آغاز پایان سلبریتیسم؟!
رضا صفری
بر اساس آموزههای دین مبین اسلام، انسانها در انتخاب عقاید خود اختیار دارند و کسی حق ندارد آنها را نسبت به عقیدهای خاص اجبار کند. هر چند اختیار در انتخاب یک چیز است و حق و حقیقت، مسئلهای دیگر. برخی از هنرمندان نیز مانند سایر مردم عقاید خاص خود را دارند و کسی هم حق ندارد به خاطر داشتن آن اعتقاد خاص، با آنها برخورد کند. اما یک موقع است که این عقیده خاص ظهور و بروز اجتماعی- نه شخصی- پیدا میکند و در بوق و کرنا دمیده میشود و به بهانههای مختلف ذهن مردم را نسبت به مسائل فرهنگی، اجتماعی و سیاسی مشوش میکند. این جا دیگر فقط سخن گفتن از یک عقیده نیست. بلکه گاهی سخن از تحریک، تشویش، تحمیق و... است.
اخیراً جمعی از سلبریتیها، در بیانیهای موسوم به صدای آبان 98، که پر از ابهام و طعنه است، در یک فرار رو به جلو و برای رد گم کنی فضاحتهای سیاسی گذشته خود، دوباره فرصتی پیدا کردند تا دیده شوند. این بیانیه نشان داد که ظاهراً آنها عزم خود را جزم کردهاند که میخ آخر تابوت بیاعتمادی به سلبریتیها را با دستهای خود بکوبند.
قبل از هر چیز باید گفته شود که اگر واقعاً هنرمندان مانند همه ما نسبت به کشته شدن افراد بیگناه و جوان در چند روز اخیر اغتشاشات و بهطور کلی نسبت به وضعیت فعلی مردم اعتراض داشتند، باید مانند مردم عادی در راهپیماییهای پرشور که در سراسر کشور برگزار شد، حضور مییافتند و صف خود را از آشوبگران و داعشهای وطنی اجارهای جدا میکردند. در آنجا مردم، هم آب پاکی بر دست دشمنان ریختند و هم با شعارهای کلامی و شعارنوشتهها، اعتراض و نارضایتی خود را به گوش مسئولین رساندند. هر چند که شاید حضور برخی از هنرمندان در این راهپیماییهای مردمی برایشان گران تمام میشد و شاید نوک انگشتانشان هم به آدمک اسکار و امثال آن نمیرسید اما حداقل اسکاری به مراتب ارزشمندتر به دست میآوردند.
اما اگر سخن از بازیهای سیاسی و مخالفنمایی، خودبرتربینی و جلب توجه است، مسئله به همین سادگی قابل حل شدن نیست. در هر صورت گاهی اوقات تعارض منافع هم در اینجا دخیل است.
در هر صورت سؤال اینجاست که مگر کسی از کشته شدن افراد بیگناه در این مملکت خوشحال است؟ اصلاً افراد بیگناه به دست چه کسانی کشته شدند؟ چه کسی از بیتدبیری دولت در ماجراهای اخیر دفاع کرد؟ از طرفی قرار بود که این بیانیه به نفع مردم نوشته شود اما ظاهراً سلبریتیها متوجه نشدند که اتفاقاً مضمون بیانیه پرابهام آنها، این گونه به ذهن میآورد که باید از داعشهای وطنی دفاع کرد، اجازه داد آنها به نوامیس مردم تجاوز کنند، پمپ بنزین و کارگر بیتقصیر آن را آتش بزنند، به مخازن نفت و بنزین و پتروشیمی و مراکز حساس نظامی حمله کرده و با جان و مال مردم بازی کنند.
آیا آنها ذرهای فکر کردند که اگر نیروهای حافظ امنیت کشور به موقع وارد میدان نمیشدند، چهبسا کشت وکشتار وسیعی به راه میافتاد که معلوم نبود چه کسی و چگونه باید آن را جمع کند؟ آیا آنها از گوشیها و اینستاگرام و از پس زندگیهای اشرافی خود فهمیدند که عدهای از آشوبگران بدون دلیل به مردم عادی شلیک میکردند، مغازههای افراد عادی را به آتش میکشیدند و در خیابان رعب و وحشت ایجاد میکردند و مردم را گروگان میگرفتند؟ نکند که این اتفاقات را مانند فیلمهای خود در حد یک بازی و سرگرم کردن مخاطب میپندارند؟ آیا لحظهای خود را جای آن هموطنی گذاشتند که دستاورد یک عمر زندگیاش با همه سختیها و رنجها، یک شبه در هوا دود شده است؟ او که نمیتواند مانند یک سلبریتی، پول بادآورده میلیاردی دربیاورد و با کارهای ضد فرهنگی خود به نام فرهنگ! از زیر بار مالیات شانه خالی کند.
اگر اغتشاشات ادامه پیدا میکرد و حکومت، فتنهگران را از کف خیابانها جمع نمیکرد و ناامنی ادامه پیدا میکرد، چگونه سلبریتیها میتوانستند در مناطق بالانشین شهر و به نام کار فرهنگی، فیلمهای مبتذل و سخیف بسازند، پول پارو کنند و برای جشنوارههای خارجی بفرستند؟
اگر سلبریتیها اینها را میدانستند، پس چرا زبان فرو بسته بودند و لام تا کام از این اتفاقات سخن نگفتند؟ اگر هم نمیدانستند، چگونه به خود اجازه میدهند در یک مسئله حساس اجتماعی و امنیتی بدون اشراف به جوانب قضیه اظهار نظر کرده و سطحی نگری خود را به درون جامعه سرازیر کنند؟ آیا این اقدامات از مصادیق تشویش اذهان عمومی نیست؟ آیا باز هم باید سلبریتیها را به حال خود واگذاشت تا دوباره در آینده با تحلیلهای پفکی و آبکی خود، به بوقچیهای شبکههای ماهوارهای سعودی-صهیونیستی در کشور تبدیل شوند؟
ای کاش تعداد امضاءکنندگان این بیانیه زیادتر بود! تا مردم بیشتر با چهره دوگانه سلبریتیها آشنا میشدند. این اتفاقات محصول همان «# تا 1400 با فلانی» و دست و پا شکستن سلبریتیها است که ظاهراً تا دو سال دیگر هم جوهر این هشتگ خشک نخواهد شد، اما اکنون گویی آنها طلبکارند و ما بدهکار!
به جای این بیانیه باید بیانیه عذرخواهی و روسیاهی خود را امضاء میکردند و پشت دست خود را داغ میکردند که بازیچه جریانهای سیاسی معلومالحال نشوند. واقعاً چقدر باید هزینه میکردیم تا به مردم میگفتیم که سلبریتیها نان به نرخ روز خور هستند؟
برخی از آنها یک چشمشان در پاسپورتها و چشم دیگرشان در داخل کشور است. یک روز دم از وطن و سرزمین میزنند اما روز دیگر سر از شبکههای سعودی و صهیونیستی در میآورند. یک چشمشان در بیانیه دادن علیه حکومت است و یک چشمشان به فرش قرمزهای جشنوارههای خارجی و آبنباتهای لذیذی که در دستانشان آب میشود و با آنها عکس میگیرند!
هر چند منکر نمیشویم که شاید بعضی از افرادی که نامشان در زیر بیانیه سراسیمه سلبریتیها دیده میشود، با فشار همصنفیهای خود روبهرو شده و از این بیانیه حمایت کردند و یا اصلاً قصد بدی در نظر نداشتند. آنها انسانهای قابل احترامی هستند، اما از این به بعد باید دقت کنند که نباید بازیچه سلبریتیهای معلومالحال شوند.
در مقابل، برخی از هنرمندان دست این عده را خوب خواندهاند و به همین دلیل حاضر نشدند که نامشان در تاریخ همراه کسانی باشد که با سطحینگری خود آبروی فرهنگ و هنر را بردهاند. و این جای شکر دارد که برخی از هنرمندان کشور که اتفاقاً اهل حزب و باندبازی سیاسی نیستند، مسائل را به خوبی از هم تفکیک میکنند و خود را در دریای سرگردانی سلبریتیها رها نمیکنند تا غرق شوند.