نگاهی به سریال «سرگذشت ندیمه»
اندیشههای سکولاریستی در قالب فیلم (هالیوود زیر ذرهبین)
زینب مرزوقی
بیشک نام سریال The Handmaid›s Tale یا همان «سرگذشت ندیمه» را شنیدهاید. سریالی که در ابتدا بینندهاش را مات و مبهوت داستانی می کند که اطلاعاتش را ذره ذره در اختیار او قرار میدهد و آن را با فراز و فرود شخصیتهای مرموزش همراه میکند. این سریال که فصل اول آن در سال2017 از شبکه هولو منتشر شد براساس رمان پرفروش مارگات اتوود نویسنده کانادایی با همین نام است. سریال، داستان حکومتی را به تصویر کشیده است که از طریق کودتا و با شعارهای حمایت و حفاظت از محیط زیست کاخ سفید را تسخیر و بر قسمتهایی از آمریکا مسلط میشود.
اگر از تکنیکهای کارگردانی، فیلمبرداری و سایر مسائل حرفهای فیلمسازی در رابطه با این سریال چشمپوشی کنیم پس تنها یک نقطه برای فوکوس می ماند و آن داستان اصلی سریال یا رمان است. شاید در ابتدا بیننده نمیتواند به شکل دقیقی داستان فیلم را تحلیل کند و هاج و واج در تحسین سناریو به تصویر کشیده شده بماند. سریال «سرگذشت ندیمه» با به تصویر کشیدن یک حکومت دینی خشن، متجاوز، ضد مدرنسیم و ضد زن به نام گیلیاد با استفاده از ترفندهای فیلمسازی غربی گام به گام و آرام آرام مخاطب خود را دینستیز و ضد دین میکند.
این حکومت دینی که طبق آموزههای مسیحیت شکل گرفته است از همان روزهای آغازین خود زنانی که قدرت باروری دارند را از سطح شهر جمعآوری میکند و به آنان لقب ندیمه را میدهد که تنها وظیفهشان زاد و ولد برای سران این حکومت و ادامه نسل آدمی است.
همچنین گیلیاد دیگر زنان(همسران صاحبان قدرت و زنهای طبقات دیگر آن جامعه) را نه تنها در حاشیه اجتماع بلکه در انزوا قرار داده و نه تنها به آنان اجازه خواندن و نوشتن را نیز نمیدهد بلکه این کار نیز مجازاتی مانند قطع عضو را در پی خواهد داشت.
سادهترین کارها از رانندگی تا عاشق شدن با برچسب و توجیهات دینی در گیلیاد ممنوع است اما با این وجود ما شاهد فسادهای گستردهای از سوی سران حکومت دینی گیلیاد می شویم که با دو ابزار قدرت و دین به خودشان اجازه هر کاری را میدهند.
میتوان واکنشها به این سریال را به دو دسته تقسیم کرد: در اولین تقسیمبندی بینندگانی را داریم که شیفته سریالی میشوند که در نظرشان افراط را در یک حکومت دینی به نمایش میگذارد و بیپرده از فساد سران یک کشور دینی به دور از دموکراسی میگوید و از زنان حتی حق انتخاب مسیر زندگیشان را نیز میگیرد چرا که در قوانینشان برای او اختیاری قائل نشدهاند.
دسته دوم نیز بینندگانی هستند که یک پله جلوترند و با تحلیل سکانسهای ضد دینی سریال به این باور میرسند که قریب به اکثر دیالوگها، سکانسها و حتی کاراکترها درهر سه فصل پخش شده سعی دارند تا بیننده را نسبت به دین و خصوصا حکومتهای دینی با استفاده از سناریو اصلی سریال که برگرفته از رمانی با همین عنوان است دینزده کنند و این موضوع را در ذهنش بگنجانند که توأمان دین و سیاست در کنار یکدیگر دستاوردی به جز حماقت، خشونت، فساد و تبعیض جنسیتی ندارد.
پس از به سرانجام نرسیدن کشورهای غربی در فردی کردن دین این بار در تقلا است تا در قالب ابزارهای دنیای مدرن و جدید مانند فیلم و سریال تعبیر سکولاریسم را به خورد فرد دهد و ذهنیت او را به سویی سوق دهد که گمان کند دینداری همان افراط است و نمیتوان از آن دوری کرد پس لاجرم هر حکومت دینیایی توان و قابلیت گیلیاد شدن را دارد.
سریال سرگذشت ندیمه حکومت مسیحی گیلیاد را به تصویر میکشد اما شعارها و پیامهای ضد دینی آن دهنکجی و طعنهای واضح به دین مبین اسلام است، چرا که تعلیمات منحرف شده دین مسیح توان نفوذ و کارکرد بکارگیری در سیاست را ندارد و این تنها دین اسلام است که برنامهای کامل و جامع برای فرد و اجتماع حاضر در آن ارائه میدهد و از لحاظ تعلیمات و آموزههای اعتقادی توان ورود به سیاست را دارد.
از ابتدای ظهور اسلام تا امروز زنان جوامع اسلامی رکن اصلی بسیاری از اتفاقات و جریانات اجتماعی و سیاسی به شمار میروند و تاریخ اسلام زنان بسیاری را به چشم خود دیده که نه تنها اختیار انتخاب مسیر زندگیشان را دارند بلکه جامعه را نیز متاثر از رفتارها، انتخاب و واکنشهای خود کردهاند و این جامعه ضد دینی و سکولار غربی است که تنها در مواقع نیاز، زن را در جریانات و امورات مختلف خود راه میدهد و در مابقی مسائل به او نگاه ابزاری میدهد.
این سریال دشمنی خود را با اعتقادات و آموزههای اصیل اسلامی یا بهتر بگوییم سبک زندگی اسلامی- ایرانی در قالب فیلم بار دیگر ابراز کرد و بیش از آنکه مخاطب مسلمان و ایرانی خود را فریب دهد و اغفال کند بر طبل رسوایی ایدئولوژی سیاسی کشور خود کوبید چرا که این غرب است که زن را در جامعه ابزار جنسی میداند و ارزش انسانی او را نادیده میگیرد.