جنجال انرژی هستهای به بهانه چرنوبیل
از حقیقت تا افسانه
امینالاسلام تهرانی
سریال کوتاهی به نام چرنوبیل، محصول آمریکا و بریتانیا، پخش میشود و محبوبیتی کسب میکند؛ در پی آن بحث در مورد انرژی هستهای هم گُر میگیرد. این سریال و تصویری که ميسازد موجی، بهویژه در رسانههای اجتماعی، به راه میاندازد. تو گویی باید این سریال پخش میشد تا داوریِ نهایی در مورد انرژی هستهای نیز ممکن شود! یک نفر آشنا به امور سیاسی، همکاران سیاسیاش را به دیدن این سریال دعوت میکند تا پند گیرند؛ دیگری با دیدن سریال به این نتیجه میرسد که انرژی هستهای با این هزینه و خطراتش قابل دفاع نیست و باید به همان سوختهای فسیلی چسبید؛ آن دیگری میگوید وقتی انرژیهای تجدید پذیر وجود دارند چرا باید به سراغ انرژی هستهای رفت؟ خلاصه در این جو احساسی و هیجانی هر کس چیزی میگوید و غولِ دهشتناک این قصه هم «انرژی هستهای» است. این سریال بهانه شد تا کلیشههای کهنه در مورد انرژی هستهای دوباره بر سر زبانها بیفتد.
این نوشتار، قصد دارد با ارائه دادههای کلیشههای رایج رسانهها درباره انرژی هستهای را بررسی کند. به این جملات توجه کنید: «انرژیهای تجدیدپذیر چون انرژی خورشیدی، بادی و... پاکاند و بیضرر ولی انرژی هستهای ناپاک است و پرضرر» «انرژی هستهای پرخرجتر از انرژهای تجدیدپذیر است» «جهان -به اصطلاح- توسعهیافته انرژی هستهای را کنار گذاشته و ما نیز باید همین راه را برویم» «ما تحریم میشویم چون در پی انرژی هستهای هستیم، اگر در پی انرژی خورشیدی و بادی و... بودیم تحریم نمیشدیم که هیچ، به ما کمک هم میکردند» و.... چند بار این جملات را شنیدهایم؟ آیا در مورد صحت این ادعاها، که چنان مشهورند که کسی را یارای مخالفت با آنها نیست، مطمئنیم؟ چرا؟ متن پیش رو نگاشته نشده تا چیزی را ثابت کند، فقط میخواهد از این مشهورات سؤال و در کلیشهها تشکیک کند. که گاهی شک در مشهوراتِ چه بسا غلط، افق را برای رسیدن به حقیقت باز میکند.
آینههای معوجنما؛
نگاهی به حوادث هستهای چرنوبیل
و فوکوشیما
پیش از پرداختن به انرژی هستهای نگاهی به ماجرای چرنوبیل که موضوع سریال مذکور است، میاندازیم. صحبت از تعداد کشتگانِ حوادث هستهایِ چرنوبیل و یا فوکوشیما، بهعنوان مهمترین حوادثی که تا کنون برای نیروگاههای هستهای رخ دادهاند و یا سخن گفتن از میزان خسارات زیست محیطی آنها، هدف این جستار نیست؛ اما یادآوری اين نکته نیز خالی از فایده نیست كه تعداد کشتگان حوادث چرنوبیل و فوکوشیما روشن نیست و حتی تخمینها نیز نزدیک به هم نیست؛ جایی کشتگان چرنوبیل را کمتر از دویست نفر و جایی چند هزار نفر اعلام میکند و حتی در اینکه کشتهشدگان بر اثر این حادثه بودهاند یا نه، معرکه آرایی است و همچنین در مورد فوکوشیما برخی گفتهاند که حتی تخلیه آنچنانی شهر هم ضرورت نداشته! حال چگونه میتوان به داوری نشست وقتی هیچ کدام از این گزارشها آینه تمام نمای این ماجراها نیست. در ورای این بحثها پرسش از چراییِ ماجرای چرنوبیل، که صدمات ناشی از آن بیش از حادثه فوکوشیماست، پرسشی جدی است. آیا این ماجرا یک اتفاق بود که ممکن است بهطور «عادی» و یا بر اثر «سهلانگاری» برای هر نیروگاهی بیفتد یا کل ماجرا یک «خرابهکاری» و برنامهریزیِ دشمنان شوروی بود؟ آیا، همان طور که روسها ادعا دارند، جاسوسان در این ماجرا دست داشتند؟ با دیدن یک سریال که با عینکِ آمریکایی به دشمن دیرینه آمریکا، شوروی نظر کرده، نمیتوان به نتیجه روشنی رسید؛ آن هم وقتی که حتی اجماعی در میان متخصصانِ امر نیست.
ماجرای دوغ و دوشاب؛
پاکی یا ناپاکی انرژی هستهای
در قیاس با انرژیهای دیگر
یکی از کلیشههای معمول که در مورد انرژی هستهای مطرح میشود، ادعای ناپاک بودن این انرژی در قیاس با انرژیهای دیگر بهویژه انرژیهای تجدیدپذیری چون بادی و خورشیدی است. البته ناپاک بودن سوختهای فسیلی محل بحث نیست، آلودگی ناشی از سوختهای فسیلی روشن است، آنچه محل گفتوگو است پاک بودن انرژیهای تجدیدپذیر است. وقتی از انرژیهای تجدیدپذیر صحبت میکنند گویی از انرژیِ پاک صحبت میکنند، یعنی انرژی تجدیدپذیر را مساوی با انرژی پاک میگیرند، اما آیا واقعاًً اینطور است؟ نگاهی به میزان دیاکسید کربن ناشی از فرآیند تولید انرژی، میتواند برای پاسخ به این سؤال راهگشا باشد: میزان دیاکسید کربن ناشی از انرژی هستهای کمتر از ذغالسنگ، نفت، گاز و حتی به مراتب کمتر از انرژیهای تجدیدپذیری چون انرژی خورشیدی، زمینگرمایی و زیستتوده (بیومس) است. پس تجدیدپذیر بودن یک چیز است و پاک بودن چیز دیگر. همچنین باید توجه داشت که فضای گستردهای که نیروگاههای خورشیدی و بادیاشغال میکنند خود از اسبابِ آسیب به اکوسیستم است، که میتواند موجب کوچ اجباری جانوران، از بین رفتن گونههای گیاهی و... شود. همچنین ضایعات ناشی از نیروگاههای خورشیدی مشکلاتش کمتر از مشکلاتی نیست که ضایعات هستهای تحمیل میکند. هم حجم پنلهای خورشیدیِ ضایعاتی زیاد است، که چند برابر زبالههای هستهای است، و هم شامل مواد سمی فراوان چون سرب است. حتی اگر میزان مصالح مصرفی برای تولید انواع انرژی را مطالعه کنیم، خواهیم دید که سهم نیروگاههای هستهای کمتر از خورشیدی، برقآبی، بادی و زمینگرمایی است. نكتهاي دیگر كه نبايد ناگفته بماند این است که انرژیهای تجدیدپذیر قابل ذخیره نیستند و با تغییرات آب و هوایی میزان بهرهوری از آنها متفاوت است، در نتیجه قابل برنامهریزی دقیق نیستند؛ از این رو این انرژیها همچنان متکی به پشتیبانی سوختهای فسیلیاند. پس انرژیهای تجدیدپذیر تا کنون نتوانستهاند جایگزین سوختهای فسیلی باشند؛ جالب این جاست که به همین دلیل شرکتهای نفتی مثل شِل، بیپی و توتال خود را حامیِ انرژیهای تجدیدپذیر میدانند و روی اینها سرمایهگذاری میکنند.
منع عقل؛
تأملی در ارزانتر بودن استفاده از انرژیهای تجدیدپذیر
در قیاس با انرژی هستهای
يكي از ادعاها در مورد انرژی هستهای، ادعای گرانقیمت بودن آن است. خردمندانه این است که انرژی هستهای را در قیاس با انرژیهای تجدیدپذیر بسنجیم تا بتوانیم گرانی یا ارزانی این انرژی را درک کنیم. بر طبق پژوهشهای صورت گرفته، انرژی هستهای نسبت به تمام انرژیهای تجدیدپذیر ارزانتر است؛ چرا که در ازای سرمایهگذاری مساوی، نسبت به تمام آنها انرژی بیشتری تولید میکند. مقایسه دو کشور آلمان و فرانسه نیز راهگشا است؛ قیمت تمامشده برق مصرفی در فرانسه(کشوری که بیشترین میزان برق خود را از طریق انرژی هستهای تأمین میکند) نصف قیمت برق در آلمان(پیشتاز استفاده از انرژیهای تجدیدپذیر) است.
رفتن بر تقلید و تخمین و عَمیا؛
آیا همه جهان انرژی هستهای را
به نفع انرژیهای تجدیدپذیر
کنار گذاشتهاند؟
کلیشه دیگر ادعای کنار گذاشتن انرژی هستهای با توجه به مخاطرات آن در جهان آینده است. آیا این ادعا صادق است؟ آماری که WORLD NUCLEAR ASSOCIATION به دست میدهد، هویدا میکند که واقعیت جز این است. بیشتر کشورهای به اصطلاح توسعهیافته و نیافته جهان دارای نیروگاه هستهای هستند و در پی توسعه نیروگاههای خودند. حدود سه سال پیش بود که امانوئل ماکرون اعلام کرد که قصد پیگیری الگوی آلمان برای کاهش استفاده از نیروگاههای هستهای را ندارد؛ چرا که اولویتش کاهش انتشار کربن است. توجه کنید که حتی آلمان بهعنوان کشوری که پیشقراول استفاده از انرژیهای تجدیدپذیر است، نیروگاههای اتمی فعال دارد! و شرکتهای بزرگ انرژی در آن خواستار تمدید استفاده از نیروگاههای اتمیاند. پس به محاق رفتن نیروگاههای هستهای در جهان توسعهیافته و جا ماندن ما توسعهنیافتهها(!) از این امر مهم نیز ادعایی بیپایه است، نه واقعیت.
خودکشی از ترس مرگ؛
اگر به جای انرژی هستهای به دنبال انرژیهای تجدیدپذیر بودیم، به جای تحریم، تشویق میشدیم؟
اگر برای ما روشن شود که جایگزینی کامل انرژی هستهای با انرژیهای تجدیدپذیر ناممکن است، دیگر به دنبال جایگزینی انرژی هستهای با انرژیهای تجدیدپذیر رفتن، بیمعنا و نابخردانه میشود، چه ما را تشویق کنند چه تحریم. افزون بر این، قوانین کشورهای تحریمکننده ایران نشان میدهد برخی ابزار نیروگاههای انرژیهای تجدیدپذیر چون خورشیدی و بادی کاربردی دوگانه (نظامی و غیرنظامی) دارند و کشورهای مورد نظر چنانچه تحريم را لازم بدانند همینها بهانه را به دستشان میدهد و اینها را نیز تحریم میکنند. پس توصیه کردن به جایگزینی انرژی هستهای با انرژیهای تجدیدپذیر آن هم از ترس تحریمها، بیشتر شبیه خودکشی از ترس مرگ است.
فرجام
آنچه تا اینجا گفته شد پیرامون انرژی هستهای بهویژه قیاسش با انرژیهای تجدیدپذیر بود؛ در پایان اشارهای دوباره به سریال چرنوبیل، که بحث از انرژی هستهای را دوباره داغ کرده، خالی از لطف نیست. این سریال فارغ از نگاهی که به وجوه سیاه شوروی دارد، ترس از انرژی هستهای را هم در دلها میکارد؛ در این میان باید یک چیز را به خاطر داشت که ظرف داستان آن شرق است، نه غرب. انرژی هستهای پرخطر است اما برای تویِ شرقی اما منِ غربی همچنان به توسعه نیروگاههایم ادامه خواهم داد!
آن مقامِ مسئول که همکارانِ سیاسی خود را به تماشای این سریال دعوت میکند، به نظر نمیآید که با این واقعیت نا«آشنا» باشد که دعوتش به تماشای این سریال آمریکایی-بریتانیایی معنای خاصی را به ذهن متبادر میکند، آن هم در زمانی که برجامشان نافرجام رسیده و «شاید» در تکاپویِ رسیدن به توافقی تازهاند!