و پرورش این شائبه را ایجاد کرد که دلیل رفتن شما لابی همین موسسات بوده است! به نظر می‌رسد همان‌طور که پیش‌تر گفتید نیمی از آن 20 درصد انرژی که صرف امور استراتژیک کردید، برای مبارزه با این موسسات تلف شد، با این شرایط چرا مبارزه با این موسسات جزو اولویت‌های شما بود؟
ما معلم‌ها معتقدیم نقش ما پاک کردن مسیر تربیت و کنار زدن خار و خاشاک است؛ تربیت یک مفهوم تعالی جویانه و رو به رشد است، یعنی خیلی از مواقع نیازی نیست دانش‌آموزان را در مسیر تربیت هل دهیم بلکه کافی است تنها موانع و چاله‌های موجود در مسیر تربیت را رفع کنیم تا دانش‌آموزان
رشد کنند.
با این تعاریف امروزه یکی از اصلی‌ترین موانع موجود در مسیر تربیت دانش‌آموزان، موسسات کنکوری، کلاس‌ها و کتاب‌های به اصطلاح کمک آموزشی و روش‌های غلط آماده کردن برای کنکور است؛ بنده به عنوان یک معلم و وزیر آموزش و پرورش یکی از مهم‌ترین رسالت‌های آموزش و پرورش را مبارزه با این موسسات و جریان و حذف این موانع می‌دانستم و می‌دانم.
متاسفانه کنکور و شیوه گزینش دانش ‌آموزان باوجود همه تلاش‌هایی که صورت گرفته هنوز اصلاح نشده است، البته دستاوردهای خوبی داشتیم اما این دستاوردها با تلاش‌هایی که صورت گرفته قابل قیاس نیست؛ همچنان سایه غول کنکور را سنگین می‌بینم و این غول همچنان غول است و تبدیل به موجود کوچکی نشده که بتوان آن را کنار زد و بر مسیر تربیت دانش‌آموزان سایه افکنده است.
از سویی همان‌طور که می‌دانید تلاش‌هایی برای از بین بردن این غول در حال انجام است، اما متاسفانه در سایه این غول موانع متعددی چون قارچ‌های سمی رشد کرده که اجازه تربیت را از مدارس و محیط‌های آموزشی گرفته است؛ این قارچ‌ها به دانش‌آموزان و خانواده‌ها اجازه نخواهند داد تا توانایی‌هایی چون تعهد اجتماعی، ایثار و فداکاری، توجه به مظلوم و سایر مفاهیم عالی در تعلیم و تربیت را کسب کنند.
این قارچ‌ها خانواده‌ها را هم مسموم کرده تا جایی که توقع آنها از مدرسه این است که کلاس‌های کنکور برگزار کند و از تجارب آموزشگاه‌های موفق در کنکور استفاده کند تا دانش‌آموزان بتوانند رتبه‌های برتر کنکور را کسب و در یک دانشگاه ممتاز ادامه تحصیل دهند. در ایامی که بنده در وزارت آموزش و پرورش بودم یکی از اصلی‌ترین وظایفم را مقابله با این مسائل می‌دانستم و تنها مدیری که در این مسیر، تاکید می‌کنم تنها مدیری که در این مسیر شفاها و کتباً به بنده کمک کردند شخص مقام معظم‌رهبری بودند! برای بنده خیلی عجیب بود هر زمانی که در محضر ایشان حاضر می‌شدم پیش از اینکه مطلبی را عنوان و گزارشی را ارائه دهم، گردش کار کاملی را از عملکرد بنده داشتند؛ آنقدری که ایشان به فعالیت‌ها و عملکرد بنده در آموزش و پرورش اشراف داشتند، شاید من نسبت به عملکرد معاونین و مدیرانم به این اندازه اشراف نداشتم!
بنابراین نامه‌ای را محضر ایشان نوشتم، علاوه‌بر این آقای لاریجانی ریاست محترم مجلس در این باره نیز مکاتبه‌ای را با ایشان داشتند که بنده بعدها فهمیدم، که نتیجه این نامه نگاری، تاکیدهای ایشان به صدا و سیما و برخی نهادهای دخیل در این موضوع شد که با آموزش و پرورش در این مسیر همکاری داشته باشند؛ خوشبختانه با تاکیدهای معظم‌له آثار بسیار خوبی در مسیر مبارزه با این موسسات شاهد بودیم.
از سویی با آقای علی عسگری رئیس‌سازمان صدا و سیما جلساتی را داشتم، در این جلسات به ایشان عرض کردم که کتاب‌ها و کلاس‌های کمک آموزشی مانند دارویی برای یک بیمار است، آیا تا به حال شما در صدا و سیما تبلیغ آنتی بیوتیک داشته‌اید؟‌ نداشته اید، چراکه مجاز نیستید و این دارو باید توسط پزشک برای بیمار نیازمند این دارو تجویز شود بنابراین، این کتاب و کلاس و روش مناسب همه نیست و مخصوص برخی از دانش‌آموزان است؛ خروجی این جلسات خوشبختانه کاهش حجم تبلیغ‌های این موسسات بود اما امروز متاسفانه دوباره این تبلیغ‌های سیر صعودی وحشتناکی گرفته‌اند؛ با آقای صالحی وزیر ارشاد نیز گفت‌وگوهایی داشتم که به ایشان گفتم خیلی از کتاب‌های کمک آموزشی که مجوز انتشار می‌گیرند به مانند سم عمل می‌کنند.
متاسفانه این تبلیغ‌ها خانواده‌ها و دانش‌آموزان را به یک رقابت کاذب تشویق می‌کند، حتی اگر شما به خودتان تلقین کنید که این کتاب‌ها و روش‌ها مناسب نیست و موجب تباه شدن فرزند شما خواهد شد و روح و روانش را متلاشی می‌کند اما یک حس القایی به شما می‌گوید که ممکن است در این رقابت عقب بمانید پس به فرزندتان اجازه می‌دهید تا حداقل یکی دو کتاب کمک آموزشی را خریداری کند یا در یکی دو کلاس کمک درسی ثبت‌نام کند؛ این همان تاثیر قارچ‌های سمی است.
اما درباره شائبه‌ای که عنوان کردید باید بگویم که زور این موسسات به قدری نبوده و نیست که بتوانند وزیر آموزش و پرورش را جا به جا کنند؛ نه آنها به اندازه‌ای گردن کلفت هستند و نه وزیر آنقدر ضعیف که بخواهند مدیر ارشد آموزش و پرورش را از مسیر کار خارج کنند.
اما رفت و آمد وزرای آموزش و پرورش و ثابت ماندن این موسسات و جریان ادامه دار کمک آموزشی‌ها تایید‌کننده اظهارات شما نیست!
وزرای امروز و دیروز آموزش و پرورش در مسیر مبارزه با این موسسات یکپارچه نبودند؛ علاوه‌بر این هیچ اقدامی از جانب سایر مسئولان و نمایندگان مجلس در تقابل با این موسسات صورت نگرفته است. متاسفانه آنطور که باید از آموزش و پرورش و وزیرش در مبارزه با این موسسات حمایت نشد.
البته ممکن است فعالیت این موسسات در برخی فرآیندها اثرگذار بوده باشد اما عامل اصلی رفتن من از آموزش و پرورش نبود.
امروز در نظام تعلیم و تربیت آنقدری که به شاخه‌های نظری توجه می‌شود به شاخه‌های فنی و حرفه‌ای و کار و دانش و مشکلات آنها در حوزه امکانات و اساتید ماهر توجه نمی‌شود؛ چقدر توانستید به بهبود فضا و امکانات این مدارس و همچنین به علاقه‌مند کردن دانش‌آموزان به کسب مهارت کمک کنید؟
طی 22 ماهی که در آموزش و پرورش حضور داشتم دو پروژه را در این راستا آغاز کردیم که خوشبختانه با همکاری مدیران مدارس و سایر همکاران موفقیت‌های خوبی را بدست آوردیم.
در پروژه «ایران مهارت» که با همکاری وزارت کار و سازمان فنی و حرفه‌ای آغاز کردیم برای دانش‌آموزان متوسطه اول به تدریج یک مهارت را بر اساس پودمان‌هایی که تعریف کرده بودیم، اجرا کردیم. بر اساس این برنامه دانش‌آموزان با توجه به نوع مهارت بین 20 تا 50 ساعت را صرف کسب مهارت می‌کردند، مستحضر هستید با این زمان نمی‌توان مهارتی را آموخت، بنابراین هدف اصلی این طرح علاقه‌مند کردن دانش‌آموزان به فعالیت‌های یدی و عملیاتی بود.
طبق بازدیدهایی که از مدارس مجری این طرح داشتم شور و شعف بسیاری را در دانش‌آموزان در زمان اجرای این طرح مشاهده کردم که تصمیمم بر این بود که اگر فعالیتم در آموزش و پرورش ادامه پیدا کند بخشی از برنامه درسی را به کسب مهارت اختصاص دهم. در دوران مدیریتی‌ام به دنبال این بودم تا چگالی مفاهیم شناختی و اصطلاحاً حافظه محور را کاهش و در عوض چگالی مهارت آموزی را افزایش دهیم.
یکی دیگر از پروژه‌ها که آرزوی من و بخشی از همکارانم بود، این بود که بخشی از برنامه درسی متوسطه اول (دو ساعت در هفته) را در اختیار معلم قرار دادیم که تحت عنوان برنامه ویژه مدرسه یا بوم، معروف شد؛ بازدیدها و گزارش‌ها نشان می‌داد غالباً مدارس در این دو ساعت به سمت مهارت‌آموزی حرکت کرده‌اند.
قدم‌های خوبی برداشته شد اما خیلی کوچک است، سهم عمده زمانی که دانش‌آموزان در مدارس هستند باید به یادگیری مهارت منجر شود اما متاسفانه در حال حاضر سبد یادگیری دانش‌آموزان سهم عمده اش محفوظات است!
در ایام استعفای شما از وزارت آموزش و پرورش علت این موضوع تصمیم شما برای حضور در مجلس آینده اعلام شد که البته با توجه به اتمام زمان و ثبت‌نام نکردن شما این فرضیه صحت نیافت؛ با این شرایط به عنوان سؤال پایانی گفت‌وگو بفرمایید که دلیل اصلی استعفاء و رفتن شما از آموزش و پرورش چه بود؟
کسی که لذت کار معلمی را چشیده باشد، معلمی را با هیچ کار دیگری عوض نخواهد کرد؛ زمانی که از آموزش و پرورش خارج شدم اولین پیشنهاد حضور در مجموعه سما و دانشگاه آزاد بود که چون جنس این کار نزدیک به آموزش و پرورش هست،
پذیرفتم.
 بنده بر این عقیده بودم که نسبت به همکاران من و معلم‌ها در نظام رتبه بندی و سایر مسائل آموزش و پرورش اجحاف شده و من نمی‌توانستم در چشمان همکارانم نگاه کنم و دايما وعده ماه‌های آینده را بدهم؛
به همین دلیل معتقد بودم رفتن و استعفایم
از آموزش و پرورش می‌تواند به بهبود شرایط همکارانم
کمک کند.