kayhan.ir

کد خبر: ۱۷۱۰۹۲
تاریخ انتشار : ۰۶ مهر ۱۳۹۸ - ۲۲:۰۶
یک شهید، یک خاطره

نوبت به من رسیده...




 مریم عرفانیان
یک‌بار دیگر قصد رفتن داشت. مادر بودم و مثل همیشه نگران. داشت ساک خاکی رنگش را آماده می‌کرد که صدایش زدم.
- محمدرضا.
همان طور که نشسته بود، سر بالا آورد. گفتم: «مادر جان، دیگه نمی‌خواهد بروی جبهه.»
نگاه از چشم‌هایم گرفت. زیپ ساک را بست. بعد از کمی سکوت گفت: «مادر یادت از امام حسین(ع) بیاد، از اون‌هایی که برای اسلام فداکاری و جان فشانی کردند؛ حالا که نوبت به من رسیده نروم؟»
محمدرضا راست می‌گفت؛ نوبتی هم که بود، بالاخره نوبت شهادتش رسیده بود.
بر اساس خاطره‌ای از شهید محمدرضا سلیمانی
راوی: گل صاحب پیوندپور، مادر شهید