حضرت حمزه(ع)؛ حامی و عزیز پیامبر(ص)
حضرت حمزه(ع) در زمان جاهلیت از میان فرزندان حضرت عبدالمطلب(ع)، عهدهدار ریاست قبیله قریش شد و چنان جایگاهی داشت که عدهای با ایشان پیمان بستند؛ در سال خشکسالی قریش به پیشنهاد رسول اکرم(ص) برای کمک به حضرت ابوطالب(ع) که فردی عیالوار بود، حضرت حمزه(ع) سرپرستی جعفربنابوطالب(ع) را به عهده گرفت؛ حضرت حمزه(ع) شکارچی بود و به شکار میرفت و از این راه امور زندگی خود را میگذراند.
حمزه سید االشهدا(ع) قبل از اینکه به اسلام روی آورد و مسلمان شود نیز به همراه حضرت ابوطالب(ع) از پیامبر(ص)در برابر آزار مشرکان حمایت و براساس برخی روایات آن حضرت(ع) توهینهای ابولهب به پیامبر(ص)را تلافی میکرد؛ حمزه در جنگهای فِجار و در پیمان حلفالفضول شرکت داشته است؛ روزی که پیامبر(ص)خویشان نزدیک خود را برای دعوت به اسلام گردآورد (یومالإنذار)، حمزه نیز حضور داشت.
حضرت حمزه سیدالشهدا(ع) به همراه ابوطالب(ع) و عموهای دیگر پیامبر(ص)در خواستگاری حضرت خدیجه (س) نیز حضور داشتند؛ براساس برخی از منابع، با وجود فاصله سنی کم آن حضرت(ع) با پیامبر(ص)و خواندن خطبه ازدواج توسط ابوطالب، در ماجرای خواستگاری حضرت خدیجه (س) فقط از حضرت حمزه(ع) نام بردهاند.
حضرت حمزه سیدالشهدا(ع)
چگونه مسلمان شد؟
حضرت حمزه(ع) در سال دوم یا ششم بعثت پس از آنکه پیامبر(ص)دعوت خود را آشکار کرد به اسلام روی آورد و مسلمان شد؛ مسلمانشدن حضرت حمزه(ع) در گرویدن خویشاوندان ایشان به اسلام موثر بود و آن حضرت قبل از مسلمان شدن ابوذر اسلام آورد. روزی ابوجهل نزدیک کوه صفا به پیامبر(ص) برخورد و سخنانی ناشایست به آن حضرت(ص) گفت. پیامبر(ص) به او پاسخی نداد. کنیزی در آنجا بود و این ماجرا را دید. کمی بعد از آن ماجرا حضرت حمزه(ع) از شکار به مکه بازگشت. عادت حمزه چنان بود که چون از شکار برمیگشت، کعبه را طواف میکرد، سپس به انجمنهای قریش میرفت و با آنان سخن میگفت. قریش حضرت حمزه(ع) را بهدلیل جوانمردیهایش خیلی دوست داشتند؛ این بار نیز آن حضرت(ع) به عادت همیشگی به دیدن آنها رفت، آن کنیز نزد حضرت حمزه(ع) رفت و گفت: نبودی ببینی ابوجهل به برادرزادهات چه گفت! حضرت حمزه(ع) به سروقت ابوجهل رفت، او را دید که در مسجدالحرام در میان مردم نشسته است، کمان خود را بر سر ابوجهل کوبید، سپس گفت: تو محمد را دشنام میدهی، مگر نمیدانی من به دین او درآمدهام. هر چه او بگوید من هم میگویم. بنی مخزوم خواستند به یاری ابوجهل برخیزند، لکن وی گفت: حمزه(ع) را رها کنید، چون من به برادرزاده او دشنامهای ناخوشایند دادهام. این پیشامد سبب شد که حضرت حمزه(ع) اسلام آوردن خود را اعلام کند. از آن پس، قریش چون دیدند پیامبر(ص) پشتیبانی قوی مانند حضرت حمزه(ع) دارد و ایشان را از آسیب آنان نگاه خواهد داشت، کمتر معترض آن حضرت شدند.
شهادت حضرت حمزه(ع)
حضرت حمزه(ع) به روایتی در روز شنبه ۷ شوال یا ۱۵ شوال سال سوم هجری قمری در جنگ احد به دست وحشی بن حرب به شهادت رسید؛ طبق روایتی انگیزه هند دختر عتبه و زن ابوسفیان، برای انتقام گرفتن به دلیل کشتهشدن پدر، برادر و عمویش در جنگ بدر، بیشتر از دیگران بود. طبق برخی نقلها، از ابتدا هند با وعده مال، وحشی را به این کار ترغیب کرد. به روایتی، هند همسر ابوسفیان برای خوردن جگر حضرت حمزه(ع) نذر کرده بود؛ وحشی ابتدا قول کشتن حضرت علی(ع) را داد، اما در میدان، حضرت حمزه(ع) را به شهادت رساند و جگر او را نزد هند برد. هند لباس و زیور خود را به وحشی داد و به او وعده ده دینار در مکه داد. در این مصیبت، هند اقدام به مثله کردن، بریدن انگشتان دست و پا و بینی حضرت حمزه(ع) کرد و بینی آن حضرت(ع) را بهعنوان گردن بند بر گردن خود انداخت و بهعنوان بهترین گردن بند از آن یاد کرد؛ همچنین سینه و پهلوی حضرت حمزه سید شهدا را درید و از جگر آن حضرت(ع) خورد. از شدت ناگواری آنچه بر پیکر حمزه(ع) آمده بود، بعضی اصحاب سوگند خوردند در مقابل، ۳۰ تن یا بیشتر از قریش را مثله کنند؛ اما آیه ۱۲۶ سوره نحل نازل شد که گرچه به ایشان اجازه مقابله به مثل میداد، لیکن صبر را عملی بهتر میدانست: «و هرگاه خواستید مجازات کنید، تنها به مقداری که به شما تعدّی شده کیفر دهید! و اگر شکیبایی کنید، این کار برای شکیبایان بهتر است». مرگ حمزه(ع) بر پیامبر خدا بسیار گران آمد و سختگریست و فرمود: «در سراسر عمرم غمناکتر از این زمان نبودهام». آنگاه بر او درود فرستاد، بر پیکرش نماز گزارد، هفت تکبیر گفت و او را در سرزمین احد به خاک سپرد. همچنین به زنان انصار و مهاجرین فرمود تا برای او اقامه عزا وگریه کنند و این اولین عزاداری در اسلام برای عزیز پیامبر(ص)بود.