kayhan.ir

کد خبر: ۱۷۱۷۵۱
تاریخ انتشار : ۱۴ مهر ۱۳۹۸ - ۱۹:۴۷

روایت جلادان و شهیدان سال 67




آرش فهیم
سال 67 یکی از مقاطع پرحرف و حدیث در تاریخ معاصر ایران است. پایان جنگ تحمیلی هشت ساله، حمله نظامی منافقین به نیابت از صدام به ایران و عملیات مرصاد و مجازات منطقی و به حق تتمه این گروهک تروریستی در داخل، زمینه‌سازی برای آغاز دولت سازندگی و... وقایعی هستند که هر یک وسعتی به اندازه یک قرن دارند و می‌توان درباره هر کدام از این موضوعات، هزاران صفحه تاریخ نگاری کرد. با این حال، دستگاه فرهنگی ما درباره این بخش از تاریخ ایران، ساکت بوده است. مخالفان انقلاب اسلامی نیز از این سکوت نهایت سوءاستفاده را انجام داده است. این طبیعی است؛ وقتی ما تاریخ خودمان را ننویسیم، دیگران دست به کار می‌شوند و آن طور که دلشان می‌خواهد تاریخ را جعل می‌کنند. مثل همان اتفاقی که درباره برخی از وقایع دهه 60 و به‌ویژه مجازات گروهک‌های تروریستی در سال 67 رخ داده و جای شهید و جلاد را تغییر داده‌اند. دشمن، آنها را که جوخه ترور راه انداختند و مردم بی‌گناه و غیرنظامیان را قتل‌عام کردند، قهرمان و مظلوم می‌نماید و آنهایی که در برابر این جلادان ایستادند را ظالم! اما فیلم‌های «ماجرای نیمروز» یک و دو، حداقل کاری برای این غبارزدایی از تاریخ در سینما محسوب می‌شوند.
قسمت دوم فیلم ماجرای نیمروز با نام «رد خون» در پی تصویرسازی جدید و متفاوتی از مقابله مدافعان امنیتی کشور و گروه‌های تروریستی در سال 67 است. این فیلم نسبت به قسمت اول که همین موضوع را در سال 60 نشان می‌داد، پیچیده‌تر شده که استعاره‌ای از تغییر و پیچیدگی شرایط و موقعیت‌ها در یک مقطع زمانی هفت ساله است.
محمدحسین مهدویان پس از «آخرین روزهای زمستان»، «ایستاده در غبار»، «ماجرای نیمروز»، «لاتاری» و «ترور سرچشمه» با «رد خون» نیز نشان داد که هنوز، هم به تاریخ و مسائل انقلاب اسلامی علاقه‌مند است و هم به تلفیق مستند و داستان. در فیلم جدید وی، جنبه‌های داستانی نسبت به آثار قبلی‌اش پررنگ‌تر شده اما سبک روایی وی نیز سخت‌تر شده است. یعنی برقراری ارتباط و پی‌گیری سیر اتفاقات در فیلم جدید، نسبت به آثار قبلی، کمی دچار دست انداز است.
قسمت اول «ماجرای نیمروز» که اولین بار سال 95 در سی و پنجمین جشنواره فجر به نمایش درآمد، شگفتی و ذوق بسیاری را برانگیخت؛ پس از مدت‌ها فیلمی تاریخی و انقلابی به نمایش درآمده بوده که ضمن وفاداری به اصل حوادث،مخاطب را به وجد می‌آورد و جنبه‌های زیباشناختی قابل‌توجهی داشت. فیلمی که در قالب یک درام نفس‌گیر و ملتهب و با فضاسازی مستندگونه، به وقایع پرخون تیر سال 60 پرداخت؛ داستان این فیلم درباره عملیات شکار یکی از مراکز طراحی و اجرای ترور سازمان منافقین بود.
اما قسمت دوم «ماجرای نیمروز» به دل جوخه‌های ترور رفته است و جنایات سازمان منافقین خلق در سال 67 را بی‌پرده نمایش می‌دهد. این بار داستان فیلم در واپسین روزهای جنگ تحمیلی آغاز می‌شود. گروه ضدترور که در قسمت قبلی دیده بودیم، همچنان با منافقین درگیر و پی‌گیر طرح‌های خونبار آنها هستند. هر چند که برخی از اعضای گروه شهید و یکی از آنها که در قسمت قبل نفوذی بود،به منافقین پیوسته است. در کنار کمال، صادق، مسعود و عباس، دو نیروی جدید با نام‌های ابراهیم و افشین نیز حضور دارند و این تیم دچار تغییراتی شده است. همچنانکه میدان و کار آنها نیز نسبت به سال 60 گسترده و سخت‌تر شده است. چون در این زمان، منافقین به جای چند خانه تیمی در تهران، یک پادگان در عراق راه انداخته‌اند و قصد دارند در عملیاتی موسوم به فروغ جاویدان با پشتیبانی صدام، به ایران حمله کنند. عباس زریباف هم که در قسمت قبل، عامل منافقین شناخته شد، در این قسمت یکی از فرمانده‌های پادگان‌اشرف است.
«رد خون» نسبت به قسمت قبلی «ماجرای نیمروز» روایت پیچیده‌تری دارد؛ چون جنبه‌های روان‌شناختی در آن پررنگ‌تر است. این پیچیدگی در جبهه «خیر» بیشتر است. از این نظر که در قسمت قبلی، نیروهای خودی، خالص‌ و بی‌پروا و «یکدست» نمایش داده شد؛ طوری که مخاطب فیلم با هر گرایش فکری و هر سلیقه‌ای با آنها همراه می‌شد؛ حتی «کمال» به‌عنوان نماینده طرز تفکر به اصطلاح افراطی، شمایلی قهرمان و ناجی داشت و موجب پالایش فضای فیلم می‌شد.
اما «ماجرای نیمروز: رد خون» فاقد قهرمان به معنای واقعی است و شخصیت‌های مثبت آن، خاکستری به تصویر کشیده شده‌اند. قرار بوده «صادق» شخصیت‌محوری باشد، اما هیچ فرصتی برای برقراری ارتباط عاطفی مخاطب به وی در طول فیلم فراهم نمی‌شود. کمال، همچنان تند و آتشین است، اما جذابیت سابق را ندارد و به نظر می‌رسد کمی خسته است. البته این مسائل، ناشی از پس زمینه سیاسی و اجتماعی آن مقطع از تاریخ ایران است. دورانی که نیروهای انقلابی، نظامی و امنیتی کشور، شرایط دشوار و پیچیده‌ای را می‌گذراندند. پایان جنگ تحمیلی و نوشیدن جام زهر، خود حادثه‌ای زهرآگین برای آرمانگرایان آن زمانه بود. تحرکات گروهک‌های مختلف و هجوم خون‌آشامان منافق به کشور، به اضافه تغییراتی که رفته رفته در صفوف نظام سیاسی ایران در حال اتفاق بود، آن روزها را به یکی از دوره‌های پرتقاطع و سخت تاریخ ایران تبدیل کرده است. سالی که به اندازه یک قرن حادثه و ابهام و سؤال در بر دارد، اما نظام فرهنگی ما کمتر به سمت این بخش از تاریخ رفته. اما تلخ‌ترین حادثه در آن زمان، حمله سازمان به اصطلاح مجاهدین خلق به مردم و هموطنان خودشان بود. به همین دلیل هم بر خلاف قسمت اول «ماجرای نیمروز» که مطابق شرایط زمانه‌ای که به تصویر کشیده «حماسی» است، «رد خون» هم مثل دوران به تصویر کشیده شده یک «تراژدی» است.
فیلم «ماجرای نیمروز:رد خون» صریح‌ترین فیلم در نمایش رذالت و خباثت منافقین است. تلفیق حرف‌ها و دیدگاه‌های ایدئولوژیک سران این سازمان مخوف با جنایات آنها، نوعی هم‌پوشانی نظر و عمل را در فیلم پدید آورده است. در فیلم، هم صحنه‌هایی از اردوگاه ‌اشرف می‌بینیم و اینکه دستگاه مغزشویی آنجا چگونه کار می‌کند و هم بازتاب افکار منافقانه را در ترور و جنایت. صحنه‌های تکان‌دهنده قتل‌عام مردم و به دار آویختن پاسداران و به آتش کشیدن اجساد، این اثر را به فیلم‌های ژانر وحشت نزدیک کرده است.
«ماجرای نیمروز2: رد خون» قطعا نسبت به «ماجرای نیمروز» در تهییج و جلب رضایت مخاطب، عقب‌تر است. چون داستان این قسمت از فیلم، سنگین‌تر است؛ ضعف در شخصیت‌پردازی و ضعیف نشان دادن جبهه خودی‌ها هم مزید بر علت شده است. نباید فراموش کرد که مخاطب این فیلم با هر گرایش و طرز فکری، انتظار «قهرمان» بودن مدافعان وطنش را دارد. اما نقطه قوت فیلم، افشاگری درباره برخی از واقعیت‌های سازمان منافقین و برملاساختن تاریخ تاریک جنایات آنهاست. جلوه‌های ویژه و صحنه‌های جنگی فیلم نیز دارای جاذبه هستند.